Tuesday, September 22, 2015

خداحافظ گل نازم


و چه آرام آمدی و چه آرام تر رفتی . و چه عجیب که هنوز صدای
آمدنت را به یاد دارم. . . و چه عجیب که هنوز گاه گاهی دلتنگ آمدنت
می شوم.  و چه عجیب با اینکه می دانم از یادت رفته ام .چون جایی
در روزگار جدیدت ندارم. باز منتظرم. باز هم منتظرم. آیا به راستی
این مدت کوتاه سزاوار این همه یادآوری هایم می باشد؟
و چه آرام اشکهای گرم گونه های خشک روزهایم را می شوید. و
سرازیر به دور دستها..
چه آرام دلتنگی های روزهایی تنهایی ام باز همچون زخمی عجیب
سر باز کرده است.  و سوزش  تنهایی ام باز به من رو کرده است.
نمی دانم . 
مشق روزهایم . جملاتی که باید از حفظ بخوانم را هر روز فراموشی
سر می دهم. فراموشی در برابر فراموشی....
چند روزی با این فراموشی آرامم. تو را اصلا به یاد نمی آورم. ولی
همان که مشقم را عوض می کنم . می گویم زندگی زندگی زندگی
عشق عشق عشق ... دوباره همچون پتکی محکم بر تمام فراموشیها
می زنی و می شود همان روزگار اولیه من.
یادم می آید در مدتی
کوتاه عاشقت شدم. و عشقم شدی و شدی سوژه افکارم. . . .. . . . .
نمی دانم باید به کدامین دردهایم فریاد سر دهم

No comments:

Post a Comment