مجنون...
من همچون تشنه ای که برای رفع تشنگی از آب دریا استفاده میکند و
تشنه تر میشود به تو نگاه میکنم و بیشتر محتاج نگاهت میشوم و
وابسته تر نسبت به تو.
نمی دانم درنگاهت چه راز پنهان است
که با یک نگاه تو تمام اعماق
وجودم به لرزه در می آید
دوستت دارم
ولی میزان آنرا نمی دانم فقط
میدانم که به حد پرستش دوستت دارم
دلم میخواهد از اعماق قلبم فریاد بر آورم که اگر مرا صد پاره کنی اگر
هر قطعه ام را صد بار بسوزانی و خاکسترم را در دریا بریزی پس از
صد سال دیگرهم از امواج خروشان دریا صدایم را خواهی شنید که
میگوید...؟
No comments:
Post a Comment