Monday, September 21, 2015

من آن صداي خسته ام

که در گلو شکسته ام

نميرسد به گوش تو

اميد پاي بسته ام

نه از آسمان شوم غمين!

نه شکوه دارم از زمين!

که بوده سرنوشت من

به راه زندگي همين

گشوده شد در اميد

به من رسيد بسته شد!

آمده بود پيک عشق

به من رسيد خسته شد

شراب مهرباني به جام زندگي بود

تا جام را گرفتم شکست در دل من

تا خواستم بدانم معني زندگي را...

ناباوري چو خاري نشست بر دل من

ناباوري چو خاري نشست بر دل من

ناباوري چو خاري نشست بر دل من

ناباوري چو خاري نشست بر دل من

ناباوري چو خاري نشست بر دل من


ناباوري چو خاري نشست بر دل م


No comments:

Post a Comment