گذری بر موسیقی خطّه سبز گیلان:
تاريخ تحول و يا مطرح شدن موسيقي گيلان در كشور به دوره استاد ابو الحسن صبا نابغه موسيقي كشور مي رسد و تا قبل از ايشان هنوز نه صدا و سيمايي وجود داشت كه امكان پخش موسيقي آن زمان گيلان را داشته باشد و نه نوازندگان يا خوانندگاني كه به مركز راه يابند و دوره صبا نقطه عطفي در موسيقي گيلان مي باشد . با آمدن استاد ابو الحسن صبا و انتصاب ايشان به عنوان رياست هنرستان صنايع ظري...فه رشت توسط كلنل وزيري وضع موسيقي گيلان چه از نظر آموزش و تدريس چه نوازندگي و چه پژوهش بسيار تحول يافت . آن چه كه مدنظر اينجانب است توجه صبا به موسيقي نواحي و انضمام مقام ها و قطعات گيلكي به رديف موسيقي ايران به نام رديف صبا مي باشد . بنا به اظهار همه موسيقيدانان همدوره صبا و شاگردانش آوازهاي ديلمان ، حاجياني ، چوپاني ، غم انگيز ، گيلكي و ... و قطعاتي مانند : زرد مليجه ، رقص چوبي ، گوسند و خون ، كوهستاني و ... توسط صبا از گيلان به موسيقي ملي راه يافت كه اين در خور ستايشي بي اندازه است . اما بزرگترين ايرادي كه به اين نوع برداشت وارد است اين است كه موسيقي نواحي كشور يا موسيقي شباني و روستايي براي خود شان نزول دارد و دليل و ادله اي براي نواختن و هر قطعه ترجمان يك سري احساسات عميق است كه همراه با ني يا سرنا و يا كمانچه آن محل يا روستا نواخته می شود و بر اساس يك زندگي كاملاً بدوي و غير مدرن است . بديهي است كه به نت در آوردن قطعات مستلزم زدن تمامي شاخ وبرگهاي احساسي قطعات است كه تازه اگر هم مي شد با علايمي آن تكيه ها و تحريرها را به نت در آورد باز پشتوانه نواختن آن يك عمر زندگي در روستا بايد باشد . نگارنده چون سالهاست در پي تحقيق و پژوهش موسيقي فولكلوريك گيلان به اقصا نقاط كوه و جلگه گيلان سفر مي كنم بارها آرزو مي كنم كه اي كاش قطعاتي مانند زردمليجه و ... به صورت اصل آن موجود مي بود تا ما تفاوت آنها را با هم مي ديديم . امروزه طي تحقيقات اينجانب و بر اساس شواهد موجود اعم از كاست و فيلم و راويان زنده قطعاتي را از موسيقي سازي و آوازي گيلان پيدا كرده ام كه شايد بسيار ي از آنها را كمتر كسي حتي در گيلان شنيده باشد . متاسفانه چون نه قدرت و نفوذ صبا را داريم و نه مرداني كه از تبار گيل بر آيند و كاري بكنند ، هنوز تكليف اين مقام ها و قطعات معلوم نيست . به عنوان نمونه قطعاتي سازي آوازي به نام هاي : گلن كشي _ گوسند و خون اصلي _ آبكناري _ ديلمان دادو _ رضاخاني ( ورامين ) _ غربتي و دربدري _ عزيز و نگاري _ شرفشاهي _ ليلي جوني و ... که در گيلان شرق و كوهپايه هاي جنوب شرق گيلان وجود دارد .
موسيقي گیلان یا بعبارتی دیگر موسیقی در گیلان به دلیل تغییرات جابجایی ها و تفاوت های مناطق گیلان اعم از کرد و ترک و تات و لر وگیل و گالش سطوح قابل بررسی فراوانی دارد .تاکنون هرآنکسی که دراین عرصه پای گذاشته به صورتی کاملا مقطعی و بدون در نظر گرفتن جامعیت موسیقی در جامعه گیلان برای خود دسته بندی هایی انجام داده و مطالبی نیز پیرامون آن نوشته است.وبسیار دیده شده که محققین استانی ویا کشوری چه به ضرورت نان و یا هردلیلی دیگر که به جمع آوری موسیقی گیلان همت نموده اند بگونه ای مقطعی و یکسو نگرانه اقدام به تدوین و جمع آوری موسیقی جلگه و کوه گیلان نموده اند اما واقعیت امر این است که موسیقی گیلان برخلاف برخی جزمی نگری ها مانند یک رود بزرگ است که که به هم پیوسته است و در جریان و این جریان از آستارا تالش و کوههای گالش نشین گرفته تا جلگه شرق و غرب گیلان و تا لوشان و منجیل و رودبار که متاسفانه هرگز به حساب نیامده اند بگونه ای اسرار آمیز با یکدیگر در ارتباط اند گرچه بنده منکر تفاوت های اقلیمی این مناطق نیستم اما این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که حتی موسیقی تالشی هم چه از نظرساز و قطعات سازی و چه آوازها و ترانه ها با موسیقی گیلان بهم در ارتباط است که درمقالی دیگر به این مسئله می پردازیم.می شود گفت که موسیقی در هرکجای ایران و جهان قابلیت تقسیم بندی نه به دلیل تفکیک و جداسازی بلکه به دلیل مشخص نمودن چهارچوب های قابل احترام از حیث علمی و عملی را دارد در گیلان نیز می توان موسیقی و جایگاه آن را بررسی نمود و نوعی تقسیم بندی علمی برای آن قائل گردید که برای نخستین بار اینجانب اقدام به چنین تقسیم بندی ای نمودم.
موسیقی کار،موسیقی آئینی و مذهبی،موسیقی کودک و بازی ،موسیقی هجو،موسیقی زنان گیلان اعم از شالیکاری و چای و... در کوه و جلگه،موسیقی عامه (مطربی)که در هرکدام از این آوازها و آواهای گوناگونی را میتوانیم برشمریم و علاوه بر اینها قطعات سازی و ضربی فراوانی نیز در این تقسیم بندی قرار دارد که مقامهایی مانند گلن کشی،گله ری ،گوسندوخون،شرفشاهی ،دیلمان دادو،کٌشتی نما و بسیاری دیگر که هرکدام متعلق به یکی از شاخه ها و تقسیمات موسیقی گیلان هستند ،درگوشه ای دیگرمی توان نقش سازها وصداسازهای گیلان رابه خوبی دید.شایدبسیاری ازقطعات بالارابتوان با نی ولٌله،سرنا یا ساز،کمانچه ودیگر سازها اجرانموداما باید دانست که هرکدام ازاین سازها درگیلان ازپشتوانه و تاریخ قابل توجهی برخوردارند.
نی یا لْله به ضمّ (ل) اولین قدیمی ترین و یا بدوی ترین ساز چوپانی در گیلان است و می توان قدمت این ساز را متعلق به تاریخ دیرپای شبانی دانست .گوسندوخون که برای جمع کردن وسیراب کردن گله های گوسفندان نواخته میشود نر آبخور که ساختار قابل توجهی دارد و معمولا با نی چوپانی و قبل از گوسندوخون اجرا می شود . گلن کشی که متعلق به روستای گلن کش در ارتفاعات جنوب شرق دیلمان نواخته می شود و نوعی دیگر از گلن کشی به نام گلن کشی شفتی که منسوب به روستای شفت در اطراف گلن کش می باشدکه تفاوتهایی در اجرا با اصل گلن کشی دارد .زرد ملیجه یا زرده ملجای که امروزه تفاوت های زیادی با اصل آن پیدانموده وبسیاری دیگر از قطعات با نی چوپانی نواخته می شود که معمولا به صورت بلا انقطاع یا نفس برگردان (دمکش)اجرا می شود. ازنوازندگان نی چوپانی در حال حاضر گیلان میتوان از حسن بابایی نوروزمحله اسپیلی-حسین امین چورته گالش محله رامسر-مصلحت گلدوست فیدره لاهیجان-اسد نوری ملامحله دیلمان نام برد که از مفاخر ارزشمند موسیقی گیلان محسوب می شوند.
سرنا یکی دیگر از سازهای گیلان است که تقریبا در همة مناطق گیلان کاربرد دارد این ساز بزمی که معمولا در شادیها جشن ها ی عروسی و مراسم کشتی گیله مردی و همچنین در گذشته برای پیدا کردن جسد افراد غرق شده استفاده می شد معمولا با نقاره گیلان نواخته می شود و علاوه بر قطعاتی که مخصوص به خود دارد از مقامهای آوازی و سازی گیلان هم در نواختن آن استفاده می شود.مقامهای جلویی-تندی- عروس بران-شتی یا شادی-ورزاجنگ-غربتی-شرفشاهی –خرس آگردان و پاوازی(پابازی)که گاهی اوقات بصورت لزگی هم اجرا می شود از مقامهای خاص سرنا نوازی در گیلان است علاوه اینها تمامی قطعات موسیقی گیلان اعم از آوازی ، ضربی، ترانه ها از قبیل زرانگیس،هیبت،کوشتای،رعنای، هیبتی،للی و قاسم آبادی در انواع گوناگون با سرنا اجرا می شودکه صدای آن از حزن و شادی منحصر بفردی برخورداراست.و همچنین از نوازندگان بنام سرنا در گیلان میتوان ازجهانشاه خان(جمشاخان)آبرار خوشخوان عین شیخ،عزیز خوشحال پیش بیجاری،تراب علیخواه املشی،محمد علی خوشحال نیاول،محمود رحمتی شیه،میرزاآقا دسترس،علی نوروزی سیاهکلرود،علی نوروزی کوشالشاهی،علی براری،اسد نوری ملامحله و علی ربیعی تنگرودی نام برد.
اما کمانچه ساز مظلوم گیلان که در گذشته های نه چندان دور از سازهای رایج در گیلان بوده که متاسفانه نسل نوازندگان این ساز رو به انقراض است.این ساز بالغ بر چند قرن است که در گیلان قدمت داشته ، که با آمدن ویلن و جایگزینی آن به جای کمانچه رفته رفته رو به فراموشی گذاشت.کمانچه در گیلان به گونه های پنج سیم و شش سیم و سه سیم وجودداشت.کمانچه شش سیم و سه سیم احتمالا نمی توانند متعلق به گیلان باشند،چون کمانچه شش سیم همان سه سیم ارتقاء یافته بود که دوره ای در ایران بدلیل بالا بردن حجم صدای ساز برای استفاده در ارکستر ها مطرح شد که بسیار سریع فراموش شد و به کمانچه چهار سیم تغییر شکل پیدا کرد و اصولا به دلیل وجود سیم های مضاعف(یعنی سیم های اول و دوم و به ترتیب دوتایی با هم کوک می شدند)و نیز از نظر سونوریته صدادهی با روح موسیقی گیلان همخوانی ندارد و بیشتر به موسیقی دیگر نواحی ایران مانند خراسان و و جنوب ایران شبیه می شود و در واقع به دلیل شش سیم بودن کمانچه به صورت سه سیم از آن استفاده می شد.کمانچه مرحوم مشتاق سیاهکلی و زنده یادکٌرد فیض الله نودهی شش سیم بود.ولی کمانچه پنج سیم متعلق به گیلان و قدمت آن به بالغ بر سیصد سال میرسد.دلیل این ادعا وجود کمانچه های حسن خان بابایی توسه چالکی و آبرار خوشخوان عین شیخ و نصرالله شاهنوری عین شیخ و میرزااحمد بابایی توسه چالکی می باشدهمه این کمانچه ها پنج سیم بودند و فقط در کمانچه نصرالله شاهنوری با اینکه جای پنج سیم گیر بر سیخ یا پایه کمانچه بود چهار گوشی داشت که در سایت گالشwww.galash.comبصورت كامل در خصوص مراحل بازسازی و تکامل کمانچه در گیلان توضیح داده شده.در خصوص قطعات قابل اجرا با کمانچه باید گفت که متاسفانه یا خوشبختانه به دلیل وسعت کاربرد این ساز نمی توان یک یا چند قطعه را منحصر به اجرای با این ساز دانست به عبارتی واضح تر تمامی قطعات و آوازها و ترانه های گیلان با کمانچه اجرا می شود.از نوازندگان بنام کمانچه در گیلان میتوان از کٌرد فیض الله نودهی جیرنده عمارلو،آبرار خوشخوان عین شیخ،نصرالله شاهنوری عین شیخ،محمد علی خوشحال نیاول،حسن خان بابایی توسه چالکی،میرزااحمد بابایی توسه چالکی،محمود رحمتی شیه،عزیز مشتاق سیاهکلی،سهراب افشار لیماکش رامسر نام برد که عمدتا از نوازندگان برجسته و صاحب سبک کمانچه در گیلان بودند.
نقاره گیلان به دو گونه نقاره تک و نقاره جفت وجود دارد که نقاره تک بسیار بزرگتر از دیگر نقاره های گیلان است.این نقاره ها در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی کاربرد داشته که نوازنده آن شیخ سلطان یا متولی آن مکان به ازای مبلغی بر روی آن میکوبید.اما نقاره جفت گیلان که از دو کوزه بزرگ و کوچک مسی یا گلی ساخته می شد پابه پای سرنا در گیلان از گذشته های دور تاکنون کاربرد داشته و دارد.تندی،جلویی،ورزاجنگ،کش تی نما،قاسم آبادی و... متعلق به نقاره نوازی در گیلان است.از نوازندگان برجسته نقاره در گیلان نجفعلی بالایی ملومه،نعمت اکبری عین شیخ،غلامحسین بابایی توسه چالکی ،گیلانخان خوشنواز سیاهکل هستند.
از صداسازهای گیلان می توان از بوق،مهره،شاخ گاو،که برای ایجاد رعب و وحشت در جنگها و همچنین برای خبر کردن مردم استفاده می شد.کرنا یا کرنی که به صورت گروهی و صرفا در ماههای عزا خصوصا شب های محرم در دسته جات عزاداری و در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی نواخته می شود و معمولا یک نفر پیشخوان و دیگران واگیر یا واخوان (واگویه)آن هستند.ناگفته نماند که که همراه دسته های کرنی نواز یک چاووشی خوان نیز هست که در جاهای مناسب با یک چاووشی محزون جذابیت کرنا را می افزاید.
گل پیشای(فیشای) از صداسازهای مطرح در موسیقی عامه گیلان است که بصورت کوزه های گلی کوچک و بزرگ با سونوریته های صدایی متفاوت وجود دارد .
گاو گورونای یکی دیگر از صداسازهای منطقه جنگلی گیلان است که مانند سرنا از دو قسمت پیشای یا سوت و دهانه شیپوری مانند تشکیل می شود. بچه های گالش در هنگام ساختن این ساز (پیشای) شعری نیز می خوانند که برغم ریتمیک بودنش بسیار حزن انگیزاست:
پیشای پیشای در بیه/گاو کلوماره/گوسن وراماره/وژقه فیرای وریسای/تی تیل الون بیچاسای / مارو میلام در بومای/پیشای ترام در بیه /پیشای ترام در بیه....یعنی اینکه ای سوتک من ای صدای سوتک من بیرون بیا چون الان همه مار و خزندگان و... اززمین بیرون آمدند گوسفند بره بدنیا آورده و گاو ما دیرزمانی است که بچه دار شده همه و همه آمدند بیرون انصاف نیست که تو نیایی...
گونه ای آدمی را یاد این شعر شیخ اجل سعدی می اندازد :
هنگام بهاراست و گل و سبزه و نسرین از خاک درآیند و تو در خاک چرایی
مقامهای آوازی و ترانه های گیلان نیز هرکدام بنا به کاربرد ویژه شعر در موسیقی دارای ساختاری برجسته و فوق العاده هستند.در مقام های آوازی که برخی محققین عنوان ریزه مقام را به آنها دادند!نقش شعر در معماری موسیقی گیلان و نقش خواننده بداهه سرا در اجرای آن آوازها کاملا محسوس است.در گذشته های دورتا قبل از ظهور شرفشاه گیلانی عارف دلسوخته قرن هشتم شعر در گیلان از ساختار ی هجایی برخوردار بود و قوالب عروضی در شعر گیلان وجود نداشت و عمدتا بصورت چهاردانه سروده می شدکه در سرایش آنها از نظر فرمیک صرفا به تساوی مصاریع پرداخته می شدکه نمونه هایی از اشعار منسوب به شرفشاه دولابی در سفرنامه یکی از مستشرقین گردآوری شده .البته امروزه دو نوع آواز شرفشاهی کاملا متفاوت در غرب و شرق گیلان خوانده می شودکه در آواز شرفشاهی شرق گیلان از دوبیتی های گیلکی یا باباطاهر و یا فایز دشتستانی استفاده می شود.آواز شرفشاهی شرق به چاروداری و شرم شادی و شرفشادی هم معروف است که عمدتا توسط چارپاداران به هنگام عزیمت به ییلاق و در راه بازگشت از کوهپایه خوانده می شود و از اوج و حضیض قابل ملاحظه ای برخورداراست. شرم شادی بلندترین فریاد تنهایی گیلانیان است .البته مشابه شعرهای شرفشاه گیلانی و آواز غرب گیلانی آن در این سوی گیلان کوهپایه ای شرق گیلان مقام طبره خوانی یا طبیره (طبری)گیلکی است که در کوهپایه ها به نام جان دوستی نیز یاد می شود.این اشعار در اواسط آبانماه مصادف با سینزده تیر گالشی در جشنی به عنوان تیرما سینزه خوانده می شود.ناگفته نماند که امیر پازواری یکی از عرفای مازندران با سرودن اشعاری در مدح حضرت علی(ع)و ائمه هدی سلام الله ذهنیت عام را سمت خویش کشانده و امروزه حتی محققین ما به اشتباه این آواز را که مسبوق به هزازان سال در گیلان است و سابقه میترایی دارد امیری میگویند.گالشهای گیلان براساس چهاردانه شعرهای زیبایی دارند که نمونه ای از آن را برای روشن شدن مسئله ذکر می کنم:
می جونه دوستی گوسن وراپوستی کلا چی خوبه مو بزوچه پوست کلاه دارم
یار دوره راه چی خوبه مو می بره بون دارم
می دیلی خواس هف روزو هف شوو عروسی بدارم
دس بیاردم به جیف بدیم دیناری ندارم
برگردان فارسی
رفیقک من کلاه پشمی از پوست گوسفند خیلی ارزشمند است دریغ که من کلاه از پوست بچه بز دارم!
معشوقه و دلخواه از دیارن دور دست بسیار مطلوب است ولی از شانس بد، من یارم را از همسایگی بناچار برگزیدم
دلم میخواست که( برسم گیل و گالش) هفت شبانه روز جشن عروسی بگیرم
دریغ که هنگامی که دست در جیب نمودم دیدم که پولی ندارم!
این شعر که به صورت هجایی سروده شده از اشعار قبل از ورود قافیه و عروض در ادبیات عامه گیلان است.
آوازهای ورامین،رضاخانی،صفرخان،هیبت ،شهرتی و عمده آوازها وترانه های گیلان از نظر دستان شناسی و یا دستگاههای آوازی ایران اغلب در آواز دشتی از متعلقات دستگاه شور اجرا می شوند در ميان اين مقام ها ، مقام صفرخان كه اولين بار توسط طهمورث كارنده بذر از روستاي عين شيخ از توابع ديلمان اجرا شده يك بيت آن ترجيع وار تكرار مي شود
صفرخان اي صفرخان آي صفرخان مریم بانوی تي دسته شسته قربان
سه روزه كو دبي فشتاله دامان مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
تي دنباله دبون جفته قزاقون مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
تره اسير بگودان لاته بيجاران مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
اين دوبیت به صورت مختصر و مفيد ماجراي چند روز اختفا و گريز صفرخان فشتالی را حكايت مي كند و تكرار ترجيع گونه حدوداً يك بيت يكي از مشخصه هاي بارز اين مقام محسوب مي شو د.
بنا بر استناد به برخی فرودها در آوازهای گیلان که نقاط ایستایی آنها بگوش سنتی خوان ها آشنا نیست و احساس فالش(خارج) بودن می کنند و در موسیقی ایرانی نیز جایی برایشان تدارک دیده نشده می توان ادعا نمود که دستگاه یا ردیف ایرانی اولا محک و معیار شناخت خوبی برای آوازهای محلی گیلان نیست و دیگراینکه چه ازنظر ضرب های قطعات و ترانه ها که متر آزاد دارند و هم بدلیل فرودها و نت های شاهد می توان مسئله مذکور را بیشتر مورد بررسی و اثبات قرار داد تا آنجايي كه بنده در تحقيقات ميداني وپرس وجوهاي خانه به خانه ، يافته ام غالب آوازهاي گيل وگالش در مقامهايي مابين شور ودشتي اجرا مي شود. ازنظر دستان بندي و شناخت گام هاي موسيقي چه براساس دستان هاي معرفي شده توسط صفي الدين ارموي وبعدها عبدالقادر مراغه اي وديگر موسيقدان ها ،فواصل دستان هاي
آوازهاي گيلان در دستگاههاي موسيقي ايراني ،موسيقي رديفي صِرف نمي گنجند كه در مبحثي مستقل به دفاع از اين نظريه خواهم پرداخت ) نوروزونوسال خوان ها ي گيلان علاوه بر آوازهاي دشتي* از چهارگاه* و ماهور*و بيات ترك* هم استفاده مي كنند كه اصلا اين آوازها نمي توانند گيلاني باشند
از طرفی هم گمان می رود که با ردیف ساختن و تدوین موسیقی ملی که موسیقی حکومتی و سیاسی هم بود آوازها و ترانه های گیلان کم کم فرسایشی به سوی آوازهای ملی پیدا نمودند. حتی در نوع نواختن سازها خصوصا کمانچه و ویلن گالش این فرسایش کاملا مشهود است .صد البته جای بسی خوشحالیست که در لٌله نوازی یا نی چوپانی و همچنین در نواختن سرنای گالشی این فرسایش و استحاله کمتر صورت گرفته.مهمترین دلیل ایگونه تخریب ها وجود رادیو تلویزیون و از طرفی هم جایگزین ویلن بجای کمانچه در گیلان می باشد. جدای از آوازدشتی که غالب ترانه ها و آوازها را در بر می گیرد آوازهای شوشتری و چهارگاه و خصوصا نوا کاربردی در خور توجه دارند.احیانا اگرقطعه ای یا آواز و ترانه ای در دستگاههای دیگر شنیدید قریب به واقعیت بایستی دنبال رد آهنگساز یا ترانه سازی بگردید که در پشت این ترانه ها جاخوش کرده و پنهان گردیده است.
یکی از مشخصات برجسته موسیقی در گیلان نیز ارتباط مستقیم شان با کار و زندگی روزمره آنان و همچنین اتفاقات مهم سیاسی و اجتماعی در گیلان است .که به عنوان مثال میتوان ترانه هیبت و رعنا و آواز صفرخان که بدان اشاره گردید و بسیاری از آوازها و ترانه های گیلان را نام برد که در اثر وقایع مهم روز گیلان بوجود آمدند.داستان رعنا اتفاقی است که در اجتماع گیلان و در دوره شاه میری در ایران مابین انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن سلطنت پهلوی بوقوع پیوسته و درواقع بازتابی است از آن اتفاق که در موسیقی رخ داده است و همچنین ماجرای هیبت زن صفرخان فشتالی که ظاهرا برعلیه حاکمان محلی گیلان شورشی را طرح ریزی نموده و به جنگل زده بودند نیز از اتفاقات مهم جامعه وقت گیلان بود که همزمان به صورت آواز و ترانه بر زبان ها افتاد که البته در صحت و سقم این خیزش بحث فراوان است.دراین مقال مجال مطرح نمودن و ارزش گذاری نیست.
در انتها جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص موسیقی گیل و گالش می توانید به سایت گالشwww.galash.comمراجعه نموده تا بصورت کاملا تخصصی در جریان اخبار و احوال اهل موسیقی فولکلوریک در گیلان باشید صفرعلی رمضانی
.......................... .......................... .......................... ................
نگاره:استاد بزرگ موسیقی گیلان روانشاد فریدون پور رضا
تاريخ تحول و يا مطرح شدن موسيقي گيلان در كشور به دوره استاد ابو الحسن صبا نابغه موسيقي كشور مي رسد و تا قبل از ايشان هنوز نه صدا و سيمايي وجود داشت كه امكان پخش موسيقي آن زمان گيلان را داشته باشد و نه نوازندگان يا خوانندگاني كه به مركز راه يابند و دوره صبا نقطه عطفي در موسيقي گيلان مي باشد . با آمدن استاد ابو الحسن صبا و انتصاب ايشان به عنوان رياست هنرستان صنايع ظري...فه رشت توسط كلنل وزيري وضع موسيقي گيلان چه از نظر آموزش و تدريس چه نوازندگي و چه پژوهش بسيار تحول يافت . آن چه كه مدنظر اينجانب است توجه صبا به موسيقي نواحي و انضمام مقام ها و قطعات گيلكي به رديف موسيقي ايران به نام رديف صبا مي باشد . بنا به اظهار همه موسيقيدانان همدوره صبا و شاگردانش آوازهاي ديلمان ، حاجياني ، چوپاني ، غم انگيز ، گيلكي و ... و قطعاتي مانند : زرد مليجه ، رقص چوبي ، گوسند و خون ، كوهستاني و ... توسط صبا از گيلان به موسيقي ملي راه يافت كه اين در خور ستايشي بي اندازه است . اما بزرگترين ايرادي كه به اين نوع برداشت وارد است اين است كه موسيقي نواحي كشور يا موسيقي شباني و روستايي براي خود شان نزول دارد و دليل و ادله اي براي نواختن و هر قطعه ترجمان يك سري احساسات عميق است كه همراه با ني يا سرنا و يا كمانچه آن محل يا روستا نواخته می شود و بر اساس يك زندگي كاملاً بدوي و غير مدرن است . بديهي است كه به نت در آوردن قطعات مستلزم زدن تمامي شاخ وبرگهاي احساسي قطعات است كه تازه اگر هم مي شد با علايمي آن تكيه ها و تحريرها را به نت در آورد باز پشتوانه نواختن آن يك عمر زندگي در روستا بايد باشد . نگارنده چون سالهاست در پي تحقيق و پژوهش موسيقي فولكلوريك گيلان به اقصا نقاط كوه و جلگه گيلان سفر مي كنم بارها آرزو مي كنم كه اي كاش قطعاتي مانند زردمليجه و ... به صورت اصل آن موجود مي بود تا ما تفاوت آنها را با هم مي ديديم . امروزه طي تحقيقات اينجانب و بر اساس شواهد موجود اعم از كاست و فيلم و راويان زنده قطعاتي را از موسيقي سازي و آوازي گيلان پيدا كرده ام كه شايد بسيار ي از آنها را كمتر كسي حتي در گيلان شنيده باشد . متاسفانه چون نه قدرت و نفوذ صبا را داريم و نه مرداني كه از تبار گيل بر آيند و كاري بكنند ، هنوز تكليف اين مقام ها و قطعات معلوم نيست . به عنوان نمونه قطعاتي سازي آوازي به نام هاي : گلن كشي _ گوسند و خون اصلي _ آبكناري _ ديلمان دادو _ رضاخاني ( ورامين ) _ غربتي و دربدري _ عزيز و نگاري _ شرفشاهي _ ليلي جوني و ... که در گيلان شرق و كوهپايه هاي جنوب شرق گيلان وجود دارد .
موسيقي گیلان یا بعبارتی دیگر موسیقی در گیلان به دلیل تغییرات جابجایی ها و تفاوت های مناطق گیلان اعم از کرد و ترک و تات و لر وگیل و گالش سطوح قابل بررسی فراوانی دارد .تاکنون هرآنکسی که دراین عرصه پای گذاشته به صورتی کاملا مقطعی و بدون در نظر گرفتن جامعیت موسیقی در جامعه گیلان برای خود دسته بندی هایی انجام داده و مطالبی نیز پیرامون آن نوشته است.وبسیار دیده شده که محققین استانی ویا کشوری چه به ضرورت نان و یا هردلیلی دیگر که به جمع آوری موسیقی گیلان همت نموده اند بگونه ای مقطعی و یکسو نگرانه اقدام به تدوین و جمع آوری موسیقی جلگه و کوه گیلان نموده اند اما واقعیت امر این است که موسیقی گیلان برخلاف برخی جزمی نگری ها مانند یک رود بزرگ است که که به هم پیوسته است و در جریان و این جریان از آستارا تالش و کوههای گالش نشین گرفته تا جلگه شرق و غرب گیلان و تا لوشان و منجیل و رودبار که متاسفانه هرگز به حساب نیامده اند بگونه ای اسرار آمیز با یکدیگر در ارتباط اند گرچه بنده منکر تفاوت های اقلیمی این مناطق نیستم اما این نکته را هم باید در نظر داشته باشیم که حتی موسیقی تالشی هم چه از نظرساز و قطعات سازی و چه آوازها و ترانه ها با موسیقی گیلان بهم در ارتباط است که درمقالی دیگر به این مسئله می پردازیم.می شود گفت که موسیقی در هرکجای ایران و جهان قابلیت تقسیم بندی نه به دلیل تفکیک و جداسازی بلکه به دلیل مشخص نمودن چهارچوب های قابل احترام از حیث علمی و عملی را دارد در گیلان نیز می توان موسیقی و جایگاه آن را بررسی نمود و نوعی تقسیم بندی علمی برای آن قائل گردید که برای نخستین بار اینجانب اقدام به چنین تقسیم بندی ای نمودم.
موسیقی کار،موسیقی آئینی و مذهبی،موسیقی کودک و بازی ،موسیقی هجو،موسیقی زنان گیلان اعم از شالیکاری و چای و... در کوه و جلگه،موسیقی عامه (مطربی)که در هرکدام از این آوازها و آواهای گوناگونی را میتوانیم برشمریم و علاوه بر اینها قطعات سازی و ضربی فراوانی نیز در این تقسیم بندی قرار دارد که مقامهایی مانند گلن کشی،گله ری ،گوسندوخون،شرفشاهی ،دیلمان دادو،کٌشتی نما و بسیاری دیگر که هرکدام متعلق به یکی از شاخه ها و تقسیمات موسیقی گیلان هستند ،درگوشه ای دیگرمی توان نقش سازها وصداسازهای گیلان رابه خوبی دید.شایدبسیاری ازقطعات بالارابتوان با نی ولٌله،سرنا یا ساز،کمانچه ودیگر سازها اجرانموداما باید دانست که هرکدام ازاین سازها درگیلان ازپشتوانه و تاریخ قابل توجهی برخوردارند.
نی یا لْله به ضمّ (ل) اولین قدیمی ترین و یا بدوی ترین ساز چوپانی در گیلان است و می توان قدمت این ساز را متعلق به تاریخ دیرپای شبانی دانست .گوسندوخون که برای جمع کردن وسیراب کردن گله های گوسفندان نواخته میشود نر آبخور که ساختار قابل توجهی دارد و معمولا با نی چوپانی و قبل از گوسندوخون اجرا می شود . گلن کشی که متعلق به روستای گلن کش در ارتفاعات جنوب شرق دیلمان نواخته می شود و نوعی دیگر از گلن کشی به نام گلن کشی شفتی که منسوب به روستای شفت در اطراف گلن کش می باشدکه تفاوتهایی در اجرا با اصل گلن کشی دارد .زرد ملیجه یا زرده ملجای که امروزه تفاوت های زیادی با اصل آن پیدانموده وبسیاری دیگر از قطعات با نی چوپانی نواخته می شود که معمولا به صورت بلا انقطاع یا نفس برگردان (دمکش)اجرا می شود. ازنوازندگان نی چوپانی در حال حاضر گیلان میتوان از حسن بابایی نوروزمحله اسپیلی-حسین امین چورته گالش محله رامسر-مصلحت گلدوست فیدره لاهیجان-اسد نوری ملامحله دیلمان نام برد که از مفاخر ارزشمند موسیقی گیلان محسوب می شوند.
سرنا یکی دیگر از سازهای گیلان است که تقریبا در همة مناطق گیلان کاربرد دارد این ساز بزمی که معمولا در شادیها جشن ها ی عروسی و مراسم کشتی گیله مردی و همچنین در گذشته برای پیدا کردن جسد افراد غرق شده استفاده می شد معمولا با نقاره گیلان نواخته می شود و علاوه بر قطعاتی که مخصوص به خود دارد از مقامهای آوازی و سازی گیلان هم در نواختن آن استفاده می شود.مقامهای جلویی-تندی- عروس بران-شتی یا شادی-ورزاجنگ-غربتی-شرفشاهی
اما کمانچه ساز مظلوم گیلان که در گذشته های نه چندان دور از سازهای رایج در گیلان بوده که متاسفانه نسل نوازندگان این ساز رو به انقراض است.این ساز بالغ بر چند قرن است که در گیلان قدمت داشته ، که با آمدن ویلن و جایگزینی آن به جای کمانچه رفته رفته رو به فراموشی گذاشت.کمانچه در گیلان به گونه های پنج سیم و شش سیم و سه سیم وجودداشت.کمانچه شش سیم و سه سیم احتمالا نمی توانند متعلق به گیلان باشند،چون کمانچه شش سیم همان سه سیم ارتقاء یافته بود که دوره ای در ایران بدلیل بالا بردن حجم صدای ساز برای استفاده در ارکستر ها مطرح شد که بسیار سریع فراموش شد و به کمانچه چهار سیم تغییر شکل پیدا کرد و اصولا به دلیل وجود سیم های مضاعف(یعنی سیم های اول و دوم و به ترتیب دوتایی با هم کوک می شدند)و نیز از نظر سونوریته صدادهی با روح موسیقی گیلان همخوانی ندارد و بیشتر به موسیقی دیگر نواحی ایران مانند خراسان و و جنوب ایران شبیه می شود و در واقع به دلیل شش سیم بودن کمانچه به صورت سه سیم از آن استفاده می شد.کمانچه مرحوم مشتاق سیاهکلی و زنده یادکٌرد فیض الله نودهی شش سیم بود.ولی کمانچه پنج سیم متعلق به گیلان و قدمت آن به بالغ بر سیصد سال میرسد.دلیل این ادعا وجود کمانچه های حسن خان بابایی توسه چالکی و آبرار خوشخوان عین شیخ و نصرالله شاهنوری عین شیخ و میرزااحمد بابایی توسه چالکی می باشدهمه این کمانچه ها پنج سیم بودند و فقط در کمانچه نصرالله شاهنوری با اینکه جای پنج سیم گیر بر سیخ یا پایه کمانچه بود چهار گوشی داشت که در سایت گالشwww.galash.comبصورت كامل در خصوص مراحل بازسازی و تکامل کمانچه در گیلان توضیح داده شده.در خصوص قطعات قابل اجرا با کمانچه باید گفت که متاسفانه یا خوشبختانه به دلیل وسعت کاربرد این ساز نمی توان یک یا چند قطعه را منحصر به اجرای با این ساز دانست به عبارتی واضح تر تمامی قطعات و آوازها و ترانه های گیلان با کمانچه اجرا می شود.از نوازندگان بنام کمانچه در گیلان میتوان از کٌرد فیض الله نودهی جیرنده عمارلو،آبرار خوشخوان عین شیخ،نصرالله شاهنوری عین شیخ،محمد علی خوشحال نیاول،حسن خان بابایی توسه چالکی،میرزااحمد بابایی توسه چالکی،محمود رحمتی شیه،عزیز مشتاق سیاهکلی،سهراب افشار لیماکش رامسر نام برد که عمدتا از نوازندگان برجسته و صاحب سبک کمانچه در گیلان بودند.
نقاره گیلان به دو گونه نقاره تک و نقاره جفت وجود دارد که نقاره تک بسیار بزرگتر از دیگر نقاره های گیلان است.این نقاره ها در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی کاربرد داشته که نوازنده آن شیخ سلطان یا متولی آن مکان به ازای مبلغی بر روی آن میکوبید.اما نقاره جفت گیلان که از دو کوزه بزرگ و کوچک مسی یا گلی ساخته می شد پابه پای سرنا در گیلان از گذشته های دور تاکنون کاربرد داشته و دارد.تندی،جلویی،ورزاجنگ،کش
از صداسازهای گیلان می توان از بوق،مهره،شاخ گاو،که برای ایجاد رعب و وحشت در جنگها و همچنین برای خبر کردن مردم استفاده می شد.کرنا یا کرنی که به صورت گروهی و صرفا در ماههای عزا خصوصا شب های محرم در دسته جات عزاداری و در بقاع متبرکه و اماکن مذهبی نواخته می شود و معمولا یک نفر پیشخوان و دیگران واگیر یا واخوان (واگویه)آن هستند.ناگفته نماند که که همراه دسته های کرنی نواز یک چاووشی خوان نیز هست که در جاهای مناسب با یک چاووشی محزون جذابیت کرنا را می افزاید.
گل پیشای(فیشای) از صداسازهای مطرح در موسیقی عامه گیلان است که بصورت کوزه های گلی کوچک و بزرگ با سونوریته های صدایی متفاوت وجود دارد .
گاو گورونای یکی دیگر از صداسازهای منطقه جنگلی گیلان است که مانند سرنا از دو قسمت پیشای یا سوت و دهانه شیپوری مانند تشکیل می شود. بچه های گالش در هنگام ساختن این ساز (پیشای) شعری نیز می خوانند که برغم ریتمیک بودنش بسیار حزن انگیزاست:
پیشای پیشای در بیه/گاو کلوماره/گوسن وراماره/وژقه فیرای وریسای/تی تیل الون بیچاسای / مارو میلام در بومای/پیشای ترام در بیه /پیشای ترام در بیه....یعنی اینکه ای سوتک من ای صدای سوتک من بیرون بیا چون الان همه مار و خزندگان و... اززمین بیرون آمدند گوسفند بره بدنیا آورده و گاو ما دیرزمانی است که بچه دار شده همه و همه آمدند بیرون انصاف نیست که تو نیایی...
گونه ای آدمی را یاد این شعر شیخ اجل سعدی می اندازد :
هنگام بهاراست و گل و سبزه و نسرین از خاک درآیند و تو در خاک چرایی
مقامهای آوازی و ترانه های گیلان نیز هرکدام بنا به کاربرد ویژه شعر در موسیقی دارای ساختاری برجسته و فوق العاده هستند.در مقام های آوازی که برخی محققین عنوان ریزه مقام را به آنها دادند!نقش شعر در معماری موسیقی گیلان و نقش خواننده بداهه سرا در اجرای آن آوازها کاملا محسوس است.در گذشته های دورتا قبل از ظهور شرفشاه گیلانی عارف دلسوخته قرن هشتم شعر در گیلان از ساختار ی هجایی برخوردار بود و قوالب عروضی در شعر گیلان وجود نداشت و عمدتا بصورت چهاردانه سروده می شدکه در سرایش آنها از نظر فرمیک صرفا به تساوی مصاریع پرداخته می شدکه نمونه هایی از اشعار منسوب به شرفشاه دولابی در سفرنامه یکی از مستشرقین گردآوری شده .البته امروزه دو نوع آواز شرفشاهی کاملا متفاوت در غرب و شرق گیلان خوانده می شودکه در آواز شرفشاهی شرق گیلان از دوبیتی های گیلکی یا باباطاهر و یا فایز دشتستانی استفاده می شود.آواز شرفشاهی شرق به چاروداری و شرم شادی و شرفشادی هم معروف است که عمدتا توسط چارپاداران به هنگام عزیمت به ییلاق و در راه بازگشت از کوهپایه خوانده می شود و از اوج و حضیض قابل ملاحظه ای برخورداراست. شرم شادی بلندترین فریاد تنهایی گیلانیان است .البته مشابه شعرهای شرفشاه گیلانی و آواز غرب گیلانی آن در این سوی گیلان کوهپایه ای شرق گیلان مقام طبره خوانی یا طبیره (طبری)گیلکی است که در کوهپایه ها به نام جان دوستی نیز یاد می شود.این اشعار در اواسط آبانماه مصادف با سینزده تیر گالشی در جشنی به عنوان تیرما سینزه خوانده می شود.ناگفته نماند که امیر پازواری یکی از عرفای مازندران با سرودن اشعاری در مدح حضرت علی(ع)و ائمه هدی سلام الله ذهنیت عام را سمت خویش کشانده و امروزه حتی محققین ما به اشتباه این آواز را که مسبوق به هزازان سال در گیلان است و سابقه میترایی دارد امیری میگویند.گالشهای گیلان براساس چهاردانه شعرهای زیبایی دارند که نمونه ای از آن را برای روشن شدن مسئله ذکر می کنم:
می جونه دوستی گوسن وراپوستی کلا چی خوبه مو بزوچه پوست کلاه دارم
یار دوره راه چی خوبه مو می بره بون دارم
می دیلی خواس هف روزو هف شوو عروسی بدارم
دس بیاردم به جیف بدیم دیناری ندارم
برگردان فارسی
رفیقک من کلاه پشمی از پوست گوسفند خیلی ارزشمند است دریغ که من کلاه از پوست بچه بز دارم!
معشوقه و دلخواه از دیارن دور دست بسیار مطلوب است ولی از شانس بد، من یارم را از همسایگی بناچار برگزیدم
دلم میخواست که( برسم گیل و گالش) هفت شبانه روز جشن عروسی بگیرم
دریغ که هنگامی که دست در جیب نمودم دیدم که پولی ندارم!
این شعر که به صورت هجایی سروده شده از اشعار قبل از ورود قافیه و عروض در ادبیات عامه گیلان است.
آوازهای ورامین،رضاخانی،صفرخان،هیبت
صفرخان اي صفرخان آي صفرخان مریم بانوی تي دسته شسته قربان
سه روزه كو دبي فشتاله دامان مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
تي دنباله دبون جفته قزاقون مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
تره اسير بگودان لاته بيجاران مي صفرخان آي صفرخان
مریم بانوی تي دسته شسته قربان
اين دوبیت به صورت مختصر و مفيد ماجراي چند روز اختفا و گريز صفرخان فشتالی را حكايت مي كند و تكرار ترجيع گونه حدوداً يك بيت يكي از مشخصه هاي بارز اين مقام محسوب مي شو د.
بنا بر استناد به برخی فرودها در آوازهای گیلان که نقاط ایستایی آنها بگوش سنتی خوان ها آشنا نیست و احساس فالش(خارج) بودن می کنند و در موسیقی ایرانی نیز جایی برایشان تدارک دیده نشده می توان ادعا نمود که دستگاه یا ردیف ایرانی اولا محک و معیار شناخت خوبی برای آوازهای محلی گیلان نیست و دیگراینکه چه ازنظر ضرب های قطعات و ترانه ها که متر آزاد دارند و هم بدلیل فرودها و نت های شاهد می توان مسئله مذکور را بیشتر مورد بررسی و اثبات قرار داد تا آنجايي كه بنده در تحقيقات ميداني وپرس وجوهاي خانه به خانه ، يافته ام غالب آوازهاي گيل وگالش در مقامهايي مابين شور ودشتي اجرا مي شود. ازنظر دستان بندي و شناخت گام هاي موسيقي چه براساس دستان هاي معرفي شده توسط صفي الدين ارموي وبعدها عبدالقادر مراغه اي وديگر موسيقدان ها ،فواصل دستان هاي
آوازهاي گيلان در دستگاههاي موسيقي ايراني ،موسيقي رديفي صِرف نمي گنجند كه در مبحثي مستقل به دفاع از اين نظريه خواهم پرداخت ) نوروزونوسال خوان ها ي گيلان علاوه بر آوازهاي دشتي* از چهارگاه* و ماهور*و بيات ترك* هم استفاده مي كنند كه اصلا اين آوازها نمي توانند گيلاني باشند
از طرفی هم گمان می رود که با ردیف ساختن و تدوین موسیقی ملی که موسیقی حکومتی و سیاسی هم بود آوازها و ترانه های گیلان کم کم فرسایشی به سوی آوازهای ملی پیدا نمودند. حتی در نوع نواختن سازها خصوصا کمانچه و ویلن گالش این فرسایش کاملا مشهود است .صد البته جای بسی خوشحالیست که در لٌله نوازی یا نی چوپانی و همچنین در نواختن سرنای گالشی این فرسایش و استحاله کمتر صورت گرفته.مهمترین دلیل ایگونه تخریب ها وجود رادیو تلویزیون و از طرفی هم جایگزین ویلن بجای کمانچه در گیلان می باشد. جدای از آوازدشتی که غالب ترانه ها و آوازها را در بر می گیرد آوازهای شوشتری و چهارگاه و خصوصا نوا کاربردی در خور توجه دارند.احیانا اگرقطعه ای یا آواز و ترانه ای در دستگاههای دیگر شنیدید قریب به واقعیت بایستی دنبال رد آهنگساز یا ترانه سازی بگردید که در پشت این ترانه ها جاخوش کرده و پنهان گردیده است.
یکی از مشخصات برجسته موسیقی در گیلان نیز ارتباط مستقیم شان با کار و زندگی روزمره آنان و همچنین اتفاقات مهم سیاسی و اجتماعی در گیلان است .که به عنوان مثال میتوان ترانه هیبت و رعنا و آواز صفرخان که بدان اشاره گردید و بسیاری از آوازها و ترانه های گیلان را نام برد که در اثر وقایع مهم روز گیلان بوجود آمدند.داستان رعنا اتفاقی است که در اجتماع گیلان و در دوره شاه میری در ایران مابین انقراض سلسله قاجار و روی کار آمدن سلطنت پهلوی بوقوع پیوسته و درواقع بازتابی است از آن اتفاق که در موسیقی رخ داده است و همچنین ماجرای هیبت زن صفرخان فشتالی که ظاهرا برعلیه حاکمان محلی گیلان شورشی را طرح ریزی نموده و به جنگل زده بودند نیز از اتفاقات مهم جامعه وقت گیلان بود که همزمان به صورت آواز و ترانه بر زبان ها افتاد که البته در صحت و سقم این خیزش بحث فراوان است.دراین مقال مجال مطرح نمودن و ارزش گذاری نیست.
در انتها جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص موسیقی گیل و گالش می توانید به سایت گالشwww.galash.comمراجعه نموده تا بصورت کاملا تخصصی در جریان اخبار و احوال اهل موسیقی فولکلوریک در گیلان باشید صفرعلی رمضانی
..........................
نگاره:استاد بزرگ موسیقی گیلان روانشاد فریدون پور رضا
No comments:
Post a Comment