Sunday, September 29, 2013

استاد سیاوش زندگانی

 یکى از ویولنستهاى خوب شیرین پنجه ناحیه جنوب کشور، سیاوش زندگانى است که به سال 1321 خورشیدى در شهر صنعتى آبادان چشم به جهان باز کرد و از همان زمان کودکى خونگرمى مردم جنوب ایران به خصوص خطه خوزستان را با خود به ارث برد که هنوز هم وقتى شخصى با وى روبرو شود با خوشرویى و خونگرمى که از خصایص مردم آن سامان است مواجه مى گردد.
سیاوش زندگانى، از سن هفت سالگى با نواختن فلوت آشنا شد و پس... از دو سال همکارى خود را با رادیو آبادان (شرکت نفت) آغاز کرد، در واقع وى از 9 سالگى همکارى خود را با مؤسسات هنرى کشور شروع نمود که این از استعداد خاص و ویژه این کودک هنرمند بود. وى مدت دو سال همکارى خود را با این رادیو ادامه داد و در ارکسترهاى گوناگون مشغول فعالیت شد و یازده سالگى با ویولن و نواختن آن آشنا شد و در تلویزیون آبادان (کانال 3) هفته اى یک شب به صورت زنده مشغول تکنوازى و اجراى برنامه گردید، سپس ارکسترى را بوجود آورد و با خوانندگان آماتور شهر آبادان و حومه اقدام به اجراى برنامه هاى موسیقى گردید. سیاوش زندگانى، در سن بیست سالگى به تهران آمد و همکارى خود را با سازمان رادیو و تلویزیون ایران آغاز کرد و پس یک سال که از ادامه همکارى وى با این سازمان گذشت، به سمت کارمند دبیرخانه و تهیه کننده موسیقى مشغول کار شد و در ضمن تکنوازى ویولن و اداره ارکستر، آهنگسازى را نیز به عهده داشت. وى آهنگهاى زیبا و جالبى ساخت که اکثراً در تلویزیون ضبط شد و چند آهنگ هم با خوانندگان مختلف در برنامههاى گوناگون اجرا کرد و در برنامه هاى تکنوازان با گروههاى مختلفى به اجراى برنامه پرداخت. على علیشاهى که یکى از علاقمندان موسیقى اصیل ایران است و سالیان متمادى با سیاوش زندگانى دوست مى بود درباره وى مىگفت: «سالیان درازى است که با سیاوش دوستى دیرینه اى دارم و او را از کودکى مى شناسم، او هنوز بیش از 6 سال از سنش نمى گذشت که به موسیقى علاقه پیدا کرد و در شهر خود آبادان به دنبال این عشق در هر کوى و برزن مى گشت تا عاقبت روزى گمشده خود را یافت و با خرید یک فلوت روزها به نواختن آن نزد خود و تقلید از نوازندگان محلى پرداخت و به قدرى تقلید وى در نواختن قوى بود که خیلى زود آهنگها را مثل صاحب و سازنده آن آهنگ مى نواخت و این را من شخصاً از استعداد عجیب و خارقالعاده این هنرمند مى دانم». بعدها که فلوت نتوانست وى را قانع کند، او به ویولن روى آورد، خاله او جهت تشویق وى ویولنى براى او خریدارى و آن را به وى هدیه کرد و او از سن هفت سالگى نزد خود شروع به نواختن این ساز کرد و همانطور که قبلاً گفتم قدرت فراگیرى و تقلید قوى که خداوند در نهاد این هنرمند قرار داده توانست خیلى زود چند آهنگ زیبا و خوب روز را فراگیرد و در جشنى که به مناسبت سال تحصیلى در یکى از مدارس آبادان برپا شده بود از وى تقاضاى اجراى برنامه کردند و او این تقاضا را پذیرفت و به اجراى برنامه پرداخت و در واقع این اولین کنسرت سیاوش زندگانى بود که با استقبال زایدالوصفى روبرو شد. هنگامى که مدیر مدرسه از او سؤال مىکند که شما چند وقت است که ساز مىزنید؟او در جواب مى گوید: «حدود چهارماه». مدیر مدرسه قبول نمىکند و خیال مىکند او دروغ مىگوید، لذا سیاوش با حالى پریشان و ناراحت به منزل خاله مى رود و جریان را به او مى گوید، خاله فرداى آن روز به آن مدرسه مىرود و به مدیر مدرسه مىگوید: «که سیاوش راست مى گوید و او نه اینکه حدود چهارماه است که ویولن مى زند، بلکه نه معلمى داشته و نه از روى دفتر نت موسیقى استادى، به چنین مهمى دست یافته است». مدیر مدرسه از سیاوش پس از باخبر شدن این حقیقت دلجویى مى کند و او را مورد ملاطفت و تشویق خویش قرار مى دهد. روز به روز آوازه شهرت ساز وى در سراسر آبادان بیشتر مى شود تا جایى که مسئولین رادیو آبادان از وى دعوت به عمل آوردند که تا در آن رادیو با ایشان همکارى نماید و او این دعوت را پذیرفت و سالیانى با این رادیو همکارى کرد. زمانى بود که هنرمند ارجمند پرویز یاحقى همراه ایرج و تنى چند از هنرمندان مقیم تهران به آبادان آمده بودند به پرویز یاحقى خبر مى دهند که هنرمندى در این شهر است بنام سیاوش زندگانى که سبک و سیاق نوازندگى او نظیر شما مىباشد. آقاى یاحقى اظهار علاقه مى کند که ساز وى را بشنود و سیاوش را به پرویز یاحقى معرفى مى کنند و او در حضور یاحقى شروع به نواختن قطعاتى در مایه هاى مختلف موسیقى ایرانى مىکند، پرویز یاحقى از نوازندگى وى خرسند مى گردد و کارتى به وى مى دهد که به تهران جهت اجراى برنامه در رادیو بیاید و او این دعوت را به کمال میل مى پذیرد و پس از چندى به تهران مى آید ولى مسئولین وقت رادیو و جوى که در آن زمان بر فضاى آن دستگاه حاکم بود و جز به آشنایان و نظرکردگان خود امکان فعالیت را نمى دادند به این جوان بااستعداد و هنرمند را هم ندادند و با اصرار چند نفر از انسانهاى خوش قلب که بالاخره در مقابل آدمهاى بدطینت در هر کجا وجود دارند، به او می گویند: «خوب حالا که شما از شهر دورى مثل آبادان آمده اید بروید حدود 2 دقیقه وقت براى شما در نظر گرفته ایم در برنامه شما و رادیو بنوازید». و او قطعه اى در شوشترى مى نوازد که بسیار مورد توجه حضار قرار مىگیرد و همین دو دقیقه وى را در عرصه موسیقى و به دوستان و دوستداران این هنر شناساند و همکارى وى با خوانندگان بزرگ وقت آغاز گشت. لازم به یادآورى است که سیاوش زندگانى به نواختن کمانچه نیز وارد و یکى از کمانچه کشهاى خوب و زبردست بود».در ساعت 23:30روز چهارشنبه 2 اردیبهشت 1382 (2003 میلادی) در گذشت. او بهنگام مرگ 61سال داشت. از آخرین یادگارهای وی آلبوم خاطره که با تنظیم و بازسازی زنده یاد سیاوش زندگانی میباشد. وی با استادان بزرگ ویلن چون " پرویز یاحقی"، "اسدالله ملک" و "حبیب الله بدیعی" هم دوره بود. از او دو فرزند بنامهای "امید زندگانی" و "امین زندگانی" بجای مانده است که بازیگران جوان سینما و تلویزیون هستند

No comments:

Post a Comment