Saturday, September 7, 2013


پيام نوروزي ايرانيان خردمند"



به جمشيد بر گوهر افشاندند
مر آن روز را روز نو خواندند      فردوسي
 
ايرانيان خردمند رستاخيز بهار را که شگفت ترين رويداد جهان است

جشن نوروز گرفتند

و جامۀ نو پوشيدند

و انديشه هاي نو در سر آوردند

که سردي ها و بي مهري ها را به پايان برند

و درهاي آشتي  و دوستي را به روي هم بگشايند

و به يکديگر هديه هاي زميني و آسماني ببخشند

و براي هم آرزوي نيکبختي و شادماني کنند

نه تنها بگفتار نيک بلکه به کردار نيک

و تلاشي چابک

و گامي بلند

تا آن نيکبختي و شادماني را از پندار به ديدار آورند

و آرزوهاي نيک ايشان مژدۀ هدهد و نغمۀ داود گردد

و بانگ " دوستت دارم" در هواي شهر به اهتزاز آيد:

مژده اي دل که دگر باد صبا باز آمد

هدهد خوش خبر از طرف سبا باز آمد

برکش اي مرغ سحر نغمۀ داودي باز

که سليمان گل از باد هوا باز آمد  حافظ

زدان شناسان اين سرزمين رستاخيز بهار را نمايشي از رستاخيز بزرگ روز داوري دانسته

و آن را پيامبري شمردند

که بانسيم مسيحايي خويش

مژدۀ جاودانگي روح را به زمين دلهاي افسرده مي رساند:

آمد بهار خرم و آمد رسول يار

مستيم و عاشقيم وخماريم و بي قرار

اي چشم و اي چراغ روان شو به سوي باغ

مگذار شاهدان چمن را در انتظار

گل از پي قدوم تو در گلشن آمده است

خار از پي لقاي تو گشته است خوش عذار      مولانا

روزي بدين بايستگي و جشني به اين شايستگي در جهان کجاست

که طراوت جسم و جان در اوست

و همه مردمان را به سبزه و صحرا و گلگشت و تماشا فرا مي خواند

و نقل و شربت و شيريني آن با شراب و شمع و شاهد شيخ محمود شبستري در هم آميخته

و باد صباي آن عمو نوروز است

که همه پيرزنان و پيرمردان فرسوده زمان را جوان مي کند

تا دست در دست مولانا نهند

و بخوانند و دست افشاني کنند که : 

روز نو و شام نو ، باغ نو و دام نو

هر نفس انديشه نو، نو خوشي و نو غناست

چيست نشاني آنک هست جهاني دگر

نو شدن حال ها رفتن اين کهنه هاست      مولانا 

در اين روز ايرانيان همه از پروردگار خويش مي خواهند

تا حال ايشان را به نيکوترين احوال بگرداند

و حالي خوشتر از اين چيست که آدمي

به مقام عشق و دوستي

و خوش خويي و راستي

و مبارک کردن زندگي

به داد و دهش

و محبت و بخشش

و پخش مرواريد اميد

و شهد و شکر شادي

نايل شود

چنين مردمي هستند ايرانيان خردمند

که آوازه خردمنديشان در داستان مغان خردمند آمده است

همان مغان سه گانه

که پادشاه اقليم نيکويي بودند

و براي مسيحاي عشق هديه هاي هوشمندانه بردند

و نقاشان نادره باختر نقش زيباي ايشان را بر دفتر ارژنگ خويش به نمايش آوردند

ايشان چون جمشيد و سليمان بر تخت جواهرنشان داد و بخشش نشستند

و ديوان و ددان زشتي و بيداد را در پاي خواري و زاري افکندند

و باغ فردوس را از آسمان به زمين آوردند و گفتند :

اگر فردوس بر روي زمين است

همين است و همين است و همين است

No comments:

Post a Comment