سرگذشت موسیقی ایرانی :
رامشگرانِ زن در اندرون دربار جدا از موسيقي «عمله طرب» و نوازندگان مرد، موسيقي ديگري نيز در مجالس بزم شاه به دست زنان نواخته مي شد. نقش زنان در دربار شاه يکي اين بود که مجالس روضه خواني ترتيب دهند و ديگر برگزاري برخي مجالس بزم بود که شاه مسئوليتش را برعهده آنان گذاشته بود. براي مثال، گلبخت خانم ترکماني17 و کوچک خانم...
تبريزي18که هردو از زنان حرم حضرت خاقان (فتحعلي شاه) بودند، هريک مسئوليت دسته اي از زنان نوازنده و رامشگر را به عهده داشتند. در تاريخ عضدي از دو دسته زن ياد شده است که عده هرکدام به پنجاه نفر مي رسيد و مجهز به «تمام اسباب طرب از تار و سه تار و کمانچه وسنتورزن و چيني زن (castagnettes) وضرب گير و خواننده و رقّاص»19 بودند. هريک از اين دسته ها سردسته اي داشت که او را استاد مي ناميدند. يکي از آنان استاد مينا بود و ديگري استاد زهره که هردو به گفته عضدي «در علم موسيقي بي نظير بودند.»20 آنان گرچه درحرم زندگي مي کردند امّا در زمره زنان شاه نبودند و شاه «مقرّري و مواجب و همه اسباب تجمّل به جهت آنان مقرّر» کرده بود. دسته استاد مينا را به دست گلبخت خانم سپرده بودند و دسته استاد زهره را به دست کوچک خانم. اين دو دسته هميشه با هم رقابت مي کردند و همچشمي آنان زبانزد درباريان بود، چنان که وقتي در دربار ميان دونفر دشمني بر مي خاست، مي گفتند: «مثل دسته استاد مينا و استاد زهره منازعه مي نمايند.»
در نقاشي هاي بازمانده از دوره فتحعلي شاه و محمد شاه برخي از اين زنان را تصوير کرده اند. در کاتالوگ امري (collection Amery)22 از 63 تصوير يازده تصوير از آنِ رقاصان و نوازندگان و آکروبات هاي درباري است. توصيف هاي عضدي از لباس و آرايش اين زنان در اين تصويرها به خوبي نمايان است. به گفته او: «رقّاصان . . . کمرها و عرقچين هايي تمام جواهر با گلوبندهاي خوب و گوشواره هاي ممتاز»23َ داشتند و اينها همه در تصويرهاي کاتالوگ نام برده به چشم مي خورد.برخي از اين زنانِ هنرمند به عقد شاه در مي آمدند و پس از چندي مادر شاهزاده اي مي شدند. بعضي از آنان هم که مزدوج بودند شاه طلاقشان را مي گرفت و به عقد يکي از امراي دربار خود در مي آورد.24 ناصرالدين شاه نيز نوازندگاني را که مطبوع طبع او بودند به عقد خود در مي آورد.
آموزش زنان رامشگرآموزش زنان را نوازندگان مردِ نامدارِ عصر به عهده داشتند. براي مثال استاد مينا شاگرد سهراب ارمني اصفهاني و استاد زهره شاگرد رستم يهودي شيرازي بود. به گفته عضدي هر صبح آقا محمد رضا و رجبعلي خان و چالانچي خان، از ديگر مغنّيان مشهور آن زمان به دربار مي آمدند تا به استاد مينا و استاد زهره تعليم موسيقي بدهند. لباس زنان «طوري بود که به جز صورت هيچ چيز آنان پيدا و نمايان نبود». خواجه ها نيز درکلاس هاي آنان حضور داشتند.26 اين دو استاد زن سپس آموخته هاي خود را به دسته هاي خويش تعليم مي دادند. همچنين مي گويند که ناصرالدين شاه از مادر دامادش، ماه نساء خانم، درخواست مي کند که دوازده دختر زيباروي حاضر کند و آنان را به «عمله طرب» بسپارد تا انواع سازها و آوازها و رقص ها را بياموزند و پس از آموزش کامل به اندرون فرستاده شوند. دوره آموزش اين دختران دوسال طول مي کشد و روزي که در حضور شاه براي نخستين بار هنرنمايي مي کنند، شاه هنرنمايي آنان را بسيار مي پسندد و به پاس تعليم اين دختران به ماه نساء خانم يک انگشتري هديه مي کند.
جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان براي درک جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان ايراني دو عامل را بايد درنظر گرفت. امّا پيش از پرداختن به جايگاه اهل موسيقي در سلسله مراتب اجتماعي مي بايد به جايگاه موسيقي در فرهنگ اسلامي توجه کرد. هرچند قرآن هنر موسيقي را يکسره منع نکرده است، پيامبر اسلام و سپس اصحاب او همواره کوشيده اند تا روح آدمي را از گزند لذت هاي ممنوع (ملاهي) يعني شراب و زن و آواز در امان نگاه دارند.
مسئله در واقع تعريف موسيقي و به عبارتي تعيين حد ومرز آن است زيرا، چنان که ژان دورينگ (Jean During) توجه کرده، در بيشتر احاديث، موسيقي را به چيز ديگري ربط داده اند و هرگز آن را به صورت مجرّد يعني در مقام موسيقي بررسي نکرده اند. از «ميان سي حديث، چهار حديث موسيقي را با شراب خواري و قمار يکي مي دانند، شش حديث ديگر آن را با عشرت پرستي و شرابخواري يکسان مي کنند، يک حديث آن را به بت پرستي مربوط مي داند. تنها دوازده حديث از ميان سي حديث بررسي شده درباره عمل آواز خواندن و آلات موسيقي سخن مي گويند که چهار تاي آن از پيامبر اسلام است».
و امّا در باره جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان همين اندازه مي توان گفت که آنان همواره نگران آن بوده اند که مبادا با مطرب يکي گرفته شوند و بي گمان يکي از علت هاي نگراني آنان اين بوده است که مُطربان هميشه در جامعه ايران جايگاهي پَست داشته اند. اين نکته را نيز بيفزاييم که در ايران تا قرن نوزدهم يهودي ها بيشتر در کار موسيقي دست داشتند. يهودي هاي شيراز از بهترين نوازندگان ايران به شمار مي رفتند و گفته مي شود که بهترين نگهبانان موسيقي کلاسيک و سنتي ايران بودند.30خالقي از قول يکي از اروپايياني که در دوره محمدعلي شاه قاجار به ايران آمده بود مي نويسد: «صنعت و حرفه موسيقي و رقص و آواز هم در اين مملکت به طور انحصار در دست يهودي ها واقع گرديده، مشهور است که ملل شرقي اشتغال به اين حِرف و صنايع را براي خود پست و حقير دانسته و به طور انحصار آن را به ملل سائره واگذار کرده اند. ايراني ها هم داراي همين نظريه هستند و از اشتغال به صنايع موسيقي و آواز و رقص عار دارند.»31گوبينو (Gobineau) نيز که درزمان ناصرالدينشاه چندسالي وزيرمختارفرانسه در ايران بود درکتاب «سه سال در آسيا» مي نويسد: «در ايران آنان که تار مي نوازند و در موسيقي استاد اند جز از طبقه اوّل و دوّم هستند. نجبا و اشراف ايراني تار زدن را نوعي عيب مي شمارند يا دست کم اين کار را مايه سبکي خود مي شمارند.»32قدر و منزلت نوازندگان در حدّي بود که در دوره ناصرالدين شاه آنان را «عمله طرب» مي ناميدند و به نوازندگانِ درباري که دربارگاه شاه حق جلوس و نواختن داشتند«عمله طربخاصه» مي گفتند. اينان کساني بودندکه شاه براي آنان وظيفه و مقرري تعيين کرده بود.اين نيز ناگفته نماند که طبقه بندي موسيقي دانان در دربارها رسم بوده است، چنان که بهرام کساني را که هنرشان پسند خاطر او بود به جايگاه نخستين برمي کشيد و آنان را که کارشان باب طبع او نبود به مقام دوّم فرودمي آورد.34 مي گويند هارون الرشيد نيز به پيروي از شيوه دربار ساساني براي آوازه خوانان دربارش مراتبي تعيين کرده بود.
عارف در ديوان اش درباره علي اکبر فراهاني مي نويسد: « با آنکه مانند امروز آن روزها هم تا اندازه اي وضعيت زندگاني هنرمندان تيره و ناراحت بوده ولي زندگاني اين استاد در نهايت خوشي و آسايش بوده است.» امّا حقيقت اين است که زندگانيِ نوازندگان دوره ناصري بسيار سخت بود و بيشتر آنان سال هاي آخر عمرشان را در تنگدستي مي گذراندند. عارف در جايي ديگر پس ازمرگ آقاحسينقلي پسر علي اکبرخان که از «عمله طرب خاصه» به شمار مي رفته مي نويسد: «پس از مرگ ميرزا حسينقلي در ايران کسي نفهميد که ميرزا که بود و کي مُرد و او را در کدامين دخمه دفن کردند. . . اين است وضع کشور حق شناس ما»37و درباره خود در آغاز کارش مي گويد: «از آنجايي که کار موسيقي درايران به واسطه ناداني وجهالتِ راهنمايان نادانِ عوام فريب به اعلاء درجه افتضاح رسيده بود هيچ وقت ميل نداشتم به داشتن اين صنعت مفتضح معرفي شوم
در نقاشي هاي بازمانده از دوره فتحعلي شاه و محمد شاه برخي از اين زنان را تصوير کرده اند. در کاتالوگ امري (collection Amery)22 از 63 تصوير يازده تصوير از آنِ رقاصان و نوازندگان و آکروبات هاي درباري است. توصيف هاي عضدي از لباس و آرايش اين زنان در اين تصويرها به خوبي نمايان است. به گفته او: «رقّاصان . . . کمرها و عرقچين هايي تمام جواهر با گلوبندهاي خوب و گوشواره هاي ممتاز»23َ داشتند و اينها همه در تصويرهاي کاتالوگ نام برده به چشم مي خورد.برخي از اين زنانِ هنرمند به عقد شاه در مي آمدند و پس از چندي مادر شاهزاده اي مي شدند. بعضي از آنان هم که مزدوج بودند شاه طلاقشان را مي گرفت و به عقد يکي از امراي دربار خود در مي آورد.24 ناصرالدين شاه نيز نوازندگاني را که مطبوع طبع او بودند به عقد خود در مي آورد.
آموزش زنان رامشگرآموزش زنان را نوازندگان مردِ نامدارِ عصر به عهده داشتند. براي مثال استاد مينا شاگرد سهراب ارمني اصفهاني و استاد زهره شاگرد رستم يهودي شيرازي بود. به گفته عضدي هر صبح آقا محمد رضا و رجبعلي خان و چالانچي خان، از ديگر مغنّيان مشهور آن زمان به دربار مي آمدند تا به استاد مينا و استاد زهره تعليم موسيقي بدهند. لباس زنان «طوري بود که به جز صورت هيچ چيز آنان پيدا و نمايان نبود». خواجه ها نيز درکلاس هاي آنان حضور داشتند.26 اين دو استاد زن سپس آموخته هاي خود را به دسته هاي خويش تعليم مي دادند. همچنين مي گويند که ناصرالدين شاه از مادر دامادش، ماه نساء خانم، درخواست مي کند که دوازده دختر زيباروي حاضر کند و آنان را به «عمله طرب» بسپارد تا انواع سازها و آوازها و رقص ها را بياموزند و پس از آموزش کامل به اندرون فرستاده شوند. دوره آموزش اين دختران دوسال طول مي کشد و روزي که در حضور شاه براي نخستين بار هنرنمايي مي کنند، شاه هنرنمايي آنان را بسيار مي پسندد و به پاس تعليم اين دختران به ماه نساء خانم يک انگشتري هديه مي کند.
جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان براي درک جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان ايراني دو عامل را بايد درنظر گرفت. امّا پيش از پرداختن به جايگاه اهل موسيقي در سلسله مراتب اجتماعي مي بايد به جايگاه موسيقي در فرهنگ اسلامي توجه کرد. هرچند قرآن هنر موسيقي را يکسره منع نکرده است، پيامبر اسلام و سپس اصحاب او همواره کوشيده اند تا روح آدمي را از گزند لذت هاي ممنوع (ملاهي) يعني شراب و زن و آواز در امان نگاه دارند.
مسئله در واقع تعريف موسيقي و به عبارتي تعيين حد ومرز آن است زيرا، چنان که ژان دورينگ (Jean During) توجه کرده، در بيشتر احاديث، موسيقي را به چيز ديگري ربط داده اند و هرگز آن را به صورت مجرّد يعني در مقام موسيقي بررسي نکرده اند. از «ميان سي حديث، چهار حديث موسيقي را با شراب خواري و قمار يکي مي دانند، شش حديث ديگر آن را با عشرت پرستي و شرابخواري يکسان مي کنند، يک حديث آن را به بت پرستي مربوط مي داند. تنها دوازده حديث از ميان سي حديث بررسي شده درباره عمل آواز خواندن و آلات موسيقي سخن مي گويند که چهار تاي آن از پيامبر اسلام است».
و امّا در باره جايگاه اجتماعي موسيقي دانان و نوازندگان همين اندازه مي توان گفت که آنان همواره نگران آن بوده اند که مبادا با مطرب يکي گرفته شوند و بي گمان يکي از علت هاي نگراني آنان اين بوده است که مُطربان هميشه در جامعه ايران جايگاهي پَست داشته اند. اين نکته را نيز بيفزاييم که در ايران تا قرن نوزدهم يهودي ها بيشتر در کار موسيقي دست داشتند. يهودي هاي شيراز از بهترين نوازندگان ايران به شمار مي رفتند و گفته مي شود که بهترين نگهبانان موسيقي کلاسيک و سنتي ايران بودند.30خالقي از قول يکي از اروپايياني که در دوره محمدعلي شاه قاجار به ايران آمده بود مي نويسد: «صنعت و حرفه موسيقي و رقص و آواز هم در اين مملکت به طور انحصار در دست يهودي ها واقع گرديده، مشهور است که ملل شرقي اشتغال به اين حِرف و صنايع را براي خود پست و حقير دانسته و به طور انحصار آن را به ملل سائره واگذار کرده اند. ايراني ها هم داراي همين نظريه هستند و از اشتغال به صنايع موسيقي و آواز و رقص عار دارند.»31گوبينو (Gobineau) نيز که درزمان ناصرالدينشاه چندسالي وزيرمختارفرانسه در ايران بود درکتاب «سه سال در آسيا» مي نويسد: «در ايران آنان که تار مي نوازند و در موسيقي استاد اند جز از طبقه اوّل و دوّم هستند. نجبا و اشراف ايراني تار زدن را نوعي عيب مي شمارند يا دست کم اين کار را مايه سبکي خود مي شمارند.»32قدر و منزلت نوازندگان در حدّي بود که در دوره ناصرالدين شاه آنان را «عمله طرب» مي ناميدند و به نوازندگانِ درباري که دربارگاه شاه حق جلوس و نواختن داشتند«عمله طربخاصه» مي گفتند. اينان کساني بودندکه شاه براي آنان وظيفه و مقرري تعيين کرده بود.اين نيز ناگفته نماند که طبقه بندي موسيقي دانان در دربارها رسم بوده است، چنان که بهرام کساني را که هنرشان پسند خاطر او بود به جايگاه نخستين برمي کشيد و آنان را که کارشان باب طبع او نبود به مقام دوّم فرودمي آورد.34 مي گويند هارون الرشيد نيز به پيروي از شيوه دربار ساساني براي آوازه خوانان دربارش مراتبي تعيين کرده بود.
عارف در ديوان اش درباره علي اکبر فراهاني مي نويسد: « با آنکه مانند امروز آن روزها هم تا اندازه اي وضعيت زندگاني هنرمندان تيره و ناراحت بوده ولي زندگاني اين استاد در نهايت خوشي و آسايش بوده است.» امّا حقيقت اين است که زندگانيِ نوازندگان دوره ناصري بسيار سخت بود و بيشتر آنان سال هاي آخر عمرشان را در تنگدستي مي گذراندند. عارف در جايي ديگر پس ازمرگ آقاحسينقلي پسر علي اکبرخان که از «عمله طرب خاصه» به شمار مي رفته مي نويسد: «پس از مرگ ميرزا حسينقلي در ايران کسي نفهميد که ميرزا که بود و کي مُرد و او را در کدامين دخمه دفن کردند. . . اين است وضع کشور حق شناس ما»37و درباره خود در آغاز کارش مي گويد: «از آنجايي که کار موسيقي درايران به واسطه ناداني وجهالتِ راهنمايان نادانِ عوام فريب به اعلاء درجه افتضاح رسيده بود هيچ وقت ميل نداشتم به داشتن اين صنعت مفتضح معرفي شوم
No comments:
Post a Comment