Friday, August 2, 2013

گل اندام طاهرخانی
سوسن
 
 
زندگینامه:
 
گل اندام طاهرخانی در ۱۳۱۹ هجری خورشیدی در قصر شیرین (کرمانشاه – ایران) زاده شد.
نام پدرش ابراهیم و مادرش بلقیس، و نام خودش هم در ابتدا مهناز بود.
 در سن پنج سالگی، پدرش را در یک حادثه رانندگی از دست داد و خودش هم زخمی شد.
سپس مادرش هم به علت بیماری وبا درگذشت.
بعد از آن، سوسن به تهران آمد و با عمه اش زندگی کرد و بنا به گفته خود او از اينکه شوهر عمه اش بين او و بچه هایش فرق می گذاشت خيلی ناراحت بود و به خانه همسايه می رفت تا با بچه هایش بازی کند.
 
 
 این همسایه آنها زنی  بود که در کافه ها می رقصید و آواز می خواند.
 
 دائم ترانه های روز را می خوانده و سوسن هم با او زمزمه می کرده است.
یک روز آن خانم مهناز (سوسن) را به کاباره ای به نام سوسن که در زیرزمینی واقع در خیابان لاله زار واقع بود و در آن کار می کرد برد.
 
 بعد از چند  بار که با او به کاباره رفت و با او در خواندن همراهی کرد، آن خانم به او گفت که در آن کاباره شروع به آواز خواندن کند.
 
آقای شیرخدایی در آنجا اسمش را سوسن گذاشت و سوسن هم اسمش را در شناسنامه جدیدش به گل اندام تغییر داد.
سوسن آنقدر کوچک (گویا ۱۲ ساله) بود که قدش به میکروفون نمی رسید و پله جلوی میکروفون قرار می دادند تا قدش برسد.
 
 
مردم هم که آوازخواندن او  را دوست داشتند و تشویقش می کردند. از این رو، سوسن تصمیم به آوازخوانی گرفت.
 
 اما  چون در  کاباره آواز می خواند، مورد غضب خانواده بود.
 
پسر عموهایش يک شب به کاباره رفتند و به گفتند که سرش خواهند برید و کارشان  به کلانتری
 کشيد.
 
 
 
 رئيس کلاتنری گفت که اين دختر ديگر جزو خانواده شما نيست و مشکلی ندارد.
 
 گویا اولین همسر سوسن هم همان رییس کلانتری بوده است. پس از آن کاباره، در راديو نيروی هوائی کار کرد و از آنجا مشهور شد.
 
ترانه های سفر و نمی شه سوسن، حدود دو میلیون نسخه به فروش رفت و زندگی او را به کلی عوض کرد.
 
سوسن و نعمت الله آزموده / آغاسی
 
سوسن هرگز به مال دنیا دل نبست  و هر آنچه از هنر خود به دست می آورد، به نیازمندان
می بخشید. او در طول زندگيش به خيلی ها کمک کرد و گویا خرج چند دانشجو و کودک
بی سرپرست رو در ايران می داد.
 
 
در سال ۱۳۵۵ از طرف دفتر به نیابت اشرف پهلوی (خواهر محمدرضا شاه پهلوی) که ریاست عالیه کمیته جهانی پیکار با بیسوادی به عهده داشت، از او به مناسبت ایجاد یک دبستان در یکی از روستاهای قصر شیرین و نیز شرکت در جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی تقدیر شد.
 
بیمارستانی هم در زادگاهش (قصر شیرین) ساخت که به علت جریان انقلاب اسلامی هیچوقت مورد بهره برداری واقع نشد. 
 
سوسن و فریدون فرخزاد
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با دردسرها و گرفتاری های بسیار روبرو گردید.
 
 گویا پس از دستگیری  در دو مهمانی، تعهد داد که دیگر آوازخوانی نکند و پس از چندی هم به کمک شخصی، از طریق کوه های شمال غربی ایران به ترکیه و سپس به لندن رفت.
 
 از لندن هم  به ایالات متحده مهاجرت کرد و به دیگر آوازخوانان مهاجر پیوست.
 
سوسن و ستار
سوسن در لس آنجلس دو بار ازدواج کرد، ولی به علت مخالفت همسران با کار آوازخوانی، از آنها جدا شد.
 
در سال های آخرین زندگی اش، بسيار تنها بود و حتی همسری هم نداشت.
 
سوسن در سالهای آخر با تنگدستی در لس آنجلس زندگی کرد و در کاباره رستوران های ايرانی گهگاهی برنامه اجرا می کرد.
 
 قرار بود شرکت ترانه  ترانه های جديدی را برای او ضبط کند، ولی عمرش کفاف نداد.
در شش ماه پیش از مرگش، به همراه اسبابش در گاراژ خانه يکی از دوستانش در لس آنجلس زندگی کرد
 تا اینکه يک ماه پیش از فوتش، دوستانش آپارتمان کوچکی را برای او فراهم کردند و به آنجا اسباب کشی کرد.
حدود سه ماه قبل از مرگش به زمين خورد و دست راستش شکست.
 
  ولی برای درمان اين شکستگی کاری انجام نداد و در نتيجه دردهای شديدی را در بازوی خود حس کرد و با رو آوردن به مشروب زياد و مسکن های قوی سعی می کرد که کمتر احساس درد کند.
 
گفته شد که اين زياده روی باعث ضعف بدنی سوسن گردید تا اينکه حدود يک ماه پیش از مرگش تصميم گرفته شد که دست او در بيمارستان مترو (لس آنجلس) عمل شود.
 
 عمل جراحی طولانی بود و حدود ۸ ساعت به درازا کشید. حال سوسن هم بعد از عمل خوب بنظر می آمده ولی گويا بخاطر افراط در الکل، بدنش واکنش نشان داد و در نتيجه،دچار ایست قلبی گردید ولی پزشکان با دادن شوک الکتريکی دوباره او را به زندگی برگرداندند.
 
بعد از سکته سه روزی هم حال سوسن خوب بود. ولی دو باره دچار ایست قلبی گردید که این بار دکترها هم کاری نتوانستند انجام بدهند و سوسن در اردیبهشت ۱۳۸۳ در همان بيمارستان فوت کرد.
 
ترانه ها:
 
 
آخ به دلم - دوستت دارم می دونی - سفر
 

No comments:

Post a Comment