عاقبت آغا محمدخان
دو روز بعد از فتح شوشا صبح زود در هوای سرد اسفندماه قفقاز یک خربزه برای شاه آوردند ( از آنجایی که خربزه یک میوه ی تابستانی است خربزه ی یاد شده بسیار ارزشمند بوده )
شاه که واله و شیدای خربزه بوده ب.
سیار شادمان شده و همانجا نیمی از خربزه را می خورد و نیم دیگر را روی میز به جا می گذارد تا شب که برگشت بقیه را بخورد .
دو نگهبان جلوی چادر با این تصور که این تکه خربزه پس مانده ی صبحانه ی شاه است آنرا نوش جان می کنند .
شب , پس از بازگشت , آغا محمد خان از این رویداد بسیار خشمگین می شود و چون خسته بوده به دو نگهبان وعده می دهد که صبح گاه , پس از بیدار شدن از خواب , هر دویشان را می کشد . از آنجایی که او مردی بسیار با اراده و جدی بوده و در صورتی که تصمیمی می گرفته حتما آنرا اجرا می کرده دو نگهبان یقین پیدا می کنند که صبح فردا می میرند .
به همین خاطر نیمه شب به بالین شاه می روند و او را می کشند
شاه قدر قدرت و خونریز و بی رحم به همین سادگی به خاطر یک تکه خربزه کشته می شود
عکس تزیینی است-
دو نگهبان جلوی چادر با این تصور که این تکه خربزه پس مانده ی صبحانه ی شاه است آنرا نوش جان می کنند .
شب , پس از بازگشت , آغا محمد خان از این رویداد بسیار خشمگین می شود و چون خسته بوده به دو نگهبان وعده می دهد که صبح گاه , پس از بیدار شدن از خواب , هر دویشان را می کشد . از آنجایی که او مردی بسیار با اراده و جدی بوده و در صورتی که تصمیمی می گرفته حتما آنرا اجرا می کرده دو نگهبان یقین پیدا می کنند که صبح فردا می میرند .
به همین خاطر نیمه شب به بالین شاه می روند و او را می کشند
شاه قدر قدرت و خونریز و بی رحم به همین سادگی به خاطر یک تکه خربزه کشته می شود
عکس تزیینی است-
No comments:
Post a Comment