Saturday, August 29, 2015

تا بیایی لحظه ها را می شمارم

صنم



عمر عشق
عمرعشق به سر امد و از شکفتن خبری نیست
دگراز لیلی ومجنون درهیچ ملکی اثری نیست
مرده , در دلم عشق واشتیاق و شعله های گرم
مانده ایم پشت دیوار جنون ودلبری نیست
آنکه می لرزید از نگاهش این دل مفتون
رفته است کنون واز او هیچ اثری نیست
شیراز ;i مهد عشق بود و شور و شعر و ادب
بیا حافظ که دیگراز خال هندو هم شرری نیست
گر سلسله ی موی دوست دام بلا بود سعدی
از ما اسیران به جهان دیوانه تری نیست
کوروش ای شاه اریایی
از ان پندار و کردار نیکی که به ما سپردی
جز سخن عشق ما را گفتار نیک تری نیست
یک عمر "صنم" اشک فشاندیم
اینک به جز اه و اشکو ما را هنری نیست
صنم


Thursday, August 27, 2015

رفت

بی وفا آمد و حالم بدتر کرد و رفت

کلبۀ ویرانه ام را معطر کرد و رفت 

 چون پرستوی سبک بارازافق پروازکرد

بی وفا هوای یک عشق دیگر کرد و رفت

گره ای از بار غمهای دلم را باز نکرد

گرۀ تنهاییم صنم را کورتر کرد و رفت

رفت در این روزگارخسته ام تنها گذاشت

فرصت عمر مرا اینبار آخر کرد و رفت

او تمام قصه های عشق را نشنیده بود

او فقط یک روز درتقدیر من سرکرد و رفت

آمد و آرامش جان را به طوفان ها سپرد

کوچ خود را با شکست دل برابر کرد و رفت

آسمان ابری دل را هوای گریه داد

گونه ی احساسهایم را تر کرد و رفت

در پس پرده چون دید با دیوار نجوا می کنم

پرده را بالا زد جنونم را باور کرد و رفت

بین تقدیر و من تصمیم خود را کرد انتخاب

غنچه های عشق را نشکفته پرپر کرد و رفت

صنم بیهوده پی ستاره میگردی چرا؟

آن بی وفا شهابی بود در افق گذر کرد ورفت
شعر از
صنم سنجری زاده



دل باخته


دیشب پریشان حال بودم
دست به دامن معشوق خود
حافظ شیرازی شدم به صنم گفت..

دوش از جناب آصف پیک بشارت آمد
کز حضرت سلیمان عشرت اشارت آمد
خاک وجود ما را از آب دیده گل کن
ویرانسرای دل را گاه عمارت آمد
این شرح بینهایت کز زلف یار گفتند
حرفیست از هزاران کاندر عبارت آمد
عیبم بپوش زنهار ای خرقه می آلود
کان پاک پاکدامن بهر زیارت آمد
امروز جای هر کس پیدا شود ز خوبان
کان ماه مجلس افروز اندر صدارت آمد
بر تخت جم که تاجش معراج آسمان است
همت نگر که موری با آن حقارت آمد
از چشم شوخش ای دل ایمان خود نگه دار
کان جادوی کمانکش بر عزم غارت آمد
آلودهای تو حافظ فیضی ز شاه درخواه
کان عنصر سماحت بهر طهارت آمد
دریاست مجلس او دریاب وقت و در یاب
هان ای زیان رسیده وقت تجارت آمد




"شهریار قصه هایم"
شهریار قصه هایم می شوی آیا؟
شهرزادم, برای درمان و دوا امدم
تو مونس درد های بی شمارم می شوی آیا؟
چون طبیبی مهربان, بر بالینم تا سحرگاهان می نشینی ایا؟
تو مرهمی بر زخم های دل سوخته ام می شوی آیا؟
تو چون نسیم سحری, بادی از گلستان بهشتی
تو یوسف کنعانی, همدم زلیخای رنده از کاخ می شوی ایا؟
تو رفیق با وفایم, همراه مهربانم می شوی آیا
صنم گرفتار توفان بلا ست
تو نا خدای این کشتی شکسته می شوی ایا؟
نا خدای این موج‌های بی قرار و مسافری تنها می‌شوی آیا؟
همچو باران بهاری ناز می باری به کویر جانم 
سبز و خرم بر کویر شورزارم می شوی آیا؟
چون مادری مهربان, می نوازی دست و رویم, موی پریشانم را
راحتی بر خواب های آشفته ام می شوی آیا؟
جانم فدای خنده ات, ای عزیز تر از جان 
تو شریک گریه های بی شمار "صنم" می شوی آیا
ای ستاره ی بی نام و نشان 
ستاره ایی مهربان در اسمانم می شوی ایا؟
صنم سنجری زاده



Sunday, August 23, 2015




گاهی می ماند ادم بین بودن یا نبودن! به رفتن که فکرمی کنی اتفاق میفته که

 منصرف میشی! میخوای بمانی رفتاری میبینی که انگار باید بروی این بلاتکلیفی خودش کلی جهنم است



من کویر خشک سوزانم تو ابر بهارانی 
صنم






گفتم 
***تقدیم به دلهای رمیده از عشق***
گفتم از شعرو حدیث دل برایش
گفت شعرها را دیگر بوی عشق نمی دهند
گفتم عاشق رویت گشتم گردیده فراموش
هر درسی که در زندگی اموخته بودم
گفت اگر عاشقی کوتاه کن این قصه را
گفتم عاشق و دیوانه منم
گفت من عاشق و دلباخته فراوان دارم
گفتم از عشقت سوختم تا درس عشق اموختم
گفت دز شعله شمع پروانه صفت باید سوخت
گفتم من پروانه ام که در اتش می رقصم
گفت اگر لب باز کنم خلقی را به دام جنون مبتلا کنم
گفتم کم نمی شود از قدرو مقام تو گر نظر به سوی گدا کند
گفت گلی هستم بلبلان هم در وفای گل
گفتم من خواهان توام وفا نمیخواهم
گفت فرهادم و شیرین در کاخ خسرو به انتظار نشسته
گفتم لیلیم که مجنون از غمش دیوانه گشته
گفت عشق امروز همش هوس است و خیال و بس
گفتم ما را در کوی عشق نیست جانا
نه بیم ز بد نامی نه باک ز رسوایی
گفت کالای عشق خود به بازار دگر ببر
"صنم" من خریدار نیم
گفتم تو خبر داری از دل "صنم"
حاش الله که ببرم دل خود را به خریدار دگر
صنم سنجری زاده


از حال دلم پرسیدی؟
***تقدیم به تو ای اشنای دل****
از دلم مپرس مثل کویر لوت می ماند که در حسرت مهربانی اسمان در انتظار بارش باران است
از سینه ام مپرس مثل گندم زاری می ماند که پس از درو ان را به اتیش کشیدن
از تنم مپرس که مثل لانه پرنده ای زیر اواز زلزله ای ترسناک خسته و زخمی به فکر لانه ای دیگر اما...........
از دستانم مپرس مثل پرستوی مهاجر که در سرما یخ زده است در اندیشه کوچ به دیاری دیگر اما...........
از پاهایم مپرس مثل قهرمان دو که به پایان خط رسیده اما نای یک قدم دیگر ندارد بر زمین افتاده و به اسمان بی کران خیره شده تا شاید.........
از چشمانم؟ وای شما را به خدا از چشمانم مپرس در فراق یوسف سفید گشتن
از احوالم مپرس توفان زد ایی هستم که در پی سر پناهی به درختی که ماری در ان لانه دارد پناه بردم
از عشقم مپرس فرهاد کوه کنم که خسرو برای کشتنش با قبیله به مشورت نشسته
از احساسم مپرس شیرینم که پس از مرگ فرهاد خنجری در قلب عاشق خود فرو میکند تا عشق جاودان بماند..
حال مرغان هوا و ماهی ها از دریا از بهر صنم سنگ به سینه می زنند
صنم سنجری زاده


Tuesday, August 18, 2015


تپه اکروپل شوش 

یونانیان بلند ترین نقطه شهر را اکروپل می نامند.اکروپل نامی است که اروپاییان برای این تپه انتخاب کردندزیرا این تپه بلندترین تپه،در بین تپه های باستانی شوش بود.تپه قدیمی در شهر شوش ،نخست سکوی بزرگی به بلندی 10 متر و طول 80 متر بنا نهادند.بر روی سکو معبد و در کنار آن تاسیسات اقتصادی و اداری نیز ایجاد شد که آثار برخی از آنها تا به امروز مانده است.این بنا بعدها مرکز اکروپل شوش شد.بیشتر آثار هم شوش در روی این تپه کشف گردیده.این تپه از سطح زمین 30مترارتفاع دارد.درضمن کاوش به طبقات اسلامی،ساسانی، اشکانی، سلوکی، هخامنشی،ایلامی و بیش از ایلامی بر خوردارند.در این تپه آثار 27 لایه شهری کشف گردید .در حدود 4300 سال پیش دو معبد بزرگ برای اینشو شیناک و الهه نین هورساگ روی این تپه ساخته شده بود.آثار و ابزارهای گرانبهایی از این محل بدست آمده.
قلعه شوش
زمانیکه فرانسویان کاووش های باستان شناسی خود را در شوش آغاز کردند بدین نتیجه رسیدندکه این مکان از نظر اشیای باستانی  و قدمت از چنان غنایی بر خوردارند که کاووش ها در آن چندین سال بطول می انجامید. به همین دلیل تصمیم گرفتند که اقامتگاهی دایر را برای خود برپا کند .بنای نخستین با استفاده از آجرهای بدست آمده  از حفاری شوش  و چغازنبیل بر پا گردید.به همین دلیل به عنوان موزه آجر شناسی نیز شناخته می شود . این قلعه در دو مرحله ساخته شد و دارای دو حیات جداگانه می باشد.این بنا که به قلعه شوش معروف است بر روی تپه اکروپل ساخته شد.نقشه آن شبیه به قلعه های نظامی است  و جنبه امنیتی آن برای مردم مهم بوده.این قلعه بر روی تپه اکروپل ساخته شده. بر روی دیوارهای این قلعه می توانیم آجرهای نبشته دار  و لعاب دار بینیم.
شاخص ارتفاع اکروپل
بازدید کنندگانی که از تپه اکروپل دیدن می کنند  در جنوب قلعه یک بر آمدگی از جنس خاک می بینند که از دور خود نمایی می کند. این بر آمدگی شاخص ارتفاع اولیه تپه اکروپل است.یعنی تمام تپه اکروپل روزی در این سطح قرار داشته . باستان شناسان بر روی این تپه شروع به کاوش کردند  ولی روی این سطح هیچگونه حفاری صورت نگرفته  در نتیجه ارتفاع آن برابر با ارتفاع اولیه تپه اکروپل است
تپه آپادانا و هخامنشیان
آپادانا به معنای بار عام،پذیرش عموم و یا ملاقات شاه با عموم است. یکی از تپه های باستانی شوش به نام آپادانا نامیده می شود.چون ویرانه های کاخی در آن جا کشف شد که به دستور داریوش هخامنشی در آنجا ساخته شده بود  و براساس نبشته کشف شده به سه زبان ایلامی،پارسی باستان و بابلی به نام آپادانا خوانده می شده. این کاخ در دوران اشکانی  ویران گردید.
با گسترش حکومت کورش هخامنشی  و اقتدار حکومت وی سبکی جدید در معماری ایران پایه گذاری گردیدساخت کاخ های با شکوه از جنس سنگ .پس از کورش ،پسرش کمبوجیه به قدرت رسد  و مصر را به قلمرو حکومت ایران اضافه کرد.
داریوش هخامنشی پس ا ز کمبوجیه  و در حدو د 2500 سال پیش به قدرت رسید  و شوش را به عنوان یکی از پایتخت های هخامنشی انتخاب کرد .او در این شهر برای خود کاخی با شکوه ساخت که امروزه فقط ته ستون های آن را می بینیم.ساختمان های شوش تا آن زمان آجری بود . داریوش هخامنشی کاخ خود را از سنگ  و مستحکم بنا نمود .گفته می شود برای پی کنی این کاخ 10 تا 20 متر خاک برداری گردید. کاخ آپادانا در حدود سالهای 518-512ق.م به فرمان داریوش بزرگ هخامنشی بنا شده است.در دوران اردشیر اول طعمه آتش شدو بار دیگر در عهد سلطنت اردشیر دوم آن را تجدید بنا و تعمیر کردند.
این کاخ در دورهی اشکانی ویران شد.بر فراز بقایای ساختمانهای آن که در دوره ی اسلامی یک محله ی کامل شهر بنیان یافته بود آثار و بناهایی از نخستین
سده های میلادی دیده شده است.روی زیر ستونی که از زمان اردشیر دوم باقی مانده این مطلب عنوان شده است:
من اردشیر شاه بزرگ شاه شاهان شاه کشورها شاه این سرزمین پسر داریوش شاه گوید:داریوش پسر اردشیر شاه بود .اردشیر پسر خشایارشا.خشایارشا پسرداریوش شاه.داریوش پسر ویشتاسب
هخامنشی این آپادانا رانیای بزرگ من داریوش بنا کرد.بعد در زمان نیای من اردشیر این بسوخت و به فضل اهورامزدا و میترا من این آپادانا را ساختم . اهورامزدا و میترا مرا نگاه دارند.
زیباترین آثاری که از تالار کاخ آپادانا بدست آمده عبارتند از ردیف شیرهای غران ،گاو  و سربازان سپاه جاویدان که روی کاشی های لعاب دار با رنگ های گوناگون نقش شده.تعداد این سپاه همیشه ده هزار نفر بوده  و هرگاه یکی از آنها مریض می شده یا فوت می کرده سریع یک نفر جایگزین او میشده  به همین دلیل آنها را سپاه جاویدان میگفتند.
  بخش هایی از متن نبشته های مختلف بدست آمده از کاخ آپادانا
خدای بزرگ است اهورا مزدا که این زمین را آفرید،که آن آسمان را آفرید،که مردم را آفرید، که شادی را برای مردم آفرید، که داریوش را شاه کرد،یکی شاه از بسیاری، یک فرمانروا از بسیاری.من داریوش،شاه کشورهای شامل همه گونه مردم،شاه در این زمین دور و دراز، پسر ویشتاسب،هخامنشی،پارسی پسر پارسی ،آریایی از نژاد آریایی...اهورا مزدا مرا در این سرزمین شاه کرد ... من اهورامزدا را پرستش کردم،او مرا یاری کرد....آنچه که من کردم همه به خو است اهورامزدا بود.زیور این کاخ را که در شوش ساختم  از راه دور آورده شد. داریوش پس از مدتی کوتاه که در بابل اقامت کرد شوش را محتملاًدر سال521ق.م پایتخت خود قرار داد.در اکروپل که کمی پیش از این عهد در آن معابد و قصور عیلامی بنا شده و در هنگام تاخت و تاز آشوربانیپال خراب گردیده بودداریوش دستور داد قلعه ای مستحکم بنا کنند.وی بفرمود تا روی یک تپه مجاور کاخ آپادانا را بسازند.در جهت شرقی تر و مجزا از قصر به وسیله خیابانی عریض شهر به معنی اخص با منازل و سراهای درباریان،عمال و تجار گسترده شده بود.مجموعه این ابنیه را دیواری محکم از آجر خام احاطه کرده بود و آن در جوانب دارای برجهایی برجسته بود که هنوز محل آن را در طرح عمومی می توان تشخیص داد.داریوش دستور داد مجاور پایه این دیوار خندقی عریض حفر کنند.که آن را از آب رود شائور که به همین منظور منحرف کرده بودند پر می کردند و این خندق شهر را محاصره می کردو آن را به صورت جزیره ای غیر قابل تسخیر در آورده بود.شوش پایتخت جهان که به وسیله چهار رود به دریا اتصال داشت و پادشاهان،امیران،سفیران،پزشکان،ادیبان و هنرمندان به آنجا رفت و آمد داشتند می بایست شایسته نقشی باشد که شاهنشاه بدو تخصیص داده بود.                           
داریوش میگوید:
«این کاخی است که من در شوش بنا کرده ام.تزیینات آن از راه دور آورده شده .چندان خاک کنده شد که من به بستر آن رسیده ام پس از آنکه زمین حفر شد آن را باریگ درشت در بعضی جاها تا 40ارش و در برخی تا 20ارش با ریگ درشت انباشته اند.کاخ بر روی این ریگها بنا شده.حفر زمین و انباشتن محل آن با ریگ درشت و قالبگیری آجر کار بابلیان بود که آن را انجام دادند.چوب سدر را از کوه موسوم به جبل لبنان آورده ان،قوم آشور آن را تا بابل آورده اند و از بابل تا شوش کاریان و ایونیان آن را حمل کردند.چوب میش مکن از گنداره و کرمان حمل شد.طلایی که در این جا به کار رفته از ساردس و بلخ آورده شده.سنگ لاجورد و عقیق را که در اینجا استعمال شده از خوارزم آورده اند و ...»اهمیت متن مزبور از هدفی که شاهنشاه در نظر داشت تجاوز میکند و آن تصویری است درست از هویت شاهنشاهی و آنچه که پادشاه مقتدر از ملل خواستار بود:زیستن برای او،کار کردن برای او،انجام دادن کوچکترین خواهشهای او،مردن برای او.                               
                                                                                                                 
در کنار آرامگاه داریوش هخامنشی در نقش رستم سنگ نبشته ای با مضامین بسیار عالی دیده می شود که نشان از فرهنگ بالای ایرانیان باستان دارد،که این چنین نویسندگانی را تربیت کرده اند. بخشی از این مطالب سنگ نبشته به قرار زیر است:خداوند بزرگی است اهورا مزداکه خوبی های که دیده می شود را آفرید، که شادی را برای مردمان آفرید  و خرد و کوشش را به داریوش ارزانی داشت. به یاری اهورا مزدا من خواهان راستی هستم  و از دروغ روی بر گردانم . دوست نادرستی نیستم. من خوش ندارم ناتوانی از حق کشی زورمندی در رنج باشد. من خوش ندارم که حقوق توانایی  به سبب کارهاب نا توان آسیب ببیند . آن چه راست است آن آرزوی من است. من دوست مرد دروغگو نیستم.آنچه سبب خشم من می شود با متانت تحت عقل خود در می آورم.من به شدت بر نفس خود مسلطم. آنچه که کسی بر علیه دیگری می گوید مرا قانع نمی سازد  مگر اینکه با مقررات و آیین نیک وفق دهد.
در تخت جمشید کاخی یافت شده که نقشه آن شبیه کاخ آپادانای شوش است. به همین دلیل آن را نیز آپادانا نامیده اند .کاخ با یک تالار مرکزی 36 ستون  و سه ایوان 12 ستونه،  در مجموع 72 ستون که بیان گر اهمیت این عدد در فرهنگ ایران است.حافظ بزرگ نیز می گوید:
جنگ هفتاد دو ملت را همه عذر بنه
چون ندیدند حقیت ره افسانه زدند
ستون هایی با ازتفاع حدود 18 متر  و سر ستون هایی به شکل گاو  دو سر به وزن چند تن بالای سر آنها .این سندی گویا و با ارزش است  از توانمندیهای علمی و عملی مهندس، معماران, استاد کاران، و کارگران ایران باستان.آنچه از کاخ پر شکوه آپادانا به جا مانده  تعدادی ته ستون  و بخشی از یک ستون و یک سر ستون است. شما اکنون می توانید در کاخ آپادانا قدم بزنید.سطوح خارجی کاخ آپادانابا آجرهای لعاب دار تزیین شده بوده.دیوارهای کاخ برهم عمود بوده و حدود 5/15درجه از جهات جغرافیایی اصلی انحراف دارند.قرینه سازی و تناسب با دقت زیادی، در کاخ ها انجام گرفته.کاخ آپادانا دارای سه حیاط و تعدادی اتاق است.این کاخ در زمان اردشیر اول دچار آتش سوزی گردیده و در زمان اردشیر دوم دوباره باسازی شده.می گوید شاه اردشیر بزرگ ،شاه شاهان،شاه کشورها،شاه این سرزمین پسر داریوش،پسر شاه اردشیر،پسر خشایار شاه،پسر داریوش، داریوش پسر ویشتاسب هخامنشی،این کاخ را داریوش جد من بنا کرد.بعدها در زمان اردشیر پدر بزرگ من این کاخ در آتش سوخت. به یاری اهورا مزدا،آناهیتا و میترا را من امر کردم که این کاخ را دوباره بسازند ،تا اهورامزدا،آناهیتا و میترا از جمع بلایا حفظ کنند .و مرا و آنچه که من کردم که ایشان بدین خشم نگیرند و آنرا منهدم نسازند . در هنگام بازدید از تپه باستانی شوش حفره هایی را می بینیم که در خاک حفر شده.این حفره ها ترانشه هایی هستند که در اثر کاووش های و حفاریهای باستان شناسی ایجاد شده اند.برخی از این حفرهها را برای جلوگیری از ریزش ، آجر چینی کرده اند.
دروازه کاخ آپادانا
در شرق کاخ آپادانا و به فاصله 80 متری از آن دروازه ای ساخته شده بوده که ما آنرا دروازه کاخ آپادانا می نامیم.این دروازه بنایی است دارای تالار 4 ستونه.به نظر می رسد ارتفاع این دروازه حدود 12 تا 13 متر می بوده .براساس سنگ نبشته  خشایار شاه که بر پایه یکی از ستونها کشف شده،ساخت این بنا در زمان داریوش هخامنشی شروع و در زمان خشایارشاه به اتمام رسیده است .در سال 1971در کنار تا خروجی این دروازه مجسمه ای از داریوش هخامنشی بدست آمده است .این مجسمه ها از معدود پیکرها ی سه بعدی به جا مانده از زمان هخامنشیان است.این دروازه با یک راه آجر فرش که بخشی از آجرهای آن سالم است به کاخ آپادانا وصل می شده.                                             
 شهرهای شاهی                                     
شهرشاهی در شرق آپادانا و اکروپل واقع است که در گذشته درباریان در آن
زندگی میکردند.درسال 1954تا1955م. آثار 9شهرپیدا شد که بر روی هم قرار داشتند و قدمت آنان از دوران بابل جدید شروع می شد و به دوران اسلامی پایان می یافت.مساحت محل کاوش 6000متر مربع بود.دو طبقه اول از عهد اسلامی بودند که نخستین آنها متعلق به سده 8یا9م. ودومین آنها
شهری از سده 8یا9م.بود.علاوه بر آثارخانه ها یا انبارها سفالهای بسیاری
از اوایل دوران اسلامی و نقوش برجسته ی روی گچ از عهد ساسانیان و شیشه سکه و غیره در این طبقات به دست آمده اند.
طبقه سوم متعلق به ابتدای استیلای اعراب تا پایان دوران ساسانی یعنی سده های7و8م.است.سپس به طبقه ای از خاک به عمق 50تا80 سانتیمتر برخوردند که در آنهیچ اثری پیدا نشد.طبقه چهارم از دوره ساسانیان بود و آثارخرابی شهر در زمان شاپور دوم در آن دیده می شد.ویرانه ی منازل در این طبقه حاکی از خرابیهای شدید است.دیوارها برکف اتاقها ریخته بود و در کف اتاقها گورهای مردمانی را درخمره های زیر خاک یافتند.
در وسط این طبقه یک ساختمان مربع شکل(14در14متر)از خشت پیدا شد
که فقط یک تالار ستون دار با دو ردیف ستون بود و در پیرامون آن سه راهرو وجود داشت.این تالار سه دروازه داشته است .روی دیوارها نقاشی شده بود وقسمتی از آن نقاشیها که به دست آمد منظره ی شکاری را نشان می داد که سواری کمان در دست به سوی یک دسته حیوان نشانه رفته است.در این طبقه(از سده3تا4م)تعداد بسیاری سفال ساسانی پیدا شده است.
طبقه پنجم مربوط به دوره اشکانی است.در نقاط مختلف این طبقه آثار آتش سوزی دیده می شوند.تعدادی گلئله ی سنگی که به وسیله ی دستگاههای
مخصوص محاصره به داخل شهر پرتاب شده بود در خانه های این طبقه پیدا شدند.در میان ویرانه های این شهر خرابه ی یک حمام وجود داردکه با
معرق کاری مزین شده است.به علاوه تعدادی سفال از دوره ی اشکانی اشیای برنزی آهنی و شیشه ای و مجسمه های کوچک از گل پخته یا از عاج از این محل به دست آمده اند.                                                                                                        
 شهر کارگران
 در سالهای 1947و1948م پروفسور رمان گیرشمن در تپه موسوم به شهر کارگران یا شهر صنعتگران یا شهر پیشه وران کاوشهایی به عمل آورد.در این
محل سه طبقه از زیر خاک بیرون آمده اندکه ضخامت هر یک از آنها یک یا دو متر است و همه از دوره اسلامی اند.
در طبقه بالا آثار یک مسجد قدیمی پیدا شد که احتمالا در ردیف قدیمی ترین مساجد ایران قرار دارد.در ویرانه های مسجد سفال و شیشه زیادی به دست آمد.
در طبقه پایین تر گورستانی از دوره اشکانی و سلوکی قرار داشت(از 300ق.م
تا200م)گورهای مزبور به دو دسته تقسیم می شوند:
دسته اول گورها یی هستند که روی آنها طاق زده شده است.در این نوع گورها
مردگان را در تابوتهایی از گل پخته قرار میدادند ولی اجساد کودکان را معمولا
در خمره ای می گذاشتند.
دو دیگر گورهایی هستند که به اتاق می مانند پله ای به آنها راه می برد.برای
آرامگاههای خانوادگی نیز چندین اتاق اختصاص داده شده بودند.در تابوتهایی
که از این اتاقها به دست آمده اند چندین اسکلت وجود داشته اند.برای جا دادن
مردگان بعدی استخوان مرده ی سابق را در گوشه ای از تابوت جمع می کردند
و مرده ی جدید را در محل خالی شده قرار می دادند.
اشیایی که همراه مردگان می گذاشتند عبارت بود از :ظرفهای گلی معمولی بی نقش یا لعاب دار-قمقمه-مجسمه های کوچک گلی-چراغ-تزیینات و سکه.
در بخشهای فوق آثار زیر خاکی زیادی شامل ستون-سرستون-پایه ستون-
ظرفهای سفالی-اسلحه-وسایل زینتی و همچنین الواحی که با علائم خط تصویری
کشف شده اند.
در دوره ی هخامنشی داریوش شهر شوش را به عنوان پایتخت زمستانی خود
 انتخاب کرد.پس از وی خشایارشا و اردشیردوم و سوم آن را تعمیر و تجدید بناکردند.
 

کاخ شاوور
موقعيت كاخ شائور
اين كاخ تنها بناي سلطنتي شوش است كه در بيرون حصار شهر هخامنشي در مكاني دلپذير احداث شده و دور تا دور آن را فضاي سبزي با امكانات آبياري فرا گرفته بوده است.پيش از كاوش كاخ شائور در شوش بازشناسي مجموعه با استفاده از روش مقاومت الكتريكي انجام شد.بر اساس نقشه تغييرات مقاومت الكتريكي زمين يك طرح هندسي كه بناها در آن جا گرفته بودند يافت شد و سپس كاوشها نيز آن را تاييد كرد.اين بنا به نسبت مجموعه كاخهاي واقع بر تپه آپادانا،ابعاد چندان بزرگي ندارد(3 هكتار)احتمالا در زماني كه كاخ داريوش مرمت مي شده،به عنوان اقامتگاه موقت اردشير دوم در شوش مورد استفاده قرار گرفته است.در تصوير زيرين ته ستونهاي كاخ اردشير دوم يا كاخ شائور را ملاحظه كنيد..این کاخ مجموعه ای است به وسعت 3/3 هکتار که یک تالار 64 ستونه به وسعت حدود 1300 متر را در خود جای داده بوده .پایه این ستونها شبیه به ستونهای تالار آپادانا است ولی کوچکتر از آنهاست.گفته می شود بر روی این پایه ها ستونهای رنگ آمیزی شده قرار می گرفته که سقف تالاری را بالای سر خود نگهداشته اند.کف پوش این کاخ آجری بوده که بخشی از بقایای آن هنوز قابل دیدن است. روی پایه این ستونها حفرهایی را برای بست های سربی ایجاد کرده بودند قابل دیدن است.از بست های سربی برای اتصال سنگها  به یکدیگر استفاده می کردند.شکل ته ستونهای سالن اصلی مدور است در حالی که ته ستونهای ایوانها چهار گوش هستند.دیوارهای این کاخ از خشت خام ساخته شده بودند.روی خشتها گل و بر روی یک ورقه گچ کشیده شده است .احتمال داده می شود که روی این گچ ها نیز نقاشی شده بوده.

ته ستونهاي كاخ شائور
تالار ستوندار 64 ستون چوبي بر پايه هاي سنگي دارد،دور تا دور اين تالار چهار ايوان وجود دارد .ايوان پشتي مشرف به يك باغ بوده است.و جالب است بدانيد نخستين ديوارنگاره هاي هخامنشي در ايران از همين تالار به دست آمده است طرح كاخ شائور و همينطور ديوار نگاره ها را مي توانيد در تصاوير پايين مشاهده كنيد.

طرح كاخ شائور
 نقش برجسته شكسته يك خدمتكار يا مغ؟
 در دوران اسلامي يك كارگاه فرآوري نيشكر بر ويرانه هاي كاخ شائور احداث شده بود.براي تامين آهك مورد نياز  براي سفيد كردن فرآورده نيشكر،ستونهاي از سنگ گچ كاخ را سوزانيده اند.اين كارگاه متعلق به قرون دوازده و سيزده ميلادي است .


بقعه دانیال(ع)


آرامگاه دانیال پیغمبر
دانیال نبی (ع)پیامبری که در سرزمین مقدس فلسطین به دنیا آمد و در اوایل کودکی پدر و مادر خود را از دست داد و به سرپرستی پیرزنی بزرگ شد و در همان دوران نوجوانی به اسارت وبه سرزمین بابل برده شد.حوادث روزگار او را از غلامی به کار دیوانی کشاند و به جهت نفوذ و قدرت معنوی خویش اسباب ازادی اولاد یهود را پس از 70سال اسارت فراهم گردانید و خود در شوش از دنیا رفت.                                                                  
واژه دانیال در عبری یعنی (خدا داور من است ).دانیال ملقب به نبی الله از پیامبران بنی اسرائیل ومعاصر کورش کبیر و داریوش بزرگ هخامنشی بوده است . وی از قبیله یهودا و احتمالا از خاندان شاهی بود.درسال سلطنت یهویاقیم (605ق.م)به بابل
به دربار بخت النصر به اسارت برده شد وکلدانیان او را به بلطشصر موسوم کردند.وی بر علوم کلدانیان دست یافت ودر حکمت از آنان پیشی گرفت.اولین واقعه ایکه سبب نفوذ و معروفیت دانیال شد تعبیر خوابی بود که بخت النصر در دومین سال سلطنت خود دیده بود که در نتیجه آن بخت النصر وی را بر ولایت بابل گمارد.
چند سال بعد چون از نماز بردن به فرمانروای بابل سرباز زد به کنام شیرها افکنده شد اما به طریق معجزه آسایی رهایی یافت وهمچنان در مشاغل عالی باقی ماند ودر دوره کورش نیز مورد لطف او بود .دانیال پیامبر پس از در گذشت بخت النصر از جانب بهمن پسر اسفندیار به بیت المقدس بازگردانیده شد.وی از آنجا به خوزستان آمدو در شوش دیده از جهان بربست.حمد الله مستفی مولف تاریخ گزیده می نویسد:
دانیال بعد از مرگبهمن بن اسفندیار به بیت المقدس آمدو عمارت کرد.بنی اسرائیل رابیاورد وخدای تعالی او را معجزه  علم رمل داد واو مدتی بنی اسرائیل را رهنمونی کرد.پس به ولایت خوزستان رفت و آنجا در گذشت .ابو موسی اشعری رضی الله عنه به فتح خوزستان گوراو را بیافت.او را تجهیز وتکفین کرد واورا نماز گزار وجهت او مزار ساخت.
سید عبد الله جزایری مولف کتاب تذکره شوشتر می نویسد:
در بعضی کتاب تواریخ از ابوموسی منقوله چون عساکر استام شوشتر رامفتوح نمودنددرآنجا تابوتی ازسرب یافتند که میتی در آن بود وکیسه زری بااو بود که هر که ضرور داشت به قدر احتیاج از آن زرها به عنوانقرض برمی داشت و چون رفع احتیاج شده بودادا می نمود و بجای خود می گذاشت واگر بدون سبب تاخیر نموده بود بیمار می شد این امر غریب را به صحابه که در مدینه بودند عرض نمودند و صحابه در جواب نوشتند که این میت حضرت دانیال است وامر نمودند که او را دفن نمایند و الحال مدفن دانیال در شوش مشهور است و بارگاهی بر آن ساخته اند که آب نهر شاوور از زیر آن جاری است.
بقعه دانیال پیامبر مهمترین زیارتگاه خوزستان در کنار رود شاوورمجاور تپه های باستانی شوش است.به قول معروف مدفن دانیال پیامبر اصلا در شهر شوش است و در زمان خلافت عمربن خطاب بقایای وی به کنار رود شاوور منتقل شد.بنای قدیم را سیل خراب کرد.بنای کنونی با گنبد مضرس مخروطی به سال1287ه.ق.به وسیله ی حاج شیخ جعفر شوشتری احداث شد.

تپه بولحیه
اونوالا ضمن گمانه هایی که در تپه بولحیه زد تابوتهایی گلی به دست آورد که روی آنها نقش سر انسان برجسته شده است.همچنین سفالی از دوره اشکانی
گور کودکی از زمان ساسانیان و سفالهایی از طبقه اول و دوم شوش به دست آورد.

تپه دویسیه

از تپه دویسیه که در سه کیلومتری شمال شوش واقع است سفال منقوشی از نوع سفال طبقه اول شوش پیدا شده است.
 تپه جعفر آباد
 تپه جعفرآباد در هفت کیلومتری شمال شوش واقع است.هیئت فرانسوی تحت سرپرستی لوبرتون در دو فصل در سالهای 1930و1934م در این تپه کاوش کردو از آن سفالی از نوع سفال شوش اول در زیر طبقه نازکی از آثاراسلامی تا عمق دو متر
به دست آورد.عمق طبقه ی زیرین تا 5/3متر می رسد و شامل سفال منقوشی بوده که
از جهاتی با سفال تپه موسیان شباهت دارد.طبقه ی اخر در ژرفای 5/3تا6متر قرار
داشت و در آن سفالی شبیه به سفال طبقه پنجم تپه گیان به دست آمده است.
تپه جووی
تپه جووی در ده کیلومتری شمال شوش قرار دارد.لوبرتون در سالهای1930و1934
م.دو گمانه نیز روی این تپه زد و سفالی از آن به دست آوردکه به سفال طبقه دوم تپه
جعفرآباد می ماند.

تپه بندبال
 این تپه در یازده کیلومتری شمال شوش قرار دارد. کاوشهایی که طی سالهای1936و
1938م در این تپه به عمل آمد سفالی را آشکار ساخت که سبک آشباهت زیاد به سبک
سفال تل بکون فارس دارد.

تپه بوهلان
 این تپه در یازده کیلومتری شرق شوش قرار دارد.در سالهای1936و1938م این تپه
مورد کاوش قرار گرفت و از آن سفالی به دست آمدکه شباهت به سفال تل بکون فارس دارد.به علاوه سفال دیگری در این تپه پیدا شده است که شبیه به سفال طبقه اول شوش و سفال تپه موسیان است.

تپه حلوی ماش
 در سال1950م.هیئت فرانسوی مدت دو روز روی تپه حلوی ماش به کاوش پرداخت و در طبقه بالای آن سفال منقوشی پیدا کرد که شبیه به سفال طبقه ی اول شوش بود وآثار دیگری که در عمق بیست متری زیر این طبقه قرار داشتند از دوران پیش از تاریخ بودند.

موزه شوش

در سال 1342ه.ش استاندار خوزستان اقدام به ایجاد موزهای در شوش کرد.نقشه موزه را مهندس فروغی سناتور آرشیتکت و رئیس سابق دانشکده ی هنرهای زیبای
دانشگاه نهران تهیه کرد.این موزه دارای چهار تالار است:پیش از تاریخ و عیلام-
هخامنشیان-پارتیان و ساسانیان-اسلامی
ظرف سفالی شوش
یکی از آثار کشف شده در شوش که شهرت جهانی دارد ظرف سفالی شوش است . این اثر هنری در بیش از 6000 هزار سال پیش آفریده شده است.ظرفی به قطر 16 و ارتفاع 27/5 سانتی متر از جنس گل پخته .این اثر اوج هنر سفال سازی شوشی را در هماهنگی اشکال کشیده و نازک و ترکیب تزیینات نقاشی نشان می دهد تقسیمات مستطیلی شکل که دارای ابعاد بسیار موزون است نقوش منحنی شکل را احاطه کرده و از دیگر بخش ها جدا کرده اند.در بخش بالا پرندگانی با گردن ها و پاهای کشیده شده که هم در دریا و هم در خشکی زندگی می کند دیده می شودند.در زیر آن سگهایی در حال دویدن دیده می شوندکه بدنشان از طول کشیده شده اند در زیز ردیف پایین دو بز کوهی کشیده شده اندبدن آنها از دو مثلث یا اضلاع منحنی  تشکیل شده .این بز دو شاخ منحنی  بزرگ دارد که قوس انتهایی ان تا نیمه های کمرش می رسد .این ظرف سفالین هم اکنون در موزه لوور فرانسه نگهداری می شود .به نظر می رسد که ایلامیان اولین کسانی بودند که لعاب کاری را اختراع نمودند.
ابداع خط
یکی از مهمترین پیشرفت های بشر ، ابداع خط بوده .ایرانیان در این امر نیز از کشورهای پیشرو بودند .اولین نمونه های خط کشف شده از تاریخ بشریت بصورت علامتهای تصویری بودند این علامات از دو شهر شوش و اورک که در جنوب غربی بین اللنهرین بوده است بدست آمده که مربوط به 5000 هزار سال پیش بودند.در بین النهرین خط میخی در آمده در منطقه ایلام نیز این خط رایج گردید .خط ایلامی دارای 174 حرف و 25 صدا می باشد.این خط در طول قرن ها تغییر چندانی نکرده.خط ایلامی ،خط اداری و رسمیش هخامنشیان بوده و اکثر مکاتبات و اسناد مالی هخامنشیان به زبان و خط ایلامی بوده است.     
هفت تپه

شهر دور اونتاش
در حدود 2500 سال پیش اونتاش نا پیراشا (اونتاش گال یا اونتاش هومبان) پادشاه ایلام، شهر مقدس و زیارتی را به نام دور اونتاش در بین دو شهر شوش و شوشتر کنونی در کناره غربی رودخانه دز پایه گذاری کرد.وگفته می شود شهر سازان ایلامی برای برای ساختن دور اونتاش مکانی را انتخاب کردندکه تپه ای در آن قرار داشت و  محل تپه به گونه ای بوده است که در زمان صافی و شفافی هوا ،هر دو شهر شوش و هیدالو را که در نزدیکی شوشتر فعلی قرار داشت بریده  و آنجا را صاف کرده و شهر را بنا کند .دور اونتاش به معنای قلعه اونتاش یا شهر اونتاش می باشد .شهر هایی که حصار اطراف آن ساخته می شد به نام دور می نامیدند.شهر دور اونتاش به مساحت حدود صد هکتار است و توسط دیواری خشتی به طول 4 کیلومتر محصور شده است که پلان آن تقریباَ به شکل مربع است.
مصالح ساختمانی
تمامی بناهای این شهر از آجر پخته و خشت خام ساخته شده است ملاتی که در این سازه ها بکار رفته گل،قیر معدنی و گچ بوده است.از سنگ نیز برای انتصال درها به دیوارها پاشنه درها  و جا کلونی برای قفل کردن درها و گاه برای فرسایش آبی به عنوان روکار آجرها استفاده شد.از ساروج نیز که ترکیبی از آهک زنده ،خاکستر چوب و موی حیوانات است گاه برای پوشش ضد رطوبت اتاقها استفاده شد. از فلزات نیز برای کلون و جا کلونی درها استفاده می شد.

زیگورات
حکومت ایلامیان بصورت فدرال بوده.هر یک از ایالتهای آن خدایی را پرستش می کردند .دور اونتاش شهری بود که برای همه خدایان مورد پرستش ایلاتهای مختلف کشور ایلام معبدی ساخته شد از این رو می توان دور اونتاش را شهر گفتگوی ادیان نامید.آنان برای هر خدا ،خانه و عبادت گاهی ساختند و تصویری از آن خدا یا بصورت نقش برجسته یا مجسمه می ساختند.تعدای از این خدایان بصورت زوج شناخته می شدند که یک معبد و دو مجسمه در آن به آنان اختصاص یافت .در یک مورد برای هشت الهه معبد هشت مجسمه ساخته شده.مهمترین معبد شهر باستانی دور اونتاش زیگوراتی است که در مرکز شهر قرار دارد .این زیگورات وقف خدایان اینشوشیناک و ناپیریشا(گال) شده است .رب النوع ناپیراشا مقامی داشته مانند شاه بزرگ خدایان یا حامی بزرگ .اینشو شیناک که خدای شوش بوده عمیق ترین نفوذ را بر روحیه ایلامیان داشته .اونتاش نا پیرا: شود آیا که اینشو شثیناک را خوش آید که به ما نزدیک شود ،مراحمش را به ما دهد  و کلامش را جاری سازد.کلمه زیگورات یا زیقورتات از فعل آکدی ،، زقارو،،(zegharoo ( که به معنای بلند و برافراشته ساختن می باشد گرفته شده است .زیگورات بنایی چند طبقه داست که مساحت هر طبقه از طبقه پایینی کوچکتر است ،بنابراین بنای هر طرف آن به شکل یک پلکان است .این زیگورات ها محل نگهداری مجسمه خدایان و انجام مراسم مذهبی بوده .گیرشمن بر اساس تجربیات خود و شواهد موجود معتفد بود که این زیگورات در زمان آبادی 5 طبقه داشته و ارتفاع آن حدود 52 متر بوده که فقط 2/5 طبقه از آن با ارتفاعی از حدود 23 تا 24 متر پا برجاست.او ارتفاع طبقات مختلف را نسبت به سطح زمین اطراف زیگورات ، اینگونه بیان می کند :طبقه اول: 8 متر ،طبقه دوم :20 متر،طبقه سوم: 32 متر طبقه چهارم: 44 متر  و طبقه پنجم: یا ارتفاع کلی زیگورات6 /52 متر .
هسته مرکزی زیگورات از خشت خام ساخته شده ،خشت هایی که جاویدان شده اند .برخلاف زیگوراتهای بین النهرین که هر طبقه را روی طبقه فعلی می ساختند در این زیگورات ساخت هر طبقه از سطح زمین آغازشده.سه نوع خشت در بنای زیگورات بکارگرفته شده است :خشت خام ، خشن پخته یا خشت آجر  و خشت خام مسلح شده به خشت خام و خشت کوبیده شده:خشت خام مسلح برای اولین بار در این زیگورات بکار برده شده.یکی از نکات مهم و قابل توجه زیگورات این است که حجم مرکزی که طبقه بلندتر ی را روی خود نگهداشته از خشت خام مقاوم تر یعنی خشت خام مسلح شده با خرده آجر ساخته شده .این امر بیانگر آشنایی معماران ایلامی با علم مقاومت مصالح بوده.
جهات جغرافیایی
طبقه اول این زیگورات مربع شکل است که طول هر ظلع آن 2/102 متر یعنی تقریباَ برابر طول یک زمین فوتبال است .جهات گوشه ای زیگورات برابر طول یک زمین فوتبال می باشد.جهات اصلی زیگورات به با چهار جهت اصلی یعنی شمال جنوب شرق و غرب است و این سندی است که نشان می دهد ایرانیان در آن زمان جهات جقرافیایی را شناخته بودند .
معبد اعلی
معبد اعلی که در بالاترین طبقه زیگورات یعنی طبقه پنجم بوده از بین رفته.به نظر می رسد مجسمه خدایان نا پیراشا و اینشو شیناک در این معبد نگهداری می شده .در هنگام خاک برداری از زیگورات 70 عدد آجر نبشته دار را پیدا کرده که بر روی آنها به زبان ایلامی و آکدی مطالبی نوشته شده بود که نشان می دهد این معبد جایگاه خدایان نا پیراشا  و انیشو شیناک است .قالب آجرهای این معبد که هنگام کاووش های باستان شناسی کشف شده است بزرگتر از آجرهای زیگوراتاست و دیوارهای آن با آجر های لعاب دار آبی  و سبز با پرتوهای نقره ای و طلایی در خشان منقوش به دایره ها و لوزی های به هم پیوسته یا خط نوشته شده دار ،تزیین شده بوده.بررسی های باستان شناسی نشان می دهد که از اکسید آهن به عنوان ماده اولیه تهیه رنگ سرخ ،که بعضی از دیوارهای این بنا با آن رنگ شده استفاده می شده است.در یکی از اتاقهای زیگورات چند کلوخ رنگی و تعدادی صدف کشف شده است که بیانگر استفاده از صدف برای تولید رنگ می باشد.
روکار آجری زیگورات
بدنه و روی زیگورات با روکاری آجری به ضخامت 2 متر پوشیده  شده بود ه.این روکار آجری وظیفه حفاظت از هسته خشتی را د ر مقابل باد و باران به عهده داشته است.بدنه آجری و هسته خشتی باغ استفاده از چوبهایی که یک سر آن در هسته و سر دیگر آن در این بدنه قرار داشته به هم قفل شده اند به این کار اصطلاحاَ کلاف کشی می گویند تنه درختان بکار رفته در کلاف کشی به قیر آغشته می شده اند تا استحکام بیشتری پیدا کنند.برای استحکام بخشیدن به دیوارهای هر طبقه ،دیوارهای کوتاهی به ارتفاع 5 0/1 و عرض 9/2بر پاشنه های آن دیوار روی سطح طبقه پایین ساخته شده .
سیستم دفع آب زیگورات
روکش آجری به همراه سیستم بسیار جالب و علمی دفع آب باران زیگورات که از راه آبهای اجری افقی و عمودی تشکیل شده از عوامل پایداری زیگورات نسبت به سایرین است.درز آجرهایی که در  آبهای زیگورات بکار برده می شد با گچ و قیر آب بندی شده بود.این راه آبها در عمق 80 سانتیمتری نمای آ جر ی قرار دارد که بصورت عمودی پایین آمده و پس از رسیدن به پایین تبدیل به آبراه افقی سرپوشیده با تاق هلالی  به عرض 23 متر و ارتفاع 18 متر شد ه و سپس به یک کانال روباز در سطح طبقه پایین تبدیل شده است.برای جلوگیری از سقوط عمودی آب و فرسایش آجرهای پلکانهای در محل تغیر زاویه آبراه ساخته اند تا سرعت آب راکاهش دهد .روی هر یک از چهار وجه طبقه اول زیگورات 5 ناودان وجود دارد که چهار ناودان آبهای سطح این طبقه را جمع آوری می کند .اولین و دومین ناودان بترتیب در فواصل 13 و 34 متری گوشه زیگورات قرار دهد .دو ناودان دیگر نیز به همین فاصله از گوشه دیگر قرار دارند.پلکانهادر وسط هر یک از چهار ضلع زیگورات پلکانی وجود دارد .هریک از آنها با دروازه ای مسدود می شده.این پله ها راه صعود به طبقات بالاتر بوده اند.گفته می شود که فقط روحانی بزرگ حق صعود به طبقه بالا  را داسته است.یکی از راهای محاسبه تعداد طبقات زیگورات در نظر گرفتن شیب همین پله هاست.بدین معنی که اگر پله ها با با همین شیب به سمت بالا ادامه پیدا کنند در معبد اعلی می رسد .پله ها آجری هستند و برای جلوگیری از فرسایش روان آب طبقات بالا ، روی برخی از پله ها  را سنگ چین کرده اند که بخشی از آنها هنوز پا برجاست.پلکان از روی صحن شروع می شوند و ابتدا پهن هستند بعد به یک درگاه  باریک و اتاق رواق شکل پشت آن می رسند.بعد از اتاق که سر پوشیده بود ه و کف آن را آب می توان دیدپلکان دیگری شروع می شود که به یک سرسرا می رسد. از دو طرف این سرسرا پله هایی شبیه به بازوهای بالا رونده پلکان ورودی تخت جمشید ما را به بالای طبقه اول می رساند .راه صعود به معبد اعلی پلکان جنوب غربی بوده که اتاق رواقی شکل با رنگ سرخ نقاشی شده بوده.از این پلکان به بالای  طبقه  می رفتند.از طبقه دوم به پلکان جنوب شرقی می رفته و از راه این پلکان به بالای طبقه چهارم می رسیدند.انان از روی سطح طبقه چهارم به سمت راست حرکت کرده به سمت شمال شرقی رفته و از را پلکان کوچکی واردت معبد اعلی شده اند.
سکوهای روبرو پلکان جنوب شرقی
روی پلکان جنوب شرقی زیگورات 14 پایه آجری در دو ردیف دیده می شود.در مورد این سکو ها دو نظریه وجود داردبرخی معتقدند که بر روی این پایه های آجری مجسمه های نگهبان معبد قرار گرفته اند .برخی دیگر این سکوها را جایگاه حیوانات قربانی پس از سر بریده آنها می دانند.
روی پله های بعد از این سکوها تخته سنگی که در یک طرف آن سوراخ استوانه ای شکلی ایجاد شده قرار دارد.از این تخته سنگ به عنوان لولای بالای درزها استفاده می شده.هنگام بازدید از اطراف زیگورات قطعه سنگهایی به شکل تقریبی مکعب یا استوانه ای می بینیم که حفره استوانه ای در آن ایجاد شده .از این سنگها به عنوان لولای پایین درها استفاده می شده.
آجر نبشته ها و خشت نبشته ها
وقتی از تاریخ صحبت می کنیم آنچه مهم است ارائه سند است.آنچه کاملا مستند است تاریخ است آنچه مستند نیست روایت است.مهمترین سندهای تاریخی نوشته هایی استکه در بناهای تاریخی کشف می شود و هنگام ساخت آن بناها نوشته شده است.
این اسناد نه تنها از نظر تاریخی که از نظر ملی و معنوی هم بسیارمهم اند.یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ بشر اختراع خط بوده که اثر شگرفی بر تمدن بشر داشته .خط ایلامی توسط ایرانیان باستان ساخته شدکه نشان از هوش و نو آوری بالای ایرانیان باستان دارد . خط ایلامی دارای 174 حرف 25 صدا یا نشانه می باشد در طول قرن ها تغیر چندانی نکرده بوده.در بدنه زیگورات پس از هر ده ردیف آجر ساده  یک ردیف آجر نبشته دار بکار برده شده.
تا سال 1965 در شهر دور اونتاش 5275 آجر نبشته و خشت نبشته به زبانهای ایلامی و آکدی کشف شد ه که بدوت شک و تردید اثبات کننده دانش و سواد ایرانیان باستان است.این افتخاری است تاریخی که اکثر کشورهای جهان از آن بی بهره اند.اکثر آجر نبشته ها از سازنده بنا  و دلیل ساخت بنا حکایتی جاودان را بازگو می کنتد. 695 عدد از این آجرها بر بدنه زیگورات باقی مانده اند . این نوشته از وجود ابیاتی بسیار قوی  در 3250 سال پیش در این سرزمین ایلام حکایت می کند..
متن برخی از آجر نبشته ها
من اونتاش نا پیراشا پسر هو بانو منا شاه آنزان وشوش به خدای ناهونته نماز گزاردم.او این خواهش را مستجاب کرد و آنچه را که من خواسته بودم انجام داد.این معبد را با اتاقهای آجری ساختم.مجسمه طلایی ناهونته را قلمزنی کردم ، آنرا در مکان مقدس قرار دادم .باشد که اعمال من مورد قبول خدای ناهونته رب مکان مقدس قرار گیرد.در طول سالها و روزها یک حکومت طولانی بدست آوردم که با سلامتی من همراه بود.
صحن ها
در تمام اضلاع زیگورات صحن های وسیعی با ابعاد، اشکال و سامان دهی های متفاوت وجود داشته که همه آنها بین یک حصار و زیگورات محدود می شده .این صحن ها مسیر حرکت کسانی بوده که برای انجام مراسم مذهبی در آنجا جمع می شده اند. دو صحن مستطیلی شکل و دو صحن مدور هستند.کوچکترین صحن زیگورات که مستطیلی شکل است صحن جنوب غربی زیگورات است. صحن ها راه دسته جمعی ذاکران به مناسک مذهبی ایلام بوده . این امر را از نبشته ای از شاه کوتیر نا هوته  و پسرش تمتی –آگونیت دریافت که به نشانی اینشو شیناک معبدی بنیانگذاری کردند که دارای راهی فرش شده بود که برای حرکت دسته جمعی ذاکران بوده است.تقریباَ می توان تصور کرد مراسمی که امروزه در کعبه برگزار می شود روزگاری در این جا بر پا می شده .بد نیست بدانیم که همانگونه که در کعبه گوسفند قربانی می کند در در مراسیم دینی ایلامان نیز قربانی کردن گوسفند و گاو انجام می شده.
پایه مجسمه یا پایه کتیبه
در صحن های زیگورات و تقریباَ روبروی پله ها بنایی کوچک و مدور ساخته می شده که فقط از دو تای آنها بخش قابل توجهی باقی مانده  و روبروی پلکانهای شمال و جنوب غربی زیگورات
 قرار دارند.گفته می شود که این بناها پایه مجسمه یا کتیبه ای بوده .این بنا سکویی است به قطر 50/4متر.بنای مربوط به روبروی پلکان جنوب غربی کاملتر است و بصورت نیمه کاره باسازی شده. در اطراف این بنای استوانه ای چهار اتاق نما با زاویه90 درجه از یکدیگر ساخته شده بود که یکی از تاق نماها دقیقاَ روبروی معبد اعلی است.از متن آجر نوشته این جور برداشت می شود که اونتاش نا پیراشا این بنا را شونشوایرپی نامیده به خدایان نا پیراشا و اینشو شیناک وقف کرده. واژه شوشنو ایرپی(shushnuirpi   هنوز نا شناخته است.در بین این بنا و پله های زیگورات بقایای سکویی دیده می شودکه نکته ای از لعاب آن پس از گذشت بیش از سی و دو قرن هنوز سالم است. ه کتیبه
معبد اینشو شیناک
دو معبد در بدنه اول طبقه زیگورات ساخته و به اینشو شیناک وقف شده بود که آنها را معابد اینشوشیناک آ و ب نام گذاری کردند . در معبد آ به طرف داخل حیات معبد یک طبقه اولیه باز می شده که در همان زمان تعطیل شده .معبد ب که در آن به طرف بیرون باز شده  و. در تمام دوران استفاده از زیگورات ،مورد استفاده قرار می گرفته ، در جنوب شرقی زیگورات و در نزدیکی وجه شرقی آن قرار دارد.روی برخی از آجرهای آن نوشته شده بود که این معبد وقف اینشوشیناک   شده است.روبروی پلکان ورودی این معبد سکویی از آجرهای لعاب دار برای هدایا بر پا شده بود سر در های این معبد ، که از آجر و ملات سنگ ساخته شده بود تقریباَ سالم مانده. در ورودی این معبد لنگه ای بوده که پایه محور چرخشی آن در یک کاسه سنگی قرار می گرفته  و بالای آن توسط یک سنگ سوراخ دار  که در جرز دیوار کار گذاشته می شده مهار می شد. برای قفل کردن در معبد از  جا کلونی های سنگی استفاده می شده. روبروی در ورودی در داخل معبدنیز سکویی به ارتفاع 5/.1 متر ساخته شده است این معبد دارای 5 اتاق در یک ردیف بوده که یکی از آنها پر و مسدود شده.معبد اینشو شیناک آخرین اتاق این بناست که سکویی در آن ساخته شده و محل تداعی و رب النوع شهر بوده .دو اتاق آخر توسط دری که جاکلونی سنگی آن که نام اونتاش نا پیراشا در آن حک شده و هنوز بر دیوار قرار دارد از سایر اتاقها جدا می شده.بر اساس نوشته های تاریخی گفته می شود که زنی شبها در آن می خوابیده.
حیوانات نگهبان دروازه ها
همانگونه که ورودی تخت جمشید با نقش برجسته گاوها تزیین شده ورودی معابد ایلام نیز بوسیله مجسمه های شیر، گاو نر و نوعی سگ محافظت می شده.قدرت سحر آمیز این مجسمه ها به تنهایی برای محافظت از معبد کافی بوده و نیازی به مجسمه های درشت اندام نبوده.به هنگام خاک برداری از روی پلکان شمال شرقی قطعات متعدد از یک حیوان بصورت برجستگی های مدور از جنس سفال لعاب دار پیدا شد.خانم گیرشمن با استفاده از این سفالها موفق به بازسازی مجسمه ای شد که سر ،دم و چهار دست و پا کم داشت ولی بر پشت آن متنی 16 خطی به زبان ایلامی نوشته بود که نشان می داد که این مجسمه گاو نری بوده که توسط اونتاش نا پیراشا به اینشو شیناک وقف شده.چند سال بعد بقیه قسمتهای این گاو نر در کاووس های باستان شناسی کشف شد. این گاو به عنوان نگهبانی بوده که از معبد محافظت می کرده.در یکی از آجر نبشته ها آمده است :من اونتاش ناپیراشا پسر هو بانو منا، شاه آنزان و شوش یک گاو نر از گل پخته لعاب خورده ساختم.این کاری بود که شاهان قدیم انجام نداده بودند .در یک مکان مقدس فرشته نگهبان حامی در محل گذاشتم.برای خدای اینشو شیناک،که به مکان مقدس اقتدار معنوی داده هدیه کردم.
آن گونه که شواهد نشان می دهد ایرانیان باستان از نظر هنر مجسمه سازی بسیار پیشرفنته بودند این موضوع را می توان از گفته های آشور بانی پال نیز فهمید .وی مدعی شده که سی و دو مجسمه شاهان ایلامی را که از طلا، نقره و یا برنز ریخته شده ،یا از مرمر کنده شده بوده را با خود به بیرون برده.مجسمه برنزی که از نا پیراسو ،همسر اونتاش نا پیراشا به وزن حدود 1800 کیلو گرم ساخته شده و اکنون زینت بخش موزه لوور است پیشر فتگی این هنر را در این بخش از تاریخ و جغرافیا ایران به اثبات می رساند.
میله های شیشه ای
از اعجاب انگیز ترین یافته های شهر دور اونتاش میله های شیشه ای است که نشان از آشنایی مردمان این شهر با صنعت شیشه گری از 33 قرن پیش دارد.در یکی از اتاق های طبقه اول میله های شیشه ای به رنگ سیاه و سفید کشف شده از این میله ها برای تزیین در زیگورات،معابد،کاخ ها حتی حصارها استفاده می شده.مار نقش مهمی در اعتقادات ایلامیان داشته و نقش آن روی در کوزه ها  و در پوش های ظروف به عنوان نشانه حراست در مقابل ابلیس ظاهر می شود .مارها به عنوان محافظان دروازه ها و درها بصورت میله های شیشه ای آن را تزیین می کردند. دو مار در حال جفت گیری که نماد باروری ایلامی است تا مصر نیز رسوخ کرده .
ورقه های طلایی
از اشیایی که بیش از همه در بدنه و اطراف زیگورات یافت شده خرده ورق های طلای چکش خورده با ضخامت یک ورق برگ کاغذ بوده.
حصار مرکزی
شهر دور اونتاش دارای سه حصار خارجی ، میانی و مرکزی بوده.دیواری که زیگورات و صحن ها را در خود جای داده حدود 520 متر طول دارد وبه عنوان حصار مرکزی خوانده می شود.این حصار دارای شش دروازه بوده .بزرگترین دروازه های این حصار دارای شش دروازه بوده .بزرگترین دروازه های این حصاردروازه شاهی و دروازه شمال شرقی بوده .دروازه شاهی دارای دو لنگه داشته که جایگاه سنگی پاشنه محور درها هنوز بر روی زمین قرار دارد.یکی دیگر از دروازه های زیگورات به نام دروازه ارابه ها معرفی شده.شیب صحن ها به گونه ای است که رواناب حاصل از بارندگی از این دروازه خارج می شود.در مورد این دروازه که کفپوش آن از سنگ است دو نظریه وجود دارد ،بهزاد مفیدی این دروازه را محلی برای خروج آب زیگورات و صحن ها می دانند .بر کفپوش سنگی این دروازه دو نقش بصورت خط موازی بر روی آن دیده می شود رومن گیرشمن این دو نقش را جای چرخ ارابه ها می داند که برای انتقال مجسمه خدایان از این دروازه آمد و رفت می کردند ولی مفیدی این نقوش را حاصل فرسایش آب می داند.
معابد دور اونتاش
همانگونه که گفته شد در شهر مذهبی دور اونتاش برای خدایان معابدی می ساختند و تصویری از آن خدا را بصورت مجسمه یا نقش برجسته در آن قرار می دادند .برخی از مجسمه هل از جنس طلا بوده .(لازم بذکر است که با ظهور زرتشت و گسترش حکومت هخامنشیان ، ایرانیان به یکتا پرستی روی آورده و پرستش خدایان متعدد را کنار گذاشتند).شهر دور اونتاش دارای سه حصار بوده .محوطه ای که در داخل حصار دوم شهر قرار گرفته بوده را محله قدس می نامند.معابد خدایان در زیگورات و محله مقدس قرار داشته اند.معبد ناپیراشا و اینشو شیناک که در طبقه آخر زیگورات ساخته شده بوده و دو معبد آ و ب در بدنه زیگورات ساخته شده بودند.
معابد نزدیک به زیگورات
از معابدی که در شهر دور اونتاتش کشف شده چهار معبد که متعلق به سه خداست از جایگاه ویژه ای نسبت به سایرین برخوردارند.معبد ایشنی کاراب و دو معبد کی ریشا شرقی  و غربی که روبروی صحن شمال غربی هستند و معبد نا پیراشا که که در نزدیکی دیواره شمالی حصار مرکزی قرار دارد و با یک کف سازی به صحن متصل می شود.این معابد را بر اساس آجر نبشته های کشف شده در آنها نامگذاری شده اند .ایشنی کاراب خدایی مربوط به جهان پس از مرگ یا جهان تاریکی بوده.رب النوع گال که اکنون به نام ناپیراشا و قبلاَ به نام هومبان نیز خوانده می شدمقامی داشته مانند شاه،بزرگترین خدایان یا حامی بزرگ ،به همین دلیل است که تنها معبد مجزا و منفرد در شهر دور اونتاش متعلق به اوست .در نوشته های به جا مانده ار قرن 12 قبل از میلاد از ایبنشو شیناک به نام خدای بزرگ،خدای حامی پایتخت (شوش)و حامی بزرگ یاد می شود.کی ریشا به عنوان همسر بزرگ بوده .او به عنوان مادر خدایان نه تنها همسر نا پیراشا که همسر اینشو شیناک بوده ،البته نه در یک زمان.
مجموعه معابد شرقی
مجموعه معابد شرقی در شرق تمنوس و نزدیک به دیوار آن قرار داشته .که با گذر گاهی به عرض 12 متر از دیوار جدا می شده.چهار نیایشگاه روی  زمینی به مساحت 35در 90متر ساخته شده بوده.این چهار نیایشگاه به ترتیب به خدایان پی نیکیر،ایم، و شلا،شیموت و نینالی و نپراتپ ها تعلق داشتند .پی نیکیر الهه باروری و زایش بوده که به انسانها و حیوانات فرزند اعطا کرده و حدود 5000 هزار سال پیش مورد پرستش ایلامیان بوده .خدایان ایلا م سلسله مراتبی داشتند که پی نیکیر روزگاری قدرتمند ترین خدای ایلام بوده .دومین عبادتگاه به زوج خدایا ن ایم و شلا تعلق داشته .ایم الهه طوفان بوده .سومین نیایشگاه معابد شرقی به شیموت و نینالی وقف شده بوده.نین الی به عنوان الهه بانوی شهر ساخته می شود.الهه شیموت به عنوان مانزانات نیز خوانده می شود.مانزانات مردمی ترین الهه ایلامیان بوده.نام های زنان ایلامی که منشا مذهبی دارندمعمولاَ ترکیبی از نام این  الهه بوده.زنانی که چنین نامی داشته اند  موظف بودند که مراقب خانواده باشند.فعالیت این الهه از باروری نشات می گرفته.معبد نپراتپ ها از چهار نیایشگاه تشکیل شده است که از سه معبد قبلی جدا هستند.نپراتپ ها هشت الهه یا خدای مونث هستند.کلمه نپ راتپ به معنای روزی دهنده می باشد.پس می توان نپ راتپ ها را 8 الهه روزی دهنده نامید.در هر یک از معابد دو اتاق وجود داشته .مجسمه خدایان در اتاق اول بر روی پایه ای نگهداری می شود که بخشی از پایه ها هنوز پا برجاست.به نظر می رسد ایلامیان به عنوان یک اصل بطور مورب وارد معابد می شده اند.از در ورودی معابد تا در اتاق نگهداری مجسمه ،با کف پوش آجری به شکل مورب فرش شده بوده که در معابد دوم  و سوم این آجر فرش ها را به وضوح می توان دید. می توان تصور کرد که دو طرف  این مسیر مورب گیاهانی کشت شده بودند .
معبد هیشمیتیک و روهوراتیر
این معبد که وقف دو رب النوع شده است به ابعاد 23/5در 47/5 متر در شمال شرقی زیگورات به فاصله 132 متر از حصار تمنوس قرار دارد .نامگذاری این دو معبد براساس 21 آجر نوشته دار بوده که در محل خودشان کشف شده .این دو خدا مذکر هستند.بنایی به این دو معبد الحاق شده که به نظر می رسد حمامی بوده برای غسل دادن خدایان در شروع مراسم از آنها استفاده می شده.با توجه به اینکه مراسم سال یک بار برگذار می شده باید گرد و غباری که بر پیکره این خدا در طول یک سال در معبد نشسته پاک می شود.
حصار میانی و دروازه های آن
محوطه ای که در داخل حصار میانی که طول آن 1625 متر است به نام تمنوس یا محل مقدس نامگذاری شده است.بخش درونی این دیوار کاملا خاک برداری شده است.ضخامت متوسط این دیوار حدود 4/8 تا 5 متر است که با خشت های پخته به ابعاد 40در 40در10سانتی متر ساخته شده .براساس تعداد ردیف خشت های حاصل از تخریب دیوار که در کنار آن روی زمین ریخته و ضخامت خشتها ،ارتفاع این دیوار را حدود 10 متذر تخمین زده ه اند.بر روی دیوار محله تمنوس چهار دروازه ساخته شده بوده که که شرح سه دروازه آن در زیر آمده است.
دروازه بزرگ شمال شرقی
دروازه شمال شرقی که بزرگترین و مهمترین دروازه محل مقدس بوده روبروی در ورودی معبد اعلای زیگورات و با حرمت ترین ظلع زیگورات که ظلع شمال شرقی است ، قرار دارد.گذرگاه این دروازه حدود 6/2 متر طول دارد .به نظر می رسد انبوه جمعیت که برای شرکت در مراسم مذهبی به شهر آمده اند از این دروازه وارد محل مقدس می شده اند.راهی که از این دروازه عبور می کند باآجر فرش شده بوده و به سه راه تقسم می شده که به دروازه های شرقی ،شمال شرقی و شمالی حصار مرکزی منتهی می شده اند.
دروازه شاهی حصار دوم
این دروازه بر روی دیوار جنوب شرقی قرار دارد و راهی کف سازی شده ،این دروازه و گذرگاه شاهی حصار صحن را به هم وصل می کند .به همین جهت آن را دروازه شاهی نامیده اند.
برج نور کیپرات یا نور همه جهان
بر روی حصار میانی شهر دو دروازه شاهی و دروازه مسدود که در حدود 50 متری غرب آن قرار دارد ،ویرانه هال باقی مانده از برجی که با آجرهای لعاب دار پوشش و تزیین شده بوده قرار دارد.این برج را نور کیپرات یا نور همه جهان می نامند که به نظر می رسد تابش نور خورشبد به آن اهمیت خاصی داشته.
دروازه شوش
دروازه شوش بر روی دیوار جنوب غربی حصار میانی واقع شده .این دروازه را به  این دلیل شوش نامیدند که مسیری از کنار او می گذشته که به شوش می رسیده.این دروازه از دروازه شمال شرقی باریک تر بوده و به نظر می رسد که افراد کمی از این دروازه عبور می کردند .در محل همین دروازه اعداد زیادی میله های شیشه ای سیاه و سفید که برای تزیین درها و دروازه ها ی دور اونتاش از آن استفاده می شده  کشف شد.
سازه آبی شهر دو اونتاش
اجداد ما ایرانیان از پیشرفته ترین کشورهای کره زمین از نظر علوم مهندسی آبیاری ، سد سازی  و انتقال آب بوده اند .قناتها ، سدها،کانال های انتقال آب چندین کیلومتری حفر شده در داخل سنگ یا پوشش شده و سایر سازه های آبی به جا مانده از ایران باستان اثبات کنده این ادعاست.بر دیوار ه شمال غربی دور اونتاش سازه آبی ساخته شده بود که بخش قابل توجهی از آن سالم بیرون آمده است.عده ای این سازه را کهن ترین تصنیه خانه آب کره زمین و عده ای دیگر بر اساس شیب طبیعی منطقه آنراه را خروج آب شهر می دانند.یک مخزن کوچک آب در داخل شهر و یک مخزن آب به حجم 350 متر مکعب در بیرون شهر توسط 9 آبراه آجری به  هم متصل می شده اند.آجرهای این سازه آبی با استفاده از گچ و قیر طبیعی آب بندی شده اند.
محله شاهی
در این محل که در جنوب شرقی شهر قرار دارد یک کاخ –آرامگاه ، دو کاخ، دروازه و قلعه ورودی شهر و یک نیایشگاه ساخته شده بوده.
کاخ-آرامگاه زیر زمینی
کاخ – آرامگاه کاخی است که بر روی آرامگاه بنا شده است.بخش زیادی از کاخ که از خشت ساخته شده بوده از بین رفته. ایلامیان و آشوریها و بابلیان مردگان خود را در زیر محل اقامتشان دفن می کردند.بعدها این سنت در ایران تغییر کرد و مردگان را جهت انجام  مراسم و دفن کردن به بیرون از شهر می بردند.بتدریج در نزدیکی شهرهای مسکونی ، شهرهای مردگان یا نکرو پلیس ها بنا شد.در شش کیلومتری شهر باستانی پارسه یا تخت جمشیدنیز که آرامگاه چند تن از شاهان هخامنشی ،بنای کعبه زرتشت و چند نقش برجسته ایلامی و ساسانی را درخود جای داده  و به نام نکرو پلیس شناخته شد.مقبره ها اتاق های زیر زمینی با سقف های هلالی هستند .این سقف های هلالی که با گذشت بیش از سه هزار دویست سال هنوز سالم هستند بیانگر پیشرفته بودن دانش مهندسی ساختمان و معماری در ایران باستان بوده .این مقبره ها از آجر قیر معدنی و گچ ساخته شده  و در مقابل نفوذ آب عایق بوده و آب نمی تواند از آن عبور کند.در کاووش ها مشخص گردید که اجساد پادشاان را سوزانده و خاکستر آن را در قبر قرار می دادند.
ورودی شهر دور اونتاش
ورودی دور اونتاش بر قسمت جنوب شرقی دیوار خارجی آن قرار داشته.بر اساس آجر نبشته هایی که در هنگام کاووش های باستان شناسی کشف شده، این درگاه ورودی شاهی یا دروازه شاه نام داشته.از راه پلکانی که بر دیوارهای این در قرار دارد فرد می توانسته بر بالای بام بروذ. از بین تمام ورودی ها ی دور اونتاش تنها این ورودی است که سه در پشت سر هم داشته که نشان دهنده اهمیت و جایکاه ورودی است.
باغ های اسرار آمیز دور اونتاش
یکی از مهمترین عناصر معماری ایرانی باغ های ایرانی هستندکه در کره زمین معروف و شناخته شده هستند .شواهد تاریخی نشان می دهد که در شهر دور اونتاش نیز باغ های زیبا و اسرار آمیزی وجود داشته که از بین رفته اند.به وجود این باغ ها می توان از نوشته آشور بانی پال پی برد:سربازان من به باغ های آن نفوذ کردند، جایی که هیچ بیگانه ای هرگز نرفته بود ،یا حتی به گوشه ان نیز نظر نکرده بود.ایشان اسرار آن را دیدند و آنرا بوسیله آتش نابود کردند.
سرانجام دور اونتاش
شهر دور اونتاش در حمله آشور بنی پال پادشاه خونریز آشور ویران شد.در کتیبه ای که از او یافت شده می نویسد:چهارده شهر را به اضافه روستاهای کوچک بی شمارشان در دروازه بخش ایلام فتح کردم .خانه های آنها را ویران کردم،به آتش سوزاندم  و تبدیل به زباله و ویرانه کردم.در حالی که اغلب شاهان ایران زمین در نوشته های خود سعی کرده اند سازندگی ها و بخشش ها  و آزادی های خود را نشان دهند این پادشاه به جنایت خود افتخار می کرده.
این شهر پس از این حمله تا چند سال مسکونی بوده ولی رونق گذشته را نداشته و در نهایت خالی از سکنه شده و از یادها می رود.تا اینکه در حدود 65 سال پیش زمین شناسی که در پی اکتشاف نفت به یک تپه خاکی برخورد .در این تپه آجری پیدا کرد که بر روی آن مطالبی با خط میخی نوشته شده بود این تپه صدفی و از جنس خاک بوده که گوهر درخشانی از معماری و دانش ایران باستان رادر دل خود داشت،زیگورات شهر باستانی 3300 ساله دور اونتاش .این زیگورات به نام کوچک چغازمبیل یعنی که شبیه زنبیل وارونه است معروف شده .امید است که نام تغییر کرده و نامی در خور این اثر با شکوه 3250 ساله بر آن گذارده شود.

از داریوش بزرگ، کتیبه‌های فراوانی در شهر شوش به دست آمده است که بر روی سنگ‌های مرمرین، پاستون‌ها، لوح‌های گلین و یا بر آجر نگاشته شده‌اند. بیشتر این کتیبه‌ها، مانند دیگر نبشته‌های هخامنشی به سه خط و زبان فارسی باستان، عیلامی و بابلی هستند. متن زیر گزارش فارسیِ یکی از مهمترین کتیبه‌های داریوش بزرگ، یعنی کتیبه پنجم او در شوش (DSe) است که در آن اندیشه‌های داریوش در زمینه صلح‌جویی و همبستگی سرزمین‌ها، آبادانی و سامان شهرها، پاسداشت ناتوانان، پایندگی میهن و بسا نکات مهم دیگر آمده است. این کتیبه کوتاه، همراه با نویسه اصلی میخیِ فارسیِ باستان، آوانوشت و برخی توضیحات از سوی این نگارنده در دست چاپ است و ترجمان آسان‌خوانِ آن در اینجا منتشر می‌شود.

بند 1   خدای بزرگ است اهورامزدا؛ که بیافرید این زمین را؛ که بیافرید آن آسمان را؛ که بیافرید آدمی را؛ که بیافرید از برای آدمی شادی را؛ که داریوش را شاهی فرا داد. یک شاه از بسیاران، یک فرمانروا از بسیاران.

بند 2   من داریوش، شاه بزرگ، شاهانْ شاه، شاه سرزمین‌هایی با گوناگون مردمان، شاه در این زمین بزرگ، پهناور و دورکرانه. پسر ویشتاسپ، یک هخامنشی، یک پارسی، پسر پارسی، یک آریایی، آریایی‌تبار.

بند 3   گوید داریوش شاه: بخواست اهورامزدا، این است سرزمین‌هایی که جز از پارس دارم. آنانرا فرمان راندم. مرا خراج گذاردند. آنچه گفتِ من به آنان بود، چنان کردند. قانون من آنانرا پایید: ماد، خوزیه، پارت، هرات، بلخ، سغد، خوارزم، سیستان، آراخوزی، ثَتَه‌گوش، مَکا، گندارَه، هند، سکاییانِ هوم‌نوش، سکاییانِ تیز خود، بابل، آشور، اّرَبیه (عربیه)، مصر، ارمنیه، کاپادوکیه، اسپارت، یونانیان این سوی دریا و آن سوی دریا، اسکودر، حبشیان، کاریان.
بند 4   گوید داریوش شاه: بسا بد کرداری شده بود، من به نیکی گردانیدم. سرزمین‌ها به دیگری بر می‌تاختند و یکی دیگری را فرو می‌کوبید. من بخواست اهورامزدا چنان کردم که یکدیگر را نکوبند. هر کدام در ماندگاه خود هستند. از این قانون من بیمناکند که: زورمند، ناتوان را نمی‌کوبد و نابود نمی‌کند.
بند 5   گوید داریوش شاه: بخواست اهورامزدا، بسا کارها که نابسامانیده شده بود؛ من آنرا بسامانیدم. گذر زمان، باروی شهر . . . را برافکنده بود و بازساخت نشده بود؛ من بنیان باروی دیگری برآوردم. چنان که مانَد تا آینده‌ها.
بند 6   گوید داریوش شاه: اهورامزدا و دیگر بغان، بپایند مرا و نوشتارهای مرا و خانه/ میهن مرا.

توصیفات مورخین از شوش                                                                 
 حمزه اصفهانی شوش را چنین توصیف می کند:شوش به معنی شهر زیبا باصفا خوب و لطیف است.در تورات و قاموس موسی درباره شوش آمده است:شوشن یا شوشان در زبان عبری به زبان زنبق بوده –در یونان سوسنای می گفتند و نامهای دیگرش "سوسا" "سوس"بوده قسمت بزرگی از ولایت و عیلام را هم "سوسیانا"یا "سوزیانا" می گفتند. شوش یا شوشن نام همه ی گیاهان تیره سنبل و زنبق و نرگس و اسپرغم به شمار میرود.شوش در قرون وسطا آباد و مرکزی بزرگ برای خوزستان بوده است که در آن روزگار چندین شهر –آبادی و حومه داشته و در آن شهر قلعه ای محکم و قدیمی بازارهایی با شکوه و مسجدی با ستونهای گرد وجود داشته اند.این شهر به داشتن منسوجات ابریشمی خام ترنج انار و نیشکر معروف بوده است.                                                


 شبکه آبرسانی وکشاورزی در شوش باستان
  شواهد و مدارک باستانشناسی مکشوفه در بعضی از تپه های پیش از تاریخ شوش دلیل محکمی بر این است که دشت خوزستان در نیمه دوم یا حداقل در اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد دوران زندگانی استقرار در دهکده را پشت سرگذارده و به صورت بافت اقتصادی پیشرفته منظمی در بعضی نقاط آن شهرهایی بوجود امده و مردم این شهرها به دوران شهرنشینی راه یافتند.تپه شوش که به حق بزرگترین و غنی ترین تپه ای است که در تمام پهنه ی دنیای باستان در منطقه خاور نزدیک و خاور میانه حفاری گردیده آثار ارزنده ای مبنی بر پیشرفت دشت خوزستان در دورانهای پیش از تاریخ بخصوص در اواخر هزاره پنجم پیش از میلاد عرضه نموده است.شبکه آبرسانی وسیعی که در این دشت در هزاره پنجم پیش از میلاد وجود داشته وهنوز هم بقایای آبراه های آن در کنار تپه های باستانی موجود می باشد گواه آنست که اجتماعات بشری در اثر تجربه و تلاش مشکلات آبیاری را به منظور تکثیر محصولات کشاورزی حل نموده و به نحوی آب را از رودخانه ها به مجراهای مورد نیاز خود در دشت جاری و احتمالا سدهایی موقتی و به وسیله وسایل اولیه بر وی رودخانه ها تعبیه می نمودند . وجود ساختمانهایی به وسعت زیاد در شوش معرف یک بافت عظیم و منظم اقتصادی و کشاورزی در اطراف آن (قسمت شمالی دشت خوزستان) بوده و موجب گردیده است چنین شهر عظیمی در شوش از نظر اجتماعی و اقتصادی پابرجا باقی بماند.وجود تعداد زیادی تپه های باستانی مربوط به همین دوران این فرضیه را اثبات نموده و نشان میدهد که در پهنه این دشت اجتماعات کشاورزی زیادی وجود داشته است.