اولین شعر من در ۱۳۹۱
شده نوروز عزیزم گره از چهره گشا
به بهاری همه را مژده دهد لطف خدا
تو که مهمان بهاری بگشا پنجره را
ننه سرما دگر از شهر شما کرد ودا
باغبان مژده گل داد به بلبل امروز
و پرستو خبر اورد رسد چلچله ها
حاجی فیروز به هر کوی و بری سر می زد
شده شادی جهان گر به شه و هم به گدا
درد زندان گشاید نفس تازه کند
و کبوتر ز قفس کاش شود زود رها
باغ نارنج چه زیبا به جهان می خندد
و کورش امده گویا همه را کرد صدا
ملکه سنجری زاده استرالیا
زیبا
ReplyDelete