به رسم جمعه ها با شاعران دیگر
این هفته هما میر افشار
با تو ديدم زندگی را می توان باور نمود
می توان شبهای بی پايان خود را سر نمود
بی تو ديدم زندگی جاريست در رگهای عمر
غنچه های روز را هم می توان پر پر نمود
می توان در دود يک سيگار هم زندگی را کشت و سوخت
می توان بی گريه ماند ٬
می توان بی نغمه خواند ٬
می توان در سردی يک آه نيز خاطرات تلخ خود را تازه کرد
با شمارشهای انگشتان دست؛
رنجهای رفته را اندازه کرد٬
بی تو ديدم قهر نيست
جامهای زهر نيست
تلخی اندوه هست و کوه نيست
تک درخت درد هست و جنگلی انبوه نيست
در فراموشی مطلق می توان آرام خفت
می توان گفت اينکه اندر ماورای پنجره ٬ سالهای رفته مدفون گشته اند
آرزوئی نيست
انتظاری نيست
اعتباری نيست
عشق ياری نيست
باورم هرگز نبود بی تو آيا می توان روز زا هم شام کرد
ماند و با سر کردن روز و شبی زندگی رو هم چنين بد نام کرد ٬
بی تو ديدم مانده ام
بی تو ديدم زنده ام
اين منم تنها ٬ تنی و روح خويش
آن تن و روحی که می آزردمش
کز تن ديگر نماند لحظه هائی را جدا
از تنی با بوی گرم و آشنا ٬
ديدم آری هر تنی تنهاست در بُعد زمان
در جهان ٬
باورم شد هر تنی را روح و قلب ديگريست
قصه پوچی است يک روح و دو تن
من نه بودم تو ٬ دريغا ٬ نه تو من !
وای بر من .......
بر دل ديوانه ام !
که آنچه باور داشتم از من گريخت
رشته های بافته با خون دل از هم گسيخت
نچه استاد ازل از عشق گفت ٬ عاقبت بر باد رفت
اعتبار عشق از ياد رفت .
این هفته هما میر افشار
با تو ديدم زندگی را می توان باور نمود
می توان شبهای بی پايان خود را سر نمود
بی تو ديدم زندگی جاريست در رگهای عمر
غنچه های روز را هم می توان پر پر نمود
می توان در دود يک سيگار هم زندگی را کشت و سوخت
می توان بی گريه ماند ٬
می توان بی نغمه خواند ٬
می توان در سردی يک آه نيز خاطرات تلخ خود را تازه کرد
با شمارشهای انگشتان دست؛
رنجهای رفته را اندازه کرد٬
بی تو ديدم قهر نيست
جامهای زهر نيست
تلخی اندوه هست و کوه نيست
تک درخت درد هست و جنگلی انبوه نيست
در فراموشی مطلق می توان آرام خفت
می توان گفت اينکه اندر ماورای پنجره ٬ سالهای رفته مدفون گشته اند
آرزوئی نيست
انتظاری نيست
اعتباری نيست
عشق ياری نيست
باورم هرگز نبود بی تو آيا می توان روز زا هم شام کرد
ماند و با سر کردن روز و شبی زندگی رو هم چنين بد نام کرد ٬
بی تو ديدم مانده ام
بی تو ديدم زنده ام
اين منم تنها ٬ تنی و روح خويش
آن تن و روحی که می آزردمش
کز تن ديگر نماند لحظه هائی را جدا
از تنی با بوی گرم و آشنا ٬
ديدم آری هر تنی تنهاست در بُعد زمان
در جهان ٬
باورم شد هر تنی را روح و قلب ديگريست
قصه پوچی است يک روح و دو تن
من نه بودم تو ٬ دريغا ٬ نه تو من !
وای بر من .......
بر دل ديوانه ام !
که آنچه باور داشتم از من گريخت
رشته های بافته با خون دل از هم گسيخت
نچه استاد ازل از عشق گفت ٬ عاقبت بر باد رفت
اعتبار عشق از ياد رفت .
اشعار حمید مصدق





![به صفحه تاریخی @[519084314771561:274:شاهزاده كمبوجيه] بپیوندید
روزی رضا شاه ، شهردار تهران را (که نظامی بود) بود را احضار کرد
سپس به او گفت : من روز گذشته به پای کوه رفتم (یعنی همین میدان تجریش که قبلا راهی نداشت که شمابتوانید از خیابان دربند به سمت کوه بروید) و دیدم که مردم نمیتوانند برای تفریح به بالا بروند واز طبیعت آنجا استفاده کنند,زن و بچه همراهشان است مجبورند همان اوائل راه بنشینند.
فکری برای درست کردن این راه کنید و حتما برنامه اش رابریزید,
طریقه تهیه بودجه اش را گزارش کنید و .......
شهردار دو هفته مهلت خواست و بعداز دو هفته با پوشه ای ازمدارک و نقشه و برنامه ریزی نزد رضا شاه آمده و گفت قربان برنامه ریزی کرده ایم,برای اینکار فلان تعدادکارگر,فلان تعداد لوازم و....احتیاج است.
رضاشاه گفت پولش چی؟
شهردار گفت قربان فکر آنرا هم کرده ایم, قرار شد از مجلس بخواهیم که بمدت چند ماه چند شاهی به مالیات گوشت و نان اضافه شود تا بتوانیم این کار و کارهای دیگر عمرانی مد نظر را انجام دهیم.
ناگهان رضاشاه برافروخت و به زیر پوشه و پرونده های دست شهردار زد ؛تمام پرونده وکاغذهاپخش زمین شد.
رضا شاه با برافروختگی گفت : مردک فلان فلان شده من میگم برو فکری بکن که تفریح و آسایش مردم را فراهم کنی ، تو میخواهی ارزاقشان را گران کنی و از سفره شان کسر کنی؟
از گرده کارگر بدبخت کار بکشیم و خسته اش کنیم که میخواهیم بهشان نفریحات بدهیم؟
اگر راست میگی این پول رو بکشید روی عرق.
بکشید روی مالیات عرق خوریها.
من شنیده ام جوانانی بی عار چطور عرق خوری میکنند و میروند آنجا مزاحم مردم میشوند.
عرق رو گرون کن هرکس نداره نخوره. کوفت بخوره, چرا درخواست گرونی مایحتاج ملت رو میدی؟
همینکار را انجام دادند و خیابان دربند باپولی که روی مشروبات کشیده شد ساخته شد.
<3 کمبوجیه <3](https://fbcdn-sphotos-b-a.akamaihd.net/hphotos-ak-prn2/1392054_735970779749579_264006820_n.jpg)














