Monday, November 6, 2017

می گویند جوجه ها را آخر پاییز می شمارند و کنایه به کارهایی است که هنوز پایان آن مشخص نیست و نباید به روند آنچه شاهد آنیم “دلخوش” باشیم، بلکه تنها فرجام و محصول نهایی هر پروسه ای دارای اهمیت واقعی است.
اما این روزهای “مبارک برای تفکر” یعنی آخرین ماه پاییز، همان منزلگاهی است که کهنه ضرب المثلی از فرهنگ پارسیمان ندا داده تا در آن بشماریم آنچه به استعاره ی “جوجه های در حال رشد” پیرامونمان جمع کرده ایم و به آن ها دل، خوش نموده ایم. پاییزی که ما قبل آن، بهاری زیبا از بهترین روزهای عمر و تابستانی گرم برای تلاش معاش را سپری و اکنون می بایست در فصلی لخت از تمام عاریه های زمین، بشماریم که از نوروز تا امروز چه کاشته و برداشته ایم، که اکنون نه روز درو، بلکه حساب و کتاب محصولی است که پسا محاسبه ی “دخل و خرج” برایمان باقی مانده است. پاییزی از عمر برخی هایمان که فریاد می زند، فراوانی جوجه در بهار و تابستان مهم نیست بلکه باید در گذر عمر، حساب هزینه ها را از درآمدها جدا کنیم تا بدانیم در آخر برایمان چه سودی خواهد ماند و آیا جوجه هایی که از جیک جیک زنده ماندنشان سر خوشیم دارای صرفه ی واقعی بوده اند؟
چه دشوار است این حسابرسی وقتی بدانیم که ندانسته ایم در مسیر بهار و تابستان گذشته که به این پاییز عریان رسیده، مقداری از حساب و کتابمان دارای ایراد است و اکنون می بایست روی میز محاسبه، انتهای قلم تفکرمان را به دندان بگیریم و با نگاه کردن به فنجانی لبریز از چای بسیار داغ، به پشت سرهای دورمان فکر کنیم. دورهای دور و این پرسش ویران کننده که چه داده ایم و چه گرفته ایم؟


Tuesday, October 17, 2017

خیال کردی رفتی و تمام شد همه چیز؟ من هم بریدم و خلاص؟ من در این درد عاشقی رشد کوتاه نمی ایم میدانی خوب میدانی تا ابد دهانت از شعر های عاشقانه من سرویسه شاعری که عشق تو شاعرش کرد تا ابد خواهد نوشت اما این بار عاشقانه هایش رنگ دیگری دارد رنگ بی وفایی تو رنگ بی مهری رنگ جفا ی تو من شاعره شعر های عاشقانه ام من صنمم

Wednesday, September 13, 2017




من هنوز یواشکی  دوستت دارم
توی که از من ربوده شدی 
به دست برادرانم ..
تو هنوز در فکر منی
گاهی یواشکی خواب تو را می بینم
یواشکی نگاهت می کنم 
یواشکی صدایت میزنم
گاهی چنان به تو نزدیکم
 از خدا هم نزدیک تر
من همیشه ترس داشتم که تو را پیدا کنند
ترس داشتم نام تو را بدانند
یادت میاد یواشکی برات نامه نوشتم؟
و به خاطر اون نامه راهی شفا خانه شدم؟
من هنوز یواشکی برایت مینویسم
تو رفتی.. 
تو را ربودن..
 تو را از من گرفتن
اما عزیزم بین خودمان بماند
من هنوز که هنوز است دوست دارم
"صنم" هنوز تو را صدا میزند و هنوز
یواشکی "دوستت دارم" را با خودم تکرار میکنم..
م سنجری زاده صنم



من نه عاشق هستم 
نه محتاج نگاهی
که با نگاهش بلرزد قلبم
من نه به کسی دل دادم
نه کسی به من داده دل

من نه عاشق هستم
چون زلیخا که دلداده به یوسف
نه مجنون هستم در کوه و بیابان
اواره در کوی لیلی
نه الوده به افکار پلیدی هستم
من به دنبال دلی هستم
که مرا از بس دلدادگی هایم
بفهمد.
"صنم" را از نگاهش بفهمد
از کلامم عاشقانه ام مرا بفهمد
همین




Wednesday, August 23, 2017


چرا دلم عاشق نمیشه؟
چرا دلم میترسه
چرا دلم با نگاهی دیگه نمیلرزه؟
دل به دریا نمیزنه؟
چرا دیگه فرهادی پیدا نمیشه
چرا کوهی از جا کنده نمیشه؟
چرا یوسفی در چاه نمافته؟
چرا دیگه عصایی مار نمیشه؟
چرا مرده ای زنده نمیشه؟
چرا کوری بینا نمیشه؟
چرا ماهی حرف نمیزنه؟
چرا کسی تو دل ماهی نمیره
چرا عنکبوت ها دیگه سبب نجات نمیشه؟
چرا دیگه رخی در ماه پیدا نمیشه؟
چر وفاداری پیدا نمیشه؟
چرا دلم عاشق نمیشه؟
چرا "صنم" چرا..
دلم تروسو شده و عاشق نمیشه؟
م سنجری زاده




Thursday, August 17, 2017

دکتر علی ملک‌ حسینی
سیدعلی ملک‌حسینی جراح و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز و از چهره‌های ماندگار،
همچنین از اعضای اولیه کادر پزشکی بیمارستان تخصصی و فوق تخصصی دنا در شیراز می‌باشد
ملک حسینی نخستین پیوند کبد در ایران از فرد زنده به زنده را انجام داد و در دائرةالمعارف پزشکی به عنوان پدر پیوند کبد در ایران معرفی شد.
سید علی ملک حسینی فرزند سید حبیب اله ملک حسینی و نوه سید صدر الدین ملک حسینی(آصدرا) در سال ۱۳۲۸ خورشیدی در روستای چشمه چنار شهرستان بویراحمد و در خانواده مذهبی و روحانی دیده به عالم هستی گشود.
وی در روستای گوشه امامزاده قاسم و در جوار حرم جدش دوران نوجوانی خود را سپری نمود و در روستای مادوان در چند کیلومتری شهر یاسوج دوران دبستان خود را گذراند پدر و اجدادش از علمای بزرگ منطقه و فعالین انقلابی بودند.
وی پس از طی دوره متوسطه در شیراز به دانشسرای عشایری راه یافت و سپس به یاسوج بازگشت و به مدت دو سال در روستای مزدک به حرفه معلمی اشتغال داشت در سال ۱۳۵۰ جهت انجام خدمت سربازی و به منظور ادامه تحصیل به سپاه دانش پیوست و برای گذراندن دوره دو ساله سپاه دانش به دورترین نقاط مسجد سلیمان عازم شد به دلیل علاقه وافر به تحصیل دروس مختلف و تحقیق پرداخت سپس در آزمون کنکور شرکت و به رشته دامپزشکی دانشگاه تهران راه یافت این دوران مصادف شد با مرگ ناب هنگام مادرش که بر اثر بیماری کبد درگذشت.
وی که از شوق خدمت به هموطنان لبریز بود در همان سال مجدداً در آزمون کنکور شرکت و در سال ۱۳۵۳ در رشته پزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد وی دوران پزشکی عمومی خود را با رتبه ممتاز کذراند و پس از اتمام دوره پزشکی دوره طرح خود را به مدت یکسال در شهر یاسوج گذراند ایشان پس از شرکت در آزمون دستیاری دانشگاه شیراز موفق به اخذ تخصص جراحی عمو می با رتبه ممتاز گردید استاد در دوران دفاع مقدس به عنوان دستیار همراه تیم جراحی عازم جبهه شد و این امر موجب آشنائی او با دکتر ایرج فاضل از اساتید بنام آن زمان گردید و با پیشنهاد دکتر فاضل به تحصیل در رشته جراحی عروق و پیوند اعضاء پرداخت.
وی دوره فوق تخصصی جراحی عروق و پیوند کلیه را در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران گذراند و در همان سال به عنوان استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شیراز به تدریس مشغول شد در سال ۱۳۶۹ جهت طی دوره فوق تخصصی پیوند کبد راهی آمریکا شد و پس از بازگشت به ایران تیم پیوند کبد را در بیمارستان نمازی شیراز تشکیل داد در اردیبهشت ماه ۱۳۷۲ نخستین پیوند کبد در ایران و خاورمیانه را به انجام رساند و لقب پدر پیوند کبد در ایران را از آن خود نمود.
در سال ۱۳۷۲ پس از کسب اجازه از سید علی خامنه‌ای و اخذ فتوای وی در خصوص انجام پیوند کبد در ایران وی دوره تکمیلی پیوند کبد را در ایران و بسیاری ازکشورها از جمله انگلستان سپری نمود و در دومین دوره چهره‌های ماندگار به عنوان چهره ماندگار در عرصه جراحی عروق و پیوند اعضای حیاتی شناخته شد در راستای خدمات علمی اولین پیوند کبد از انسان زنده به انسان زنده و اولین پیوند کبد به دو نفر از آثار اوست وی به همراه همکاران پیوند دانشگاه علوم پزشکی شیراز بیمارستان خیریه ابن سینا را پایه ریزی کر


Monday, August 14, 2017



از رهبران زالو صفت از این رئیس‌ ها جنگ طلب بدم میاد
از خدا شناسان بی خدا بدم میاد
از سان و ماندِی های این دیار بدم میاد
از غربت از غریبی از دیر اشنایی بدم میاد
سخت عاشق کوه و دشت و اسب سواری ام
از دشت دور و غریب و بی سوار بدم میاد
اهل گلستانم و دلبسته ام به خاک
ازدل بریدن و لحظه های انتظار بدم میاد
خسته ام از این همه سفر و همراه باد شدن
ازطنین بوق کشتی و سوت قطار بدم میاد
من از تبار خورشیدم و روشنائی ام
از این غربت بی نور و تلخ و تار بدم میاد
حرف های من شده تکرار ردیف های این غزل
دنبال حرف تازه ام و از تکـــــرار بدم میاد
"صنم" بگو دلت هنوز زنده است "بگو"
که من آزاده ام و زین حصار بدم میاد
م سنجری زاده صنم استرالیا



Tuesday, August 8, 2017

م سنجری زاده
کی گفته که دل به دل راه داره ؟
وقتی که دلها همه سنگه 
وقتی که نظرها هم تنگه 
وقتی که دستها سرده سرده
وقتی که قلبها پر از نیرنگه
وقتی که لبها از گفتن حق خاموشه
کی گفته که دل به دل راه داره؟
وقتی که دنیا پر جنگه
وقتی که سگ صاحب را نمیشناسه
وقتی چوبان رفیق گرگه
وقتی که دزد ساربانه
وقتی خون زنان کرد. عرب . مسلمان
سنگ فرش خیابانه
کی گفته دل به دل راه داره ؟
وقتی که سر کودکان زیر سنگه
وقتی گلوله ها تو سینه کودکان نشسته
کی گفته دل سیر از دل گرسنه خبر داره
کی گفته کاخ نشین از کپر نشین خبر داره
تو ی این دنیا ی پر جنگ پر از خشم
ایا جای سبزی برای دلهای عاشق هنوز هم هست؟
کسی هم دل تنگه کسی میشه؟
توی این دنیای پر از غوغا تو این همه شلوغی
دلی هم جرات پر زدن در کوه دلبری را داره؟
توی این دنیای که دیگه مرزی نیست
توی دنیای که در مشرق سرفه میکنی
در مغرب میگویند بیماریش را به ما داد
کی گفته دل به دل راه داره ؟
وقتی که مسلمان برادر میکشه
کشیش به کودکان تجاوز میکنه
یهودی سر از تن جدا میکنه
وقتی تمام فرقه ها همش دروغه
در این ظلم اباد دلی هم هست که به دلی راه پیدا کند؟
دیگه در این خراب اباد مگر دلی هم مانه به جا؟
که به دلی راه پیدا کند؟
و روز شور کسی را بزند و شب ها نا ارام کسی باشد
کی گفته دل به دل راه داره؟
کی گفته دل عاشق از دل معشوق خبر داره
نه نداره نه نداره
توی دنیای که همه صدها رفیق از دور و نزدیک دارن
توی عصر که صفحه ایی کوچک بیشترین وقت ما را گرفته
در زمانی که ارتباطها روز به روز بیشتر و بیشتر میشه
غافل از این که احساس ادم ها گم شده
وقتی ادم ها حس عاشقی ندارن
با صنم باشید برای شعر های بی قافیه
اخ دیگه قافیه معنی ندارد
در این زمان بی وزن و بی قافیه




Monday, July 31, 2017


کنارم که هستی
زمان هم مثل من دستپاچه می شود
عقربه ها دوتا یکی میپرند 
اما همین که میروی
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های بی تو

Friday, July 28, 2017


یار ایرانی
اگر ان یار ایرانی به دست ارد دل ما را 
به راهش بخشم هم سر و هم تن و جان را 
به یک لبخندش میدهم , تمام ملک دنیا را 
منم ان عاشق سر گشته, دور از دیار

که هستی را کنم قربان, ان یار دل ارا را
نه همچون حافظ که بخشید سمرقند و بخارا را
نه همچون شهریار ان شاعر خوشنام تبریزی
که بعد از خویش بخشیده یکایک جمله اعضا را
نه چون صایب سخندان خدیو ملک دانایی
که بخشید سر و دست و تن و پا را
نه تنها هستی من شد فدای نامت ای ایران
کنم قربان هم, پیشینیان من همه اجداد و ابا را
مرا فخر و مباهاتم بود فرهنگ ایرانی
که از او دارد "صنم" این طبع روان و این نطق گویا را
ز هجرانش مرا قوتم بود اشک دو چشمانم
نمانده طاقتی دیگر مرا
با این عشق و دوری و این رنج مدارا را
یا حق
م سنجری زاده صنم



Wednesday, July 19, 2017


عمریست در پی عشقم و عاشقی ندیدم
منادی زاهد در مسجد و مدرسه دیدم
اما کس همچون منصور بر سر دار ندیدم
صد شیخ بدیدم که زدن کوس انالحاق
اما مرد به عمل در مسجد و مدرسه..
در دیر و معبد و کلیسا ندیدم
چه بسیار دیده ام همچون فرهاد به جهان
اما دلی پر خون همچون شیرین ندیدم
در دیر و کلیسا در مسجد و مدرسه
سخن عشق بسیار شنیدم
اما یار وفادار بر سر پیمان همچون حلاج ندیدم
دیدم قران به طلا نوشتن و جلد به مطلا
اما قاری و قاضی به عمل از روی قران ندیدم
در میکده دیدم مردمانی به غزل خوانی و غزل گویی
اما دلی پر خون همچون مجنون ندیدم
دیدم به جهان صد عاشق و شیدا
اما همچون فرهاد مردی عاشق ندیدم
بر سر کوچه و بازار چه بسیار سخن عشق شنیدم
اما عاشقی زرد رخ و واله و شیدا ندیدم
کشتن ما را رقیبان به هزار طعنه و تزویر
اما عاشقی سینه جاک بر سر بازار ندیدم
"صنم" به عالم.. عاشق و دل باخته چه بسیار
اما عشق در گفتار و کردار این مردم ندیدم..
صنم ..م سنجری زاده




Monday, July 17, 2017

ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ ...
ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻗﻀﺎﻭﺕ
ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸﺎﻥ, ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ
ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻧﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ
ﺧﯿﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﮐﻨﻢ
ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ, ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺍﺯ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﻧﺪ ...
ﭼﻪ ﻓﺮﻗﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﮔﺎﻧﺪﯼ ﺧﻄﺎﺏ ﮐﻨﻨﺪ ﯾﺎ ﻫﯿﺘﻠﺮ ...
ﺍﮔﺮ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﭘﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ
ﺗﻮ ﺁﺷﻨﺎ ﺑﻤﺎﻥ
ﺗﻮ ﭘﺎﯼِ ﺧﻮﺑﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻤﺎﻥ
ﻣﺮﺩﻡ ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ
ﺣﺮﻑ ﺑﺎﺩ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻣﯽ ﻭﺯﺩ ﺩﺭ ﻫﻮﺍ
ﻭ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﻭﺭﺗﺮ ﻣﯽ ﮐﻨﺪ
ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡِ ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ
ﺑﺎﻭﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﯾﮏ ﭼﻬﺎﺭ ﺣﺮﻓﯽِ ﻧﺎ ﺁﺷﻨﺎﺳﺖ
ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﻌﻨﺎﯼِ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﻔﻬﯿﻤﺪ
ﺑﺮ ﺭﻭﯼِ ﻋﺸﻖ ﺧﻂ ﻧﮑﺶ
ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﮕﯿﺮ
ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺮﺍﯼِ ﺩﺍﺷﺘﻨﺶ
ﺁﻏﻮﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ
ﺩﻧﯿﺎ
ﺧﻮﺏ , ﺑﺪ؛ ﺯﺷﺖ؛ ﺯﯾﺒﺎ
ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﺍﺭﺩ
ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
ﺗﻮ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻤﺎﻥ
ﻭ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻧﺖ
ﻫﺮ ﺭﻫﮕﺬﺭِ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪﯼ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﺪ
ﺭﻭ ﺑﻪ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﺪ
ﻭ ﺯﯾﺮِ ﻟﺐ ﺑﮕﻮﯾﺪ :
ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ




Tuesday, July 4, 2017

بردی از یادم ، دادی بر بادم ، با یادت شادم
دل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادم
دل به تو دادم فتادم به غم
ای گل بر اشک خونینم مخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز
چه شد آن همه پیمان
که از آن لب خندان ،
که شنیدم و هرگز
خبری نشد از آن
کی آیی به برم ، ای شمع سحرم
در بزمم نفسی، بنشین تاج سرم
خواه از جان گذرم
تا به سرم ده ، جان به تنم ده ، چون به سرآمد عمر بی ثمرم
نشسته بر دل غبار غم
زآنکه من در دیار غم
گشته ام بر غمگسار غم
امید عهد وفا تویی
آفت جان ما تویی
رفته راه خطا تویی
بردی از یادم ، دادی بر بادم ، با یادت شادم
دل به تو دادم ، در دام افتادم ، از غم آزادم
دل به تو دادم ، فتادم به غم
ای گل بر اشک خونینم مخند
سوزم از سوز نگاهت هنوز
چشم من باشد به راهت هنوز



 

Sunday, June 25, 2017

مردها شاید زرنگ باشن اما فراموش نکنند که فرشته ها زن هستن شاد باشید
یک داستان را شنیدم و برای شما عزیزان باز سازی کردم و تقدیم به شما خوبان صنم
یک روج 600 ساله به مناسبت سی و پنجمین سالگرد ازدواجشان رفته بودن بیرون یک جشن کوچک و دو نفری بگیرند.
وقتی در پارک بسیار زیبا قدم میزدن یهو یک فرشته کوچک و زیبا ظاهر شد و گفت
 "درود بر شما خدای بزرگ به شما سلام رسانده و میگوید به خاطر وفاداری به همدیگر و صفا و صمیمی ات هر کدام از شما یک دونه ارزو کنید که براورده میشود"
 زن از خوشحالی پرید و شکر خدای را به جا اورد و گفت " دوست دارم با همسر عزیزم به سفر دور دنیا بروم"
 فرشته چوب جادو را تکون داد و پوف دوتا بلیط درجه یک برای بهترین تور مسافرتی دور دنیا توی دست زن وفادار ظاهر شد.
زن بسیار خوشحال شد و شکر خدای را به جا اورد..
نوبت به مرد رسید و فرشته گفت
" حال شما ارزویت را بگو"
مرد لحظه ای به فکر فرو رفت و پرسید
"هر ارزوی میتوانم داشته باشم؟"
فرشته گقت "بله فقط یک ارزو.."
مرد رو کرد به فرشته و زنش و گفت.
"عزیزم من را ببخش خیلی سخت است اما چنین بخت و شانسی فقط یک بار در منزل ادم را میزند."
و رو به فرشته کرد و گفت
" ارزوی من این است که یک زن 25 ساله داشته باشم"
زن و فرشته خیلی ناراحت شدن و جا خوردن اما ارزو ارزو است باید براورده بشود
فرشته چوب خود جادوی اش را تکون داد و و مرد 60 ساله شد مردی پیر و 90 ساله
 مردها شاید زرنگ باشن اما فراموش نکنند که فرشته ها زن هستن.... شاد باشید


Wednesday, June 7, 2017

ایا دل به دل راه داره؟
همیشه گفتن و میگن دل به دل راه داره
یعنی وقتی که من بی قرارم
یار از غم دل خبر داره
گفتن و میگن دل به دل راه داره. 
دل که سالهاست بی قراره!
پس چرا یار خبر نداره؟
راستی دل به دل راه داره؟
یعنی یار از دل خبر داره؟
وقتی که میگن دل به دل راه داره
یعنی زمانی که د ل بی قراره سخت پریشانه
وقتی که دنیا ی دل همه اش دلتنگیه
ان زمان که دل توی سینه آروم نداره
یعنی دل یار به دلم راه داره؟
یعنی خبر از دل ما داره؟
یعنی یار از دلم خبر داره؟
توی گلدون خالی دلم
گل مهرگل عشق میکاره؟
در غروب های تلخ برای بغض و دردهایم
برای سینۀ پر اضطرابم
یک سبد گل محبت میاره؟
زان که دلش از دلم خبر داره؟
از بی قراری از شب زنده داری ایا خبر داره؟
از پریشانی از اشک های پنهانی در فراق او..
خبر داره؟
چون که دلش به دلم راه داره
جرعه ای از امید میاره؟
بر کویر خشکیدۀ دل چون بارون می باره؟
مهربان چون ابر بهاره؟
در دلم سبزه و گل میکاره
کاش می شد باور کرد "صنم"
که دل به دل واقعا راه داره؟
تو بگو..ای یار بگو
اگر دلت به دلم راه داره
پس چرا دل سنگت
خبر از این همه بی قراری از شب زنده داری ما نداره؟
منو چشم به راه میذاره
وای که دلم در انتظار تو ثانیاها را میشماره
اینجا دل ما چشم به در
صورت به اسمان داره
ایا یار خبر از گونه های خیس من داره؟
بگو تو را به خدا تو بگو
ایا هنوز هم میگی دل به دل راه داره؟
پس چرا صنم اینهمه بی قراره
 م سنجری زاده"صنم"



Saturday, May 27, 2017

ای ایران، ای مرز پرگهر»؛ این گونه سروده شد
در شهریور 13233زمانی که نیروهای انگلیسی و دیگر متفقین تهران را اشغال کرده بودند، حسین گل گلاب تصنیف سرودای ایران
از یکی از خیابان های معروف شهر می گذرد.
 او مشاهده می کند که بین یک سرباز انگلیسی و یک افسر ایرانی بگو مگو می شود و سرباز انگلیسی، کشیده محکمی در گوش افسر ایرانی می نوازد. 
 گل گلاب پس از دیدنِ این صحنه، با چشمان اشک آلود به استودیوی روح الله خالقی (موسیقی دان) می رود و شروع به گریه می کند.
غلامحسین بنان می پرسد ماجرا چیست؟ او ماجرا را تعریف می کند و می گوید:
کار ما به اینجا رسیده که سرباز اجنبی توی گوش نظامی ایرانی بزند ! 
سپس کاغذ و قلم را بر می دارد و با همان حال، می سراید:
ای ایران ای مرز پرگهر
ای خاکت سرچشمه ی هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای دشمن! ار تو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاک پاک میهنم...
 همانجا، خالقی موسیقی آن را می نویسد و بنان نیز آن را می خواند و ظرف یک هفته، تصنیف "ای ایران" در یک ارکستر بزرگ اجرا می شود.
سرود «اي ايران» دقيقا در 27 مهر ماه سال 1323 در تالار دبستان نظامي
دانشکدۀ افسري فعلي
و در حضور جمعي از چهره‌هاي فعال در موسيقي ايران متولد شد.
شعر اين سرود را «حسين گل گلاب» استاد دانشگاه تهران سروده بود، و از ويژگي‌هاي آن، اول اين است که تک‌تک واژه‌هاي به کار رفته در سروده، فارسي است و در هيچيک از ابيات آن کلمه‌اي معرب يا غير فارسي وجود ندارد. 
سراسر هر سه بند سرود، سرشار از واژه‌هاى خوش‌تراش فارسى است.
زبان پاكيزه‌اى كه هيچ واژه بيگانه در آن راه پيدا نكرده است، و با اين همه هيچ واژه‌اى نيز در آن مهجور و ناشناخته نيست و دريافت متن را دشوار نمى‌سازد. 
 دومين ويژگي سرود «اي ايران» در بافت و ساختار شعر آن است، به‌گونه‌اي که تمامي گروه‌هاي سني، از کودک تا بزرگ‌سال مي‌توانند آن را اجرا کنند. همين ويژگي سبب شده تا اين سرود در تمامي مراکز آموزشي و حتي کودکستان‌ها قابليت اجرا داشته باشد. 
 و بالاخره سومين ويژگي‌اي که براي اين سرود قائل شده‌اند، فراگيري اين سرود به لحاظ امکانات اجرايي است که به هر گروه يا فرد، امکان مي‌دهد تا بدون ساز و آلات و ادوات موسيقي نيز بتوان آن را اجرا کنند.
 آهنگ اين سرود که در آواز دشتي خلق شده، از ساخته‌هاي ماندگار «روح‌الله خالقي» است. ملودي اصلي و پايه‌اي کار، از برخي نغمه‌هاي موسيقي بختياري که از فضايي حماسي برخوردار است، گرفته شده. 
 اين سرود در اجراي نخست خود به‌صورت کر خوانده شد. اما ساختار محکم شعر و موسيقي آن سبب شد تا در دهه‌هاي بعد خوانندگان مطرحي همانند «غلامحسين بنان» و نيز «اسفنديار قره‌باغي» آن را به‌صورت تک‌خواني هم اجرا کنند.
 در سالهاي اوليه پس از انقلاب، اين سرود براي مدت کوتاهي به‌عنوان «سرود ملي» از راديو و تلويزيون ايران پخش مي‌شد، اما بعدا چند سالي از رسانه‌هاي داخلي حذف شد تا در دهۀ اخير که باز در مناسبت‌هاي مختلف تاريخي، آن را مي‌شنويم.
ای ایران ای مرز پر گهر
ای خاكت سرچشمه هنر
دور از تو اندیشه بدان
پاینده مانی و جاودان
ای … دشمن ارتو سنگ خاره ای من آهنم
جان من فدای خاك پاك میهنم
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد این جان ما
پاینده باد خاك ایران ما
سنگ كوهت دُر و گوهر است
خاك دشتت بهتر از زر است
مهرت از دل كی برون كنم
برگو بی مهر تو چون كنم
تا … گردش جهان و دور آسمان بپاست
نور ایزدی همیشه رهنمای ماست
مهر تو چون شد پیشه ام
دور از تو نیست ، اندیشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
پاینده باد خاك ايران م
ایران ای خرم بهشت من
روشن از تو سرنوشت من
گر آتش بارد به پیكرم
جز مهرت بر دل نپرورم
از … آب و خاك و مهر تو سرشته شد دلم
مهرت ار برون رود چه می شود دلم
مهر تو چون ، شد پیشه ام
دور از تو نیست ، انديشه ام
در راه تو ، كی ارزشی دارد اين جان ما
 پاینده باد خاك ایران ما



حسین گل گلاب کیست؟
حسین گل‌گلاب، ادیب و ترانه‌سرا و سازنده سرود معروف «ای ایران،‌ای مرز پرگهر» در سال ۱۲۷۶ در تهران متولد شد و تحصیلات را در مدرسه علمیه و دارالفنون گذراند.
او فرزند ابوتراب خان (مصورالملک)، نقاش زمان قاجار بود که به ادامه تحصیل فرزندش بسیار علاقه داشت.
حسین گل‌گلاب با همکاری کلنل کاظم وزیری و علینقی خان وزیری به کار موسیقی پرداخت و برای تعلیم تار به کلاس او می‌رفت.
همچنین چند تن از معلمین دارالفنون فرانسوی بودند که گل گلاب نزد آن‌ها فرانسه آموخت و چون شاگرد برجسته‌ای بود، به همراه تحصیل به کار تدریس هم پرداخت.
حسین گل‌گلاب، نخستین نویسندهٔ کتاب درسی طبیعی در ایران بود.
او از سال ۱۳۰۴ تا سال ۱۳۱۷ دوازده جلد کتاب در رشته جغرافیا و طبیعی نوشت که در مدارس تدریس می‌شد. 
حسین گل‌گلاب از سال ۱۳۰۷۷ مسئول تحقیقات علمی گیاه‌شناسی شد و از زمان تاًسیس دانشگاه تهران تا سال ۱۳۴۵ به تدریس اشتغال داشت و هیچ گاه گرد سیاست و تجارت نگشت.

حسین گل‌گلاب در فرهنگستان ایران عضویت داشت و لغات بسیاری به ویژه در رشته علوم طبیعی پیشنهاد کرد که تصویب شد و اکنون در زبان فارسی رواج کامل دارد.
وی همچنین آثار گرانبهایی از خود به یادگار گذارده است.
حسین گل‌گلاب در ۸۶ سالگی به تنظیم فرهنگ‌نامه و بیولوژی و گیاهان ایران اشتغال داشت که عمرش وفا نکرد و معلوم نیست که مطالعات او به کجا رسید. 
 یادش گرامی باد

Tuesday, May 23, 2017


به تو می اندیشم
چندی است  به تو می اندیشم
خود را برده ام ز یاد و به تو می اندیشم
شب که مهتاب رقص کنان 
در برکه عشق تن خود می شوید
من محو تماشا ی رقص مهتاب در اب. به تو می اندیشم
روزها غرق در فکر و خیال های عجیبم!!!
شب ها در بستر غم همچون مرغ عشق جدا شده ز یار
که چه بودم ؟ تو که هستی ؟ من چرا به تو می اندیشم ؟
گاه در خلوت شبها یم به یاد تو با خودم می خندم
گاه در بین گریه هایم در عالم دلتنگی خویش تو را می جویم
گاه در خلوت با خدا در وقت نماز.
گاه در بستر غم به تو می اندیشم
نه بهتر است بگویم!!
هر دم هر کجا که هستم به تو می اندیشم
به خدا لحظه ای در روز و شبم از یاد تو نیستم غافل
تو کیستی؟ که حتا وقت خلوت با خدا هم.. به تو می اندیشم..
گرچه دلتنگی من پشت یک لبخند پنهان است
به تو ای شیرین ترین دلتنگی های من
در اوج دلتنگی نیز به تو می اندیشم
هزار و یک شبم من...
شهریار قصه هایم..
ای ارام جانم ..
در کوچه باغ ها در قصه ی شیرین و فرهاد 
در پی تو می گردم و به تو می اندیشم
گذشت عمر "صنم" و شب فراق نشد سحر..
افسوس 
خوب میدانم.. وقت جان دادن بی شک به تو می اندیشم
بی تو ای شکوه لحظه های دلتنگیم..
ای همه دنیای من 
درحریم خاطراتم به خدا.. فقط به تو می اندیشم
 شعر از م سنجری زاده "صنم"



دنیایی عجیبی است
مردم دنبال عشقن اما عاشق نیستن
به دنبال مهرن اما مهربان نیستن
مجنون هستن اما در پی لیلی نیستن
مردم در پی حقیقت هستن

اما در پی کشف حقیقت نیستن
مردم از دروغ متنفر هستن
اما از شنیدنش سر مست میشن
"صنم" تو در پی عشقی؟
افسوس که عاشق نیستن
 صنم



آزادسازی خرمشهر
 آزادسازی خرمشهر یکی از مهم‌ترین اهداف عملیات الی بیت‌المقدس در دوره جنگ ایران و عراق بود که پس از ۵۷۸ روز اشغال در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ صورت گرفت.
این عملیات توسط ارتش جمهوری اسلامی ایران (به فرماندهی علی صیاد شیرازی)
و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی 
(به فرماندهی محسن رضایی) انجام گرفت.
فتح خرمشهر انعکاس جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر از نظر سیاسی تکیه‌گاهش را برای مذاکره از دست داد.
 این واقعه از لحاظ نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته می‌شود. به همین دلیل از این روز به عنوان نمادی از پیروزی، مقاومت و ایستادگی در برابر دشمن یاد می‌شود.
شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی ایران نامگذاری کرده‌است.

جنگ ایران وعراق
 جنگ ایران و عراق به طور کلی به دو مقطع تقسیم می‌شود، مقطع اول مربوط به آغاز جنگ تا آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران نظامی و با هدف بیرون راندن عراق از خاک کشور بود و مقطع بعدی مربوط به پس از آزاد سازی خرمشهر است که استراتژی ایران دوگانه بود.

آن طور که صیاد شیرازی نقل می‌کند، استراتژی پس از آزادی خرمشهر استراتژی سیاسی شد و شامل انجام یک عملیات نظامی برای تحقق صلح و با استفاده از عملیات نظامی برای آنکه بتوان از طریق دیپلماسی جنگ را تمام کرد. به عبارت دیگر تصمیم بر آن بود تا عملیات نظامی به عنوان ابزاری در خدمت دیپلماسی قرار گیرد. این استراتژی سیاسی بود ولی هدف عملیات و جنگ نبود بلکه هدف حمایت از سیاست خارجی بود.
نبرد شهری خرمشهر
 پس از حمله نیروهای عراقی به خرمشهر یک گردان از تکاوران دریایی ارتش به فرماندهی ناخدا صمدی در وگردان دژ خرمشهر به فرماندهی سرهنگ قمری و دانشجویان دانشگاه افسری امام علی به فرماندهی حسین حسنی سعدی در کنار آنها و همچنین تعدادی از نیروهای سپاه خرمشهر به همراه محمد جهان آرا از جمله افرادی هستند که در برابر چند لشکر عراقی ایستادگی کردند و ٣٥روز با جنگ خانه به خانه و مقاومت سرسختانه دشمن بعثی را پشت دروازه‌های خرمشهر نگه داشتند .

تلفات
در جریان آزادسازی خرمشهر حدود ۱۶ هزار نیروی عراقی کشته و زخمی شدند و همچنین ۱۹۹ هزار نفر نیروی عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند.
یران در جریان عملیات ۲۶ روزه بیت‌المقدس که به آزادی خرمشهر انجامید ۶٬۰۰۰ شهید (۴٬۴۶۰۰ شهید سپاه و ۱٬۰۸۶ شهید ارتش) و ۲۴ هزار مجروح داد.
در پی آغاز عملیات بیت‌المقدس در نیمه شب دهم اردیبهشت سال ۱۳۶۱۱ چند هدف عمده استراتژیک و تاکتیکی از جانب نیروهای ایرانی دنبال می‌شد این اهداف عبارت بودند از:
بیرون راندن نیروهای متجاوز به پشت مرزهای بین‌المللی
نشان دادن برتری قدرت سیاسی-نظامی و اجتماعی جمهوری اسلامی به عراق و حامیان او در منطقه
انهدام نیروهای متجاوز در منطقه بین غرب کارون تا خط مرزی
آزادسازی خرمشهر از اشغال متجاوزین
آزاد سازی خرمشهر در حقیقت از اهداف مرحله چهارم عملیات بیت‌المقدس بود.
در ساعت ۲۲:۳۰ شامگاه شنبه، ۱ خردادماه ۱۳۶۱، مرحله چهارم این عملیات با اعلام رمز یا محمدبن‌عبدالله، از بی‌سیم فرماندهی قرارگاه مرکزی کربلا به واحدهای عمل‌کننده، با هدف آزادسازی خرمشهر آغاز شد.
در پایان این نبرد علاوه بر پایان بخشیدن به ۱۹ ماه اشغال بخشی از حساس‌ترین مناطق خوزستان و آزادسازی خرمشهر، ضربه‌ای سنگین به توان رزمی و روحیه نیروهای عراقی وارد آمد.
در جریان آزادسازی خرمشهر حدود ۱۶ هزار نیروی عراقی کشته و زخمی شدند و همچنین ۱۹ هزار نفر نیروی عراقی به اسارت نیروهای ایرانی درآمدند.
پس از آزادسازی خرمشهر رزمندگان ایرانی در مسجد جامع خرمشهر نماز اقامه کردند. 
 خبر آزادسازی خرمشهر باعث خوشحالی مردم ایران شد و مردم این شادی را با 
ریختن به خیابان ها جشن گرفتند




.
حقیقت های روانشناسی
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﻏﯿﺮه ﻃﺒﯿﻌﯽ ﻏﺬﺍ ﻣﯿﺨﻮﺭﻩ ﻭ ﻣﮑﺚ
ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭنید که " ﻧﺎﺭﺍﺣﺘﻪ....
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺻﻼ ﺍﺷﮏ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﺵ ﻧﻤﯿﺎﺩ ، ﺑﺪﻭنید
ﺧﯿﻠﯽ " ﺗﻮو ﺩﺍﺭﻩ "...
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﺨﻨﺪﻩ ، ﺑﺪﻭﻥ خیلی ﺯﺧﻢ ﺧﻮﺭﺩﻩ
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺑﻪ همه ﭼﯿﺰ ﺑﯽ ﺗﻮجهه ، ﺑﺪﻭﻥ
" ﺯﻣﺎﻧﯽ ، ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﺣﺪ ، ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩﻩ...
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ توی ﺍﺣﻮﺍﻝ ﭘﺮﺳﯽ، ﻫﯽ ﻣﯿﮕﻪ: ﺷُﮑـــﺮ
ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺘﻢ ، ﺑﺪﻭنید " 
ﺩوﺭﻭﻍ ﻣﯿﮕﻪ ، ﻧﻪ ﺣﺎﻟﺶ ﺧﻮﺑﻪ ﻧﻪ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭﺵ "...
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﯿﻠﯽ ﻓﯿﻠﻢ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭنید " ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﻋﺎﻃﻔﯽ ، ﮐﻤﺒﻮﺩ ﺩﺍﺭﻩ "
ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺯﯾﺎﺩ ﺁﻫﻨﮓ ﮔﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﻪ ، ﺑﺪﻭنید
 " ﺩﺭﺩﻫﺎﺷﻮ ، ﺧــِــــیـﻠﯿﻬﺎ نمی فهمن "..

ﺍﮔﻪ ﺩﯾﺪﯼ ﮐﺴﯽ ﺧﻮﺩﺷﻮ ﺍﺯ ﺩﯾﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﺎﯾﻢ ﻣﯿﮑﻨﻪ
ﺑﺪﻭنید که " ﺍﺯ ﺧــِــــــــیلیا ﺿﺮﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ "...
اگه ديدى کسى زياد ميخوابه بدونید "خيلى تنهاست"...
ﻣﺎ ادم هاﺧﯿﻠﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﻣﯿﺒﯿﻨﯿﻢ 
ﻭﻟـــﯽ ﺗﻮﺟﻪ ﻧﻤﯿﮑﻨﯿﻢ


Friday, May 5, 2017



خاطرت هست نگاهی که بـه مـا می کردی
دردهـــا را ز ســـر لـطــف ، دوا مـی کـــردی
می نشا نـدی گرهی بـر سر ابـروی و از آن
گــره ا ز کـار دل غـــم زده وا مــی کــــردی
یــا د د ا ری که سحـر ، مـوقـع گـل بـاز شـدن
می نشستی لـب ایـوان و صـفــا می کردی
پاک از هر چه بـدی هست ، بـه شیدایـی آب
روی سجـــاده ی خـورشیـد ، دعــا می کردی
مـی زدی بـوسـه بــه لعـل لب گـلـهـای بـهـار
دیـــن خـود را بـــه لب عشق ادا مـی کــردی
یـاد داری کـه بــه فـرخنـده تـریـن طلعت صبح
بــــاغ را بــــا ا د ب ِ نــــور صـــدا مـی کـردی
طرٌه ی موی تـو را ، شانـه که می کرد نسیم
از هـجـوم عـرق شـرم ، حیــا مـی کــردی
هـرگـز از مزمزه ی بـوسـه ، لـبـم کـام نجست
کاش آن مـعـجـزه را قسمـت مـا مـی کـردی