بيا تا با طلوع تو شب غروب كند
سفره دلم را رنگین کن بیا
وقتي تو بيايي همۀ قفلها را خواهي
شكست و به همۀ دلتنگي ها ..بيكسي ها پايان مي بخشي
وقتي تو بيايي همۀ قفلها را خواهي
شكست و به همۀ دلتنگي ها ..بيكسي ها پايان مي بخشي
در بهاران با پرستو ها بیا
من از اين به بعد
هر بامداد با عطرگل ياس وضو خواهم كرد
دلم را جا نماز و چشمانم را مهر نمازت
مي سازم، درد و درمانم بیا
بر سر راهت فرشي از اطلسي خواهم گسترد
وشهر دلم را چراغان مي كنم
و حجله اي از ستاره برايت
خواهم ساخت
بيا..بيا در شب تارم با عمو نوروز بیا
بيا و دستان يخ كرده ازبي كسيم را
مهمان گرماي دستان پر از مهرت كن
من از اين به بعد
هر بامداد با عطرگل ياس وضو خواهم كرد
دلم را جا نماز و چشمانم را مهر نمازت
مي سازم، درد و درمانم بیا
بر سر راهت فرشي از اطلسي خواهم گسترد
وشهر دلم را چراغان مي كنم
و حجله اي از ستاره برايت
خواهم ساخت
بيا..بيا در شب تارم با عمو نوروز بیا
بيا و دستان يخ كرده ازبي كسيم را
مهمان گرماي دستان پر از مهرت كن
ملکه سنجری زاده ۴-۱-۲۰۱۲ سپانیا
No comments:
Post a Comment