Monday, April 2, 2012

امشب

 
امشب میخوام از دلم بگویم برای تو فرشته
امشب میخوام از دردهایم بگویم برای تو فرشته
امشب میخوام از آرزو های بر باد رفته ام بگویم برای تو فرشته
امشب میخوام قصه ای عشق را بگویم برای توفرشته
امشب میخوام از در بدری از دل ریش بگویم برای توفرشته
شانه هایت را آماده داری برای اشکهایم؟
لبانت را آماده داری برای گونه هایم ؟
قلبت را آماده داری برای غصه هایم؟
دستانت را آماده داری برای نوازش موهای پریشانم
چشمانت را آماده داری برای دل شکستم
اه فرشته جان من عاشقی هستم که از کوچ به جا ماندم
کاروان رفته من تنهای تنها ماندم
در این قفس را باز کن مرا به دیارم ببر آزاد کن
من را از این قفس آزاد کن آزاد ..........
ملکه سنجری زاده سیدنی ۱۳ فروردین ۱۳۹۱

3 comments:

  1. سلام
    قفست قسم من

    ReplyDelete
  2. راه دوری است رفیق
    امدم اشک زچشمان خیالت ببرم
    اندکی حس صداقت دارم
    وکمی حس غروز
    همه اواره غربت شده ایم
    من به خانه و تو دور
    باورت نیست غریبی عجب است

    ReplyDelete
  3. درود بر استاد عزیز جناب تقوایی

    ReplyDelete