Monday, November 2, 2015




وعده دادی که پاییزشود برگردی
وقتی احساس تو لبریز شود برگردی
گفته بودی که همه عشق شدی میایی
همسفر با تب و پاییز که شدی می ایی
داغ تنهایی من سرد شد از دوری تو 
کام شیرین دلم تلخ شد از دوری تو
خنده کردی و قدم در قدم باغ زدی
شعر پاییز مرا سر در این باغ زدی
سر دل باز شد و چشم خدا بارانی 
تو نگفتی که میایی یه شب بارانی؟
مانده در خاطر من نقش هزار چهره تو 
وعده دادی که پاییز شود برگردی
چشم خیره به در مانده که تو برگردی
















No comments:

Post a Comment