Monday, October 5, 2015

آخر ای نازنینم ٬گل من نمی پرسی
که دل از دوری رویت چه میکشد؟
سوخته ام در آتش عشق و خاکستر شدم
شعرهای عاشقانه ات هم به دادم نمی رسد
نه شعری نه سروده ایی نه ترانهایی
برای من نسرودی تو هیچ ترانه ایی
برایم نسرودی!!!!
بی تو در تنهایی خویش
جانم به لب آمده در این ظلمت غم
تو کجایی تو کجایی؟
کی به دادم می رسی ای صبح امید؟
کی به دیدارم میایی ای معشوق ناز؟
اخ که ........
آخرعشق تو مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید
عاقیبت دور از تو "صنم" خواهد مرد
در عزای من شیوان نکنی
اشک نریزی تو را به جان "صنم"
نه گلی نه گلابی فقط بیا و سلامی
حسرت مانده به دل من فقط سلامی یست همین



No comments:

Post a Comment