Saturday, December 29, 2012






عاشق نشدی راهد دیوانه چه میدانی
در شعله نرقصیدی پروانه چه میدانی
لبریز می غمها شد ساغر جان من
خندیدی و بگذشتی پیمانه چه میدانی 
یک سلسله دیوانه افسوس نگاه او
 ای غافل از آن جادو..! افسانه چه میدانی ؟
من مست میِ عشقم، بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد..! میخانه چه میدانی ؟
عاشق شو و مستی کن ، ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده..! بت خانه چه میدانی ؟
تو سنگ سیه بوسی ، من چشم سیاهی را
مقصود ، یکی باشد ، بیگانه..! چه میدانی ؟
دستار، گروگان ده ، در پای بتی ، جان ده
اما تو ز جان، غافل..! جانانه چه میدانی ؟
ضایع چه کنی شب را ..؟ لب ، ذاکر و دل ، غافل
تو ، ره به خدا بردن ، مستانه چه میدانی........؟؟؟

(( هما میر افشار
ای غافل از آن جادو..! افسانه چه میدانی ؟
من مست میِ عشقم، بس توبه که بشکستم
راهم مزن ای عابد..! میخانه چه میدانی ؟
عاشق شو و مستی کن ، ترک همه هستی کن
ای بت نپرستیده..! بت خانه چه میدانی ؟
 
تو سنگ سیه بوسی من چشم سیاهی را
مقصود یکی باشد بیگانه چه میدانی
دستاره گروگان ده در پای بتی جان ده
اما تو ز جان غافل جانانه چه میدانی
ضایع چه کنی شب را؟ لب ذاکر و دل غافل
تو ره به خدا بردن مستانه چه میدنی
تو سنگ سیه بوسی ، من چشم سیاهی را
مقصود ، یکی باشد ، بیگانه..! چه میدانی ؟
دستار، گروگان ده ، در پای بتی ، جان ده
اما تو ز جان، غافل..! جانانه چه میدانی ؟
ضایع چه کنی شب را ..؟ لب ، ذاکر و دل ، غافل
تو ، ره به خدا بردن ، مستانه چه میدانی
 
شعر از خانم میرافشار
 

Saturday, December 8, 2012





پرشین" از کی "ایران" شد؟


 

تا اوایل قرن بیستم، مردم جهان کشور ما را با عنوان رسمی" پارس یا پرشین" می شناختند، اما در دوران سلطنت رضاشاه که بحث رجعت به ایران باستان و تاکید بر ایران پیش از اسلام قوت گرفته بود، حلقه ای از روشنفکران باستان گرا مانند سعید نفیسی،محمد علی فروغی و سید حسن تقی زاده در حکومت پهلوی اول با حمایت مستقیم رضاشاه گردهم آمده بودند که به این منظور اقداماتی را انجام می دادند،"سعید نفیسی" از مشاوران نزدیک رضاخان به وی پیشنهاد کرد نام کشور رسما به "ایران" تغییر یابد، این پیشنهاد در آذر ماه 1313 شمسی رنگ واقعیت به خود گرفت.

یادداشتی را که از نظر می گذرانید، مقاله ای از سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات است که بعد از رسمی شدن عنوان ایران، دلایل و توجیه تاریخی و فرهنگی این انتخاب را با عموم مردم در میان گذاشته است.


سعید نفیسی

رضاشاه آنقدر به نفیسی اعتماد داشت که وی را مسئول تحصیل و تربیت ولیعهدش(محمدرضا) در دوران تحصیل سوئیس کرد که خاطرات حسین فردوست (دوست و همراه محمدرضا در سوئیس) به خوبی آن را روایت کرده است.


مقاله سعید نفیسی :

کسانیکه روزنامه های هفته گذشته را خوانده اند شاید خبر بسیار مهمی را که انتشار یافته بود با کمال سادگی برگذار کرده باشند ، خبر این بود که دولت ما به تمام دول بیگانه اخطار کرده است که از این پس در زبان های اروپایی نام مملکت ما را باید « ایران » بنویسند .

در میان اروپائیان این کلمه ایران تنها اصطلاح جغرافیائی شده بود و در کتابهای جغرافیا دشت وسیعی را که شامل ایران و افغانستان و بلوچستان امروز باشد فلات ایران می نامیدند و مملکت ما را بزبان فرانسه « پرس » و به انگلیسی « پرشیا » و به آلمانی « پرزین » و به ایتالیایی « پرسیا » و به روسی « پرسی » می گفتند و در سایر زبان های اروپایی کلماتی نظیر این چهار کلمه معمول بود .

سبب این بود که هنگامی که دولت هخامنشی را در سال 550 پیش از میلاد یعنی در 2484 سال پیش کوروش بزرگ پادشاه هخامنش تشکیل داد و تمام جهان متمدن را در زیر رایت خود گرد آورد چون پدران وی پیش از آن پادشاهان دیاری بودند که آن را « پارسا » یا « پارسوا » می گفتند و شامل فارس و خوزستان امروز بود مورخین یونانی کشور هخامنشیان را نیز بنا بر همان سابقه که پادشاهان پارسی بوده اند «پرسیس » خواندند و سپس این کلمه از راه زبان لاتین در زبان های اروپایی به « پرسی » یا « پرسیا » و اشکال مختلف آن در آمد و صفتی که از آن مشتق شد در فرانسه « پرسان » و در انگلیسی « پرشین » و در آلمان « پرزیش » و در ایتالیائی « پرسیانا » و در روسی « پرسیدسکی » شد و در زبان فرانسه « پرس » را برای ایران قدیم پیش از اسلام ( مربوط به دوره هخامنشی و ساسانی ) و « پرسان » را برای ایران بعد از اسلام معمول کردند .

تنها در میان علما و مخصوصا مستشرقین معمول شده که کلمه ایران را برای تمام علوم و تمدن های قدیم و جدید مملکت ها و نژاد ها به کار بردند و از آن در فرانسه « ایرانین » و در انگلیسی « ایرانیان » و در آلمانی « ایرانیش » صفت اشتقاق کردند و این کلمه را شامل تمام تمدن های ایران جغرافیائی امروز و افغانستان و بلوچستان و ترکستان ( تاجیکستان و ازبکستان و ترکمنستان امروز )

و قفقاز و کردستان و ارمنستان و گرجستان و شمال غربی هندوستان دانستند و به عبارت آخری یک نام عام برای تمام ممالک ایرانی نشین و یک نام خاص برای کشوری که سرحدات آن در نتیجه تجاوزهای دول بیگانه از شمال و مشرق و مغرب در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تعیین شده بود وضع کردند .

اما کلمه ایرانی یکی از قدیم ترین الفاظی است که نژاد آریا با خود بدایره تمدن آورده است این شعبه از نژاد سفید که سازنده تمدن بشری بوده و علمای اروپا آن را به اسم هند و اروپایی ویا نزاد هندو و ژرمنی و یا هند و ایرانی و یا هند و آریائی خوانده اند از نخستین روزی که در جهان نامی از خود گذاشته است خود را به اسم آریا نامده و این کلمه در زبان های اروپائی « آرین » به حال صفتی یعنی منسوب به آریا و آری متداول شده است .

این نژاد از یک سو از سواحل رود سند و از سوی دیگر تا سواحل دریای مغرب را فرا گرفته یعنی تمام ساکنین مغرب و شمال غربی هندوستان و افغانستان و ترکستان و ایران و قسمتی از بین النهرین و قفقاز و روسیه و تمام اروپا و آسیای صغیر و فلسطین و سوریه و تمام آمریکای شمالی و جنوبی را به مرور زمان قلمرو خود ساخته است تما زبان های ملل مختلف آن با یکدیگر روابط و مناسبات گوناگو دارد . مام مظاهر فکر و تمدن آن با یکدیگر مربوط است . داستان ها و معتقدات آن همواره با یکدیگر پیوستگی داشته و همواره کره زمین مظهر خیر و شر آن بوده است . در اوستا که قدیم ترین آثار کتبی این نژادست ناحیه ای که نخستین مهد زندگی و نخستین مسکن این نژاد بوده است به اسم « ایران وئجه » نامیده شده یعنی سرزمین آریاها و نیز در اوستا کلمه « ابریا » برای همین نژاد ذکر شده است . همواره پدران ما به آرائی بودن می بالیده اند چنان که داریوش بزرگ در کتیبه نقش رستم خود را پارسی پسر پارسی و آرائی ( هریا ) از تخمه آریائی می شمارد و بدان فخر می کند .

در زمانی که سلسله هخامنشی تمام ایرا را در زیر رایت خود در آورده معلوم نیست که مجموعه این ممالک را چه می نامیده اند زیرا که در کتیبه های هخامنشی تنها نام ایالات و نواحی مختلف قلمرو هخامنشی برده شده و نام مجموع این ممالک را ذکر نکرده اند . قطعا می بایست در همان زمان هم نام مجموع این ممالک لفظی مشتق از آرای باشد زیرا که تمام ساکنیت این نواحی خود را آریائی می نامیده اند و لفظ آریا در اسامی نجبای این ممالک بسیار دیده شده است . قدیمی ترین سند کتبی که در جهان موجود است و ضبط قدیم کلمه ایران در آن می توان یافت گفته آرا نوستن جغرافیادان معروف یونانی است که در قرن سوم پیش از میلاد می زیسته و کتاب وی از میان رفته ولی استرابون جغفرافیادان مشهور یونانی از آن نقل کرده و وی آن را « آریانا » ضبط کرده .

از این قرار لااقل در دو هزار و دویست سال پیش این کلمه معمول بوده است .


مقاله سعید نفیسی در روزنامه اطلاعات/اول دی 1313

بنابراین قدیمی ترین نام مملکت ما همین کلمه ایران بوده یعنی نخست نام ایریا که نام نژاد بوده است نام مملکت را آبریان ساخته اند و سپس به مرور زمان ابریان ، آیران شده و در زمان ساسانیان ایران ، ایران ( به کسر اول و سکون دوم ) بدل شده است و در ضمن اران ( به کسر اول ) نیز می گفته اند . چنانکه پادشاهان ساسانی در سکه و کتیبه ها نام خود را پادشاه ایران و اران می نوشته اند و از زمان شاپور اول ساسانی در سکه ها لفظ انیران هم دیده می شود زیار که الف مفتوح در زبان پهولی علامت نفی و تجزیه بود و انیران یعنی بجز ایران و خارج از ایران و مراد از آن ممالک دیگر بوه است که ساسانیان گرفته بودند .

در همین دوره ساسانی لفظ ایرانشهر یعنی شهر ایران ( دیار و کشور ایران ) نیز معمول بوده است و عراق را که در میان مملکت بدین اسم برده به اسم « دل ایرانشهر » می نامیدند .

کلمه ایرانشهر را فردوسی و شعرای دیگر قرن پنجم و ششم ایران نیز به کار برده اند . پس مراد از ایرانشهر تمام مملکت ساسانیان بوده است چنان که تا زمان حمدالله مستوفی قزوینی مولف نزهت القلوب که در اواسط قرن هشتم هجری بوده یعنی تا چهارصد سال پیش همین نکته رواج داشته است و وی حدود ایران را چنین معلوم می کند : از مشرق رود سند و کابل و ماوراء النهر و خوارزم ، از مغرب اران ( ماوراء قفقاز ) تا قلمرو روم و سوریه از شمال ارمنستان و روسیه و دشت قپچاق و دربند و از جنوب صحرای نجد بر سر راه مکه و خلیج فارس .

اما کلمه ایران که اینک در میان ما و اروپائیان معمول است و لفظ جدید همان کلمه ای است که در زمان ساسانیان معمول بوده در دوره بعد از اسلام همواره متداول بوده است و فردوسی ایران و ایرانشهر و ایران زمین را همواره استعمال کرده و حتی شعرای غزنوی نیز ایرانشهر و ایران را در اشعار خود آورده و پادشاهان این سلسله را خسروان این دیار دانسته اند .

پس از اینکه اروپائیان مملکت ما را در عرف زبان خود پرس یا نظائر آن می نامیدند و این عادت مورخین یونانی و رومی را رها نمی کردند چه از نظر علمی و چه از نظر اصطلاحی به هیچ وجه منطق نداشت زیرا که هرگز اسم این مملکت در هیچ زمان پراس یا کلمه ای نظیر آن نبوده و همواره پارس یا پرس نام یکی از ایالات آن بوده است که ما اینک فارس تلفظ می کنیم .

حق همین بود که ما از تمام دول اروپا خواستار شویم که این اصطلاح غلط را ترک کنند و مملکت مار ا همچنان که ما خود همواره نامیده ایم ایران و منسوب آن را ایرانی بنامند .

شکر خدای را که این اقدام مهم در این دوران فرخنده به عمل آمد و این دیاری که نخستین وطن نژاد آرای بوده است به همان نام تاریخی و باستانی خود خوانده خواهد شد .

اینک در پایان این کار مهمی که به صرفه تاریخ ایران صورت گرفته است جای آن دارد که ما نیز در میان اصطلاح باستانی زمانی ساسانی و ادبای ایران را زده کنیم و مملکت ایران را هم پس از این ایرانشهر بنویسم و بگوئیم زیرا گذشته از آن که یادگار حشمت و شکوه ساسانیان را زنده کرده ایم و دیار اردشیر بابکان و انوشیروان را بهمان نامی که ایشان خود می خوانده اند نامیده ایم که کلمه بسیط را به جای دو لفظ مرکب به کار برده ایم و امیدوارم که این پیشنهاد در همان پیشگاهی که پاسبان تمام بزرگی های گذشته و آینده ایران است پسندیده و پذیرفته آید .


 

 

 





سازهای غیر بومی در موسیقی ایرانی

در دهه‌های گذشته استفاده از سازهای غیر بومی در موسیقی ایرانی همواره مورد اختلاف بوده‌است.
بسیاری آن را باعث غنای موسیقی ایرانی خوانده و تشویق کرده‌اند
. برخی هم با این استدلال آن را مورد انتقاد قرار داده‌اند
که این‌گونه سازها جای آلات موسیقی سنتی را که طی قرن‌ها در ایران رواج داشته‌اند
گرفته و آنها را کم کم به حیطه فراموشی خواهند سپرد.
در بین مجموعه سازهای غربی سازهایی همچون ویلون، آکوردئون، ترومپت، ساکسفون
و پیانو رنگ و طنین موسیقی ایرانی را به خود پذیرفته‌اند
و قابلیت خود را برای اجرای موسیقی سنتی ایرانی اگرچه با کم و کاست‌هایی
نشان داده‌اند. در بین همۀ این سازهای غیربومی پیانو ویژگی‌های خاصی از خود نشان داده و در کنار ویلون توجه بیشتری را جلب کرده‌است.
نخستین پیانو بیش از سیصد سال پیش توسط "بارتولومئو کریستوفری"(Bartolommeo Cristofori) در ایتالیا ساخته شد
در سال ۱۱۸۵خورشیدی، نخستین پیانو که هدیه‌ای از سوی ناپلئون بناپارت به فتحعلی شاه قاجار بود
به ایران آورده شد. بعدها ناصرالدین شاه در بازگشت از سفرهای اروپائی‌اش پیانوهای دیگری به تهران آورد و محمد صادق خان (سرورالملک)، نوازندۀ سنتور، توانست با تغییر کوک این ساز
برای اولین بار نغمه‌های ایرانی را با پیانو بنوازد.
پس از آن افرادی همچون مفخم‌الممالک، غلامرضا مین‌باشیان ملقب به "سالار معزز"، مشیر همایون شهردار، جواد معروفی و مرتضی‌خان محجوبی ادامه‌دهندگان این راه بودند.
با این وجود بسیاری از صاحب‌نظران موسیقی سنتی ایرانی
کوشش‌های مرتضی محجوبی در این راه را بیش از دیگران حائز اهمیت دانسته‌اند

Thursday, December 6, 2012

 
 
 
 
 
 
آی آزادی!
اگر روزی به سرزمین من رسیدی برای مان از مرگ نگو به گورستان نرو 
گورستان پایان است نباید آغاز باشد. این بار توی دهان هیچ کس نزن وعده ی توخالی نده
نفت را بر سر سفره ها نیار نان مان را بر سر سفره ها یمان باقی بگذار
از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو از سازندگی و آبادانی بگو
. از تعهد کور نگو از تخصص و دانش و شور بگو آی آزادی! با شادی بیا
اگر روزی به سرزمین من رسیدی با چادر سیاه و تحجر و ریش نیا
با مارش نظامی و جنگ نیا با آواز و موسیقی و رنگ بیا.
 
با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا
با گل و بوسه و کتاب بیا. از تقوا و جنگ و شهادت نگو
 
از انسانیت و صلح و شهامت بگو. برایمان از زندگی بگو
از پنجره های باز بگو دلهای ما را با نسیم آشتی بده
با دوستی و عشق آشنایمان کن. به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم 
چگونه مردن را به وقت خود خواهیم آموخت. به ما شان انسان بودن را بیاموز
 
به خدا ” خود” خواهیم رسید. آی آزادی
 
اگر به سر زمین من رسیدی بر قلبهای عاشق ما قدم بگذار
 مهرت را در دلهای ما بیفکن تا آزادگی در درون ما بجوشد
 
مهرت را در دلهای ما بیفکن تا آزادگی در درون ما بجوشد
 و تو را با هیچ چیز دیگری تاخت نزنیم. با هر نفس یادمان بماند که تو از نفس عزیز تری!
بدانیم که آزادی یک نعمت نیست یک مسئولیت است 
به ما بیاموز که داشتن و نگهداشتن تو سخت است!
 ما را با خودت آشنا کن، ما از تو چیز زیادی نمی دانیم.
ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم
ای نادیده ترین ! اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم ..
هان !آی آزادی ، اگر به سرزمین ما آمدی ، با آگاهی بیا
تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم  
تا در حافظه ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند
تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم. آخر می دانی ؟
بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین فرزندان این سرزمین بوده است
بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست . پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی. با آگاهی