ای آزادی!
تقدیم به جوانان پر شور ایران به کسانی که برای حق از جان گذشتن
اگر روزی به سرزمین من رسیدی،
در قالب فرشته ایی مهربان بر دریار من چترت را باز کن
و بر دیار خم خورده من بنشین
با لهجه ای شیرین عاشقی بیا
با شرط و شروط به سر زمین من قدم نگذار
برایمان از عشق بگو برایمان از اسان بودن بگو
برایمان از مرگ نگو از مردن نگو برایمان از زندگی بگو
ما به اندازه ی کافی مرگ و میر دیدیم
به گورستان نرو در قلب مردم برو
گورستان پایان است زندگی نیست
گورستان نباید آغاز باشد. زیرا پایان است
این بار توی دهان هیچ کس نزن با همه مهربان باش حتی با دشمن
همه را دوست داشته باش
چوبه ی دار برای هیچ کس نزن
وعده ی توخالی به مردم نده
مردم از وعده و وید های تو خالی دل خوشی ندارن
دم از نفت نزن ان را مفت و ارزان نکن
نگو پول نفت را بر سر سفره ها میاورم
بگذار مردم با انچه که دارن خوشحال باشند
نان مان را بر سر سفره ها یمان باقی بگذار.
از آب و برق مجانی نگو. از تلاش انسانی بگو،
از سازندگی و آبادانی بگو.
از تعهد کور نگو وعده تو خالی نده
از تخصص و دانش و شور بگو.
از عشق بگو از برادری از برابری
از مردم مظلوم بگو اما انها را در نیمه را رها نکن
و خود صاحب همیه چیز نشوی
آی آزادی!
اگر روزی به سرزمین من رسیدی،
با شادی بیا ,با دف با نی و بربط بیا با رقص بیا
با خشم و جنگ نیا برای هیچ کس خط و نشان نکش
با مارش نظامی و جنگ نیا با عشق بیا با گل سوسن بیا
با آواز و موسیقی و رنگ بیا.
با رقص ایل بیا با اسب و ساز و نوای عاشقی بیا
با تفنگ های بزرگ در دست کودکان کوچک نیا،
با گل و بوسه و کتاب بیا. این بار دار را به مردم نشان نده
این بار عشق و بخشش و دوستی را سر لوحه کن
از تقوا و جنگ و شهادت نگو جنگ بسیار دیده ایم
از صلح بگو از همبستگی بگو از با هم بودن
ایران را سرای هر ایرانی کن
ای ازادی
از انسانیت و صلح و شهامت بگو.
برایمان از زندگی بگو،
از پنجره های باز بگو،
دلهای ما را با عشق آشتی بده،
با دوستی و چگونه عشق ورزیدن آشنایمان کن.
ما عاشقی را از یاد بردیم عاشقی و وفا را به ما اموزش بده
به ما بیاموز که چگونه زندگی کنیم،
زندگی خوردن و خوبیدن نیست
زندگی فقط دویدن نیست
زندگی چشم و همچشمی نیست زندگی زیباست
زیبایی زندگی را به من نشان بده
راه روشن را به ما نشان بده
از این هم کوره راه خسته شدیم که سر به جایی نمی برد
ای ازادی خوب زندگی کردن را به ما بیاموز
چگونه مردن راخودمان خواهیم آموخت.
شهادت و بهشت را نمیخواهیم
به ما شان انسان بودن را بیاموز،.....
به خدا رسیدن خیلی سخت نیست
وقتی راه درست زندگی را یاد بگیریم
با خدا بودن را خود خواهیم اموخت.
به اون خدا ایی که همش عشق است خواهیم رسید.
آی آزادی ،
اگر به سر زمین من رسیدی
بر قلبهای عاشق ما قدم بگذار
مهرت را در دلهای ما بیفکن
تا آزادگی در درون ما بجوشد
و تو را با هیچ چیز دیگری تاخت نزنیم.
با هر نفس یادمان بماند
که تو از نفس عزیز تری!
بدانیم که آزادی یک نعمت نیست،
یک مسئولیت است .
به ما بیاموز که داشتن و نگهداشتن تو سخت است!
ما را با خودت آشنا کن،
ما از تو چیز زیادی نمی دانیم.
ما فقط نامت را زمزمه کرده ایم. ای ازادی
ما به وسعت یک تاریخ از تو محروم مانده ایم.
ای نادیده ترین !
اگر آمدی با نشانی بیا که تو را بشناسیم ..
هان !آی آزادی ، اگر به سرزمین ما آمدی ، با آگاهی بیا .
تا بر دروازه های این شهر تو را با شمشیر گردن نزنیم ،
تا در حافظه ی کند تاریخ نگذاریم که تو را از ما بدزدند ،
تا تو را با بی بند و باری و هیچ بدل دیگری اشتباه نگیریم.
می دانی ؟ ای ازادی
بهای قدمهای تو بر این خاک خون های خوب ترین
فرزندان این سرزمین بوده است.
بهای تو سنگین ترین بهای دنیاست .
پس این بار با آگاهی بیا. با آگاهی. با آگاهی
م سنجری زاده صنم
No comments:
Post a Comment