خاطرهاي از مرتضیخان نیداود ::
«وقتي کوچک بودم و مدرسه میرفتم، میآمدند میگفتند که داوود شیرازی ساز زده و بلبل آمده نشسته رویِ دستهیِ سازش. من با اینکه کوچک بودم هیچ نمیتوانستم باور کنم که یک چنین چیزی میشود!
داوود شیرازی، ردیفِ آقا علیاکبرِ فراهانی و میرزا حسینقلی را خیلی خوب مینواخت. بنده ساز زدن۔اش را دیده بودم، با این وجود میگفتم که این را نمیتوانم باور کنم که بلبل رویِ دستهیِ تار بنشیند. بعد از داوود شیرازی، پسرش اسماعیل شیرازی هم خوب تار میزد. بعدها برایِ آقا حسینقلی و میرزا عبدالله و درویشخان هم گفتند که بلبل رویِ دستهیِ سازشان مینشیند؛ ولی برایِ من سخت بود باور کردن۔اش...
داوود شیرازی، ردیفِ آقا علیاکبرِ فراهانی و میرزا حسینقلی را خیلی خوب مینواخت. بنده ساز زدن۔اش را دیده بودم، با این وجود میگفتم که این را نمیتوانم باور کنم که بلبل رویِ دستهیِ تار بنشیند. بعد از داوود شیرازی، پسرش اسماعیل شیرازی هم خوب تار میزد. بعدها برایِ آقا حسینقلی و میرزا عبدالله و درویشخان هم گفتند که بلبل رویِ دستهیِ سازشان مینشیند؛ ولی برایِ من سخت بود باور کردن۔اش...
تا اینکه یک شبي مهمانی بود، در باغِ صاحبجم بودیم، بنده سازي میزدم. باغِ باصفایي بود. دیدم بلبل رویِ دستهیِ سازِ من نیامد ولی خیلی نزدیک رویِ یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمیکردم تا اینکه این پیشامد برایِ خودِ من پیش آمد... بلبل رویِ دستهیِ تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. رویِ یک شاخه نشسته بود. و آنهایي که داشتند گوش میکردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه میشود و من تنها ساز زدم، بلبل هم جواب میداد مثلِ سؤال و جوابِ آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش دیدم مردم حرفهایي میزنند که من باور نمیکردم، دیدم به خودم دارند میگویند: آن شب فلانجا در باغِ صاحبجم شما ساز زدی بلبل رویِ دستهیِ سازت نشسته بود! گفتم آقا اینطور نیست.
گفتند که باید افتخار کنی! حالا میخواهی نگویی، ما خودمان میگوییم! بالأخره فهمیدیم که اینهمه میگویند بلبل رویِ دستهیِ ساز نشسته بود، (در حقیقت) رویِ شاخهیِ درخت نشسته بود، نه رویِ دستهیِ سازِ بنده یا هر وسیله که بود. به بنده تلفن میکردند و میگفتند که ما شنیدهایم که یک شبی در ...، میگفتم خدا شاهد است رویِ دستهیِ سازِ من نیامد! گفتند آمده، تو نمیخواهی بگویی! خلاصه هرچه از بچّگی میگفتم که یک چنین چیزي نمیشود، باور نمیکردند.
فقط این را میگویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکّشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک میآید. از سازِ نرم، بلبل خیلی خوش۔اش میآید.»
No comments:
Post a Comment