Tuesday, April 21, 2015

مراسمی است که اقوام عروس و داماد در منزل خودشان برگزار می‌کنند که پای زوج جدید به منزل آنها باز شود. رونما هدیه ایست که در این میهمانی رد وبدل می‌شود.
167434
پاگُشا، یا پاگُشاکُنان، جشنها یا میهمانیهایی است که پدر و مادر و خویشاوندان و بستگان عروس و داماد پس از جشن عروسی و رفتن عروس و داماد به منزل خود , برای بازکردن و گشودن پای زوج جوان به زندگی جدید و فعالیتهای دوبارۀ اجتماعی , برپا می‌دارند.
catering12

رسم و رسوم
در گذشته عروس برای قطع علاقه از خانه پدری، تا چهل روز نباید به خانه پدر بازمی‌گشت. در روز چهلم یا کمی پیش و پس از آن، مادر عروس ابتدا وی را پاگشامی‌کرد. پاگشای خانواده عروس عموماً در ظهر و به صرف نهار انجام می‌شد.در این میهمانی همه کسان داماد و عروس دعوت می‌شدند و میهمانان به فراخور هدیه‌ای به عنوان رونما به عروس می‌دادند. پاگشای خانواده داماد چندروز بعد انجام می‌شد و سپس نوبت اقوام دورتر عروس و داماد می‌رسید که میزبان هردو خانواده باشند.
نخستین خانواده‌هایی که عروس و داماد را به جشن و میهمانی بزرگ با حضور جمعی از وابستگان دو خانواده پاگشا می‌کردند، غالباً پدر و مادر عروس، و بعد پدر و مادر داماد بودند. در جامعۀ زردشتیان رسم است که نخست پدر و مادر پسر پاگشاکنان می‌گیرند. پس از آن، هریک از خویشاوندان بزرگ و نزدیک دو خانواده به ترتیب میهمانی ترتیب می‌دهند و خانوادۀ عروس و داماد و جمعی از بستگان و آشنایان را دعوت می‌کنند. در برخی جاها، مانند تهران، پس از مراسم «پاتختی» پاگشاها شروع می‌شود .
در گذشته این رسم بسیار با اهمیت زیاد برگزار میشد . تهرانیها به این میهمانی ها : «پاگشا»، «پاگشا کردن» یا «پاگشا کُنون» (= پاگشاکنان)  و کردها عموماً «پاگشایی»  یا «پاگوشاد»  میگفتند . کردهای کرمانشاه « پاگشا » و شیرازیها، کرمانیها و مردم سروستان فارس «پاگشا» و   سیستانیها «پاگُشو» و  شوشتریها «پاگشون» و اهالی راور کرمان «پاگشا» و «پاگشونی» میگفتند.  لرهای بالاگریوۀ لرستان «پاگشوند» و لرهای خرم‌آباد «پاگشا»و همچنین بختیاریها به آن «پاگشا» و  گیلانیها «پاکَشُن» و «پاکَشون» [پاکشان: پاکشانیدن]  ؛ مردم کهنک «پاگُشون» و کلیمیان اصفهان «پاگشا»و  مردم آینه‌ورزان «خون بیرونی»(= خانه بیرونی: از خانه بیرون رفتن) و دوانیها و مردم کوهمرۀ سرخی فارس «واتِلَوون» و «واتَلَبون» [= واطلبان؛ جشن بازطلبیدن] و نیز گروهی از کردها « پاکِردِنَوه »  و بالاخره آذربایجانیها به آن میهمانی « آیاق آچْما » و « آیاق آچْماق »، و قشقاییها «آیاق آچما» میگفتند .

23134
میهمانیهای پاگشاکنان یا پاگشاکنون غالباً شب هنگام و گاهی نیز در روز و در هر دو مورد همراه با شام یا ناهار برگذار میشدند . در برخی جاها پیش از پاگشا کردن، عروس و داماد، به دست‌بوس مادرزن و پدرزن و یا مادرشوهر و پدرشوهر می‌رفتند. 
در گذشته پدر و مادر عروس معمولاً دو شب جشن پاگشا می‌گرفتند و شبی را به زنان و شبی دیگر را به مردان اختصاص می‌دادند . لیکن امروزه یک جشن شبانه با شرکت مرد و زن باهم می‌گیرند . در آینه‌ورزان , خانوادۀ عروس جشن‌ پاگشا را در دو شب پیاپی برگذار می‌کردند: شب نخست دخترشان را با پدر و مادر و خویشاوندان نزدیک داماد، و شب دوم دامادشان را با همان میهمانانِ شب پیش دعوت می‌کردند . در سروستان فارس، پس از پایان میهمانی‌ای که خانوادۀ دختر می‌دادند ، عروس و داماد به خانه‌شان بازنمی‌گشتند و 3 تا 5 شبانه‌روز آنجا می‌ماندند .
در میانه، میهمانانی که در جشن پاگشایی در خانۀ خانوادۀ عروس گرد می‌آمدند، پس از خوردن شام، هر کس می‌کوشید تا چیزی از خانه برباید و با خود ببرد ! بعداً چیزهای نفیس و گرانبها را در برابر گرفتن هدیه باز می‌گرداندند و چیزهای کم‌بها را به قصد تبرک نزد خود نگه‌می‌داشتند. این رسم را به گویش محلی «اوغورْلوق» («اوغورلو» کلمه‌ای ترکی و به معنای خوش یمن و پربرکت است) می‌گفتند .  

Wedding7
پاگشایانه:  پدر و مادرعروس، یا هر دو از دو خانواده، در میهمانیهای پاگشاکنان به عروس و داماد خود هدایایی به عنوان «پاگشایانه» یا «رونما» می‌دهند. در بسیاری جاها رسم بود که هر یک از محارم و بستگان نزدیک نیز هدایایی به عروس و داماد می‌دادند. رونماهای تهرانیها معمولاً چیزهایی مانند النگو، یا گوشوارۀ الماس، انگشتری طلا و یا انگشتری نقرۀ فیررزه یا لعل نشان بود . در سروستان مادرعروس در میهمانی پاگشاکنان به دختر و دامادش و به هریک از میهمانان رونمایی که «پیش‌رُو» می‌نامیدند، می‌داد. پیش‌رو چیزهایی مانند پیراهن، پارچه و آجیل بود. آجیل پیش‌رو از دانه‌های بودادۀ کنجد، شاهدانه، بادام، تخمۀ هندوانه و تخمه کدو ترکیب یافته بود . دوانیها پاگشایانۀ پدر و مادر به دخترشان را «پاندازون» (= پااندازان)  و لرهای بالاگریوه پاگشایانه را که عموماً چند رأس دام است «بُوانی» می‌گویند .  پاگشایانۀ پدرعروس به دختر و دامادش در روستای کهنک معمولاً یک گاوشیرده یا گوسفند بود .



در گذشته این میهمانی را برای ایجاد روابط گرم اجتماعی دو خانواده و فامیل تدارک میدیدند و آنرا با شکوه هرچه تمامتر در طی چند روز برگزار میکردند . امروزه برنامه زندگی مردم تغییر کرده و وقت چندانی برای برگزاری این میهمانیها نیست . آپارتمان نشینی و فضای کم منازل و افزایش تشریفات دست و پاگیر و گاهی بی حد و حصر باعث شده که از دایره توان مالی برخی از مردم خارج شود . 
اینکه این مراسم و میهمانی برای برپایی رابطه دو خانواده لازم است تردیدی نیست ولی باید تدابیری اندیشید تا از تشریفات اضافی آن کاست و آنرا در حد وسع و توان هرخانواده برگزار کرد تا باب آشنایی دو خانواده برقرار شود .لازم نیست حتما همه افراد دور و نزدیک فامیل را دعوت کرد . تعداد میهمانان همیشه به فضای و محیط زندگی میزبان بستگی دارد . به فراخور حال خود و توان مالی می توان از عروس و داماد و خویشان درجه یک آنها دعوت بعمل آورد . لازم نیست حتما عمه و دایی و خاله و عمو و همراهان آنها را نیز علاوه کرد . البته اگر امکانات فراهم باشد میتوان این مراسم را در سالن یا رستوران و تالار برگزار نمود و تعداد مدعوین را افزایش داد تا خویشان بزرگتر و عموها و خاله ها و .... هم بی بهره نمانند .
معمولا مرتبه اول , هر کدام از خانواده ها رسم را بر هر پایه ای بگذارند به همان نحو ادامه خواهد داشت . به این معنا که اگر ابتدا خانواده عروس پاگشا کنند و فقط از خویشان درجه یک که والدین و خواهر و برادرها و نهایتا پدربزرگ و مادربزرگ تشکیل میشود , دعوت کنند طبیعتا خانواده داماد هم در نوبت بعدی همین رویه را پیش رو خواهند گرفت و دلخوری پیش نخواهد آمد .
واهمه از پیشامد دلخوریها باعث میشود که جوانان از پیروی از اینگونه رسوم سر باز زنند . پس برای اینکه هر دو طرف را داشته باشیم بهتر است میانه رو باشیم و متعادل رفتار کنیم . از نظر آداب و رسوم اجتماعی بهتر این است که توقع نداشته باشیم که در منازل کوچک کنونی تشریفات گذشته اجرا شود و دامنه دعوت به همه افراد دور فامیل ( که ما خود در سال حتی یکبار هم آنها را ملاقات نمیکنیم ! ) کشیده شود . منصف باشیم و همه نکات را در نظر بگیریم و از میزبان فقط به این دلیل که ما تشریفات را دوست داریم و امکان مادی آن را نیز داریم , توقع زیادی نداشته باشیم و باعث نشویم که این رسم و رسوم باعث فشار روی خانواده مقابل و در نتیجه باعث ایجاد جدایی و رنجش میان خانواده ها و فامیل شود و شعله های سوزان آن به زوج ها کشیده شود . بعنوان هدیه هم بهتر این است که با زوج ها مشورت کرده و از میان لوازمی که عروس و داماد به آن نیاز دارند , خریداری شود تا در گوشه منزل آنها باری سنگین بشمار نیاید .
اگر امکانات مالی اجازه برگزاری چنین تشریفاتی را میدهد میتوان از موسسات برگزاری تشریفات کمک گرفت . که از شما در وهله اول تعداد میهمان را خواهند پرسید . سپس منو های انتخابی آنها را ملاحظه کرده و از میان آنها منویی را برخواهید گزید . باقی تشریفات بعهده آنهاست که با مشاهده محل پذیرایی , لوازم و وسایل پذیرایی را فراهم کنند .
ولی اگر خواسته باشید این مجلس را جمع و جور در حد یک میهمانی در منزل برگزار کنید بنا به تعداد میهمانان و لوازمی که در اختیار دارید باید چند پیش غذا و غذای اصلی و دسر و نوشیدنی را انتخاب کنید که باب طبع همگان باشد . پذیرایی آسان و در حد توان جسمانی شما باشد وگرنه از میان نزدیکان باید چند نفر را برای کمک برگزینید . مطالعه مطالب زیر به شما در برگزاری میهمانی پاگشا کمک خواهد کرد

Monday, April 20, 2015

خاطره‌اي از مرتضی‌خان نی‌داود ::
«وقتي کوچک بودم و مدرسه می‌رفتم، می‌آمدند می‌گفتند که داوود شیرازی ساز زده و بلبل آمده نشسته رویِ دسته‌یِ سازش. من با این‌که کوچک بودم هیچ نمی‌توانستم باور کنم که یک چنین چیزی می‌شود!
داوود شیرازی، ردیفِ آقا علی‌اکبرِ فراهانی و میرزا حسینقلی را خیلی خوب می‌نواخت. بنده ساز زدن۔اش را دیده بودم، با این وجود می‌گفتم که این را نمی‌توانم باور کنم که بلبل رویِ دسته‌یِ تار بنشیند. بعد از داوود شیرازی، پسرش اسماعیل شیرازی هم خوب تار می‌زد. بعدها برایِ آقا حسینقلی و میرزا عبدالله و درویش‌خان هم گفتند که بلبل رویِ دسته‌یِ سازشان می‌نشیند؛ ولی برایِ من سخت بود باور کردن۔اش...
تا این‌که یک شبي مهمانی بود، در باغِ صاحب‌جم بودیم، بنده سازي می‌زدم. باغِ باصفایي بود. دیدم بلبل رویِ دسته‌یِ سازِ من نیامد ولی خیلی نزدیک رویِ یک شاخه نشسته بود و من هیچ باور نمی‌کردم تا این‌که این پیشامد برایِ خودِ من پیش آمد... بلبل رویِ دسته‌یِ تار نیامد بنشیند، ولی خیلی نزدیک بود. رویِ یک شاخه نشسته بود. و آن‌هایي که داشتند گوش می‌کردند اشاره کردند به خواننده که دیگر نخواند ببینیم چه می‌شود و من تنها ساز زدم، بلبل هم جواب می‌داد مثلِ سؤال و جوابِ آواز با ساز. این کار را بنده کردم و آن شب تمام شد رفتیم منزل. فردایش دیدم مردم حرف‌هایي می‌زنند که من باور نمی‌کردم، دیدم به خودم دارند می‌گویند: آن شب فلان‌جا در باغِ صاحب‌جم شما ساز زدی بلبل رویِ دسته‌یِ سازت نشسته بود! گفتم آقا این‌طور نیست.
گفتند که باید افتخار کنی! حالا می‌خواهی نگویی، ما خودمان می‌گوییم! بالأخره فهمیدیم که این‌همه می‌گویند بلبل رویِ دسته‌یِ ساز نشسته بود، (در حقیقت) رویِ شاخه‌یِ درخت نشسته بود، نه رویِ دسته‌یِ سازِ بنده یا هر وسیله که بود. به بنده تلفن می‌کردند و می‌گفتند که ما شنیده‌ایم که یک شبی در ...، می‌گفتم خدا شاهد است رویِ دسته‌یِ سازِ من نیامد! گفتند آمده، تو نمی‌خواهی بگویی! خلاصه هرچه از بچّگی می‌گفتم که یک چنین چیزي نمی‌شود، باور نمی‌کردند.
فقط این را می‌گویم که اگر تار را نرم بزنید و اگر چکّشی مضراب نزنید، بلبل نزدیک می‌آید. از سازِ نرم، بلبل خیلی خوش۔اش می‌آید.»