استاد منوچهر همایون
همایون پور از زمره نسلهای نخستین آواز معاصر – نوین است.
نسلی که به عینه خدمات و نتایج جریانهای مدرن موسیقی
را مشاهد کرده و طعم صداهای ماندگار را چشیده بود. طوری
که نه تنها شباهت و تفاوتهای آوازخوانان را
شنیده، بلکه دیده بود. این تجربه برای کسی چون همایون پور کافی بود که با توجه به ظرفیت و ضرورتها، به ابداعی در قلمرو آواز دست یابد.
وی در سال 1303 در خانودهای نظامی
در بروجرد به دنیا آمد. از کودکی به ادبیات و موسیقی آنهم از طریق گوش کردن به صفحات رایج آن زمان، علاقه
نشان داد. خود میگوید : « من در کنار آواز و موسیقی از پیگیری، مطالعه و تدقیق در شعر فارسی غافل نبوده ام ... من
با عشق و علاقه توصیف ناپذیری مجذوب
صنعت گرامافون شده بودم و از وقتی که سوزن بر روی صفحه میرفت و آهنگ و نوایی از
آن به گوش می رسید، آنچنان از خود بیخود می شدم که
شرح آن با قلم و بیان امکان ندارد. در موقعیت و فرصتهایی که دست میداد عاشقانه و شیفتهوار به آهنگها و آوازهای
گرامافون گوش میدادم و کم کم در سنین هفت – هشت سالگی بعضی از آنها
را یاد گرفته بودم و میخواندم». گوش دادن مدوام
به صفحات آوازخوانانی نظیر طاهرزاده، تاج اصفهانی، ادیب خوانساری، رضا قلی ظلی، قمر، روح انگیز و بدیع زاده ( آوازخوانانی
که بعدها سنگ بنای بیان آوازی وی را بنا نهادند ) همایونپور را بسان یک هنرآموز
حرفهای کرده بود - وی معلم آواز خود را همین صفحات آواز میدانست.
بعد از شهریور 20 همزمان با تأسیس بیسیم و رادیو به تهران می آید و در همان سالها وارد خدمت اداری می شود. شایع شدن صفحات و سبک آوازی بدیع زاده به عنوان یک نوع آواز تفریحی و مردمی، همایونپور را به فکر واداشت که با الهام از ملودی های بومی، محلی، فولکلور و روز آن زمان و بهرهمندی از سبک و سیاق آوازی گذشتگان و نیز استفاده از اشعار مقتضی، سبکی جدید را ابداع کند. خود میگوید: « در سالهای 24 – 23 و در عنفوان شباب در محافل دوستانه ابیاتی گزیده از شعر فارسی و بعضی آهنگها محلی و ضربی (ریتمیک) و تصنیفهای روز را میخواندم و دوستان و طرفدارانی هم پیدا کرده بودم». البته ورود به رادیو آنهم در زمانی که ممتحنین رادیو (ممتحینی نظیر ادیب خوانساری، علی تجویدی، ابوالحسن صبا، غلامحسین بنان) سخت ترین آزمونها را می گرفتند و ضوابط را بر روابط ارجح می دانستند، ورود جوانی شهرستانی، نشان از نبوغ و خلاقیت ذاتی دارد.
وی در سن 20 سالگی در سال 1325 از طریق یکی از شاگردان ابوالحسن صبا به نام «محمد علی نامداری» به رادیو و متعاقباً به خود ابوالحسن صبا معرفی میشود. در سال 1326 نخستین اجراهای خود را با ارکستری به رهبری ابوالحسن صبا آغاز کرد. آشنایی با صبا وی را وارد عالم دیگری کرد، همایونپور خود ضرب شناسی، پایه های ضرب و بعضی از ردیف های مشکل آواز و شیوههای جدید تلفیق شعر و موسیقی را مدیون ابوالحسن صبا میداند. وی بعدها با ارکسترهای مطرحی به رهبری ابراهیم منصوری، جواد معروفی، روح الله خالقی و حسین یاحقی همکاری کرد.
وی چنین مینویسد : «در سال 1326 افتخار آشنایی با استاد صبا را پیدا کردم و طوق ارادت او را بر گردن نهادم و هفت برنامه رادیویی در خدمت وی بودم. در سال 1327 هم با استاد حسین یاحقی . در سال 1328 با ارکستر ابراهیم منصوری، در سالهای 1329 – 1332 با ارکستر مرتضی گرگین زاده موسیقی دان و انسان والا ... . در تمام مدت سال 1334 و چند ماهی از سال 1336 با ارکستر جواد معروفی کار داشته ام که نواری از آن نیز موجود است. بعد از اینکه پرویز یاحقی دوباره پس از چند سال در سال 1337 با ارکستر حسین یاحقی ارکستری تشکیل دادند، تا سال 1338 با آنها کار میکردم و نوارهای از آن سالها نیز موجود است. در سال 1337 و 1338 با ارکستر سازهای ملی به سرپرستی استاد روح الله خالقی و زرین پنجه و ارکستری به سرپرستی مشیر همایون همکاری داشتم. بنابراین پایان کار من بر خلاف آنچه که در قصه شمع آمده سال 1336 نبوده است ».
بعد از شهریور 20 همزمان با تأسیس بیسیم و رادیو به تهران می آید و در همان سالها وارد خدمت اداری می شود. شایع شدن صفحات و سبک آوازی بدیع زاده به عنوان یک نوع آواز تفریحی و مردمی، همایونپور را به فکر واداشت که با الهام از ملودی های بومی، محلی، فولکلور و روز آن زمان و بهرهمندی از سبک و سیاق آوازی گذشتگان و نیز استفاده از اشعار مقتضی، سبکی جدید را ابداع کند. خود میگوید: « در سالهای 24 – 23 و در عنفوان شباب در محافل دوستانه ابیاتی گزیده از شعر فارسی و بعضی آهنگها محلی و ضربی (ریتمیک) و تصنیفهای روز را میخواندم و دوستان و طرفدارانی هم پیدا کرده بودم». البته ورود به رادیو آنهم در زمانی که ممتحنین رادیو (ممتحینی نظیر ادیب خوانساری، علی تجویدی، ابوالحسن صبا، غلامحسین بنان) سخت ترین آزمونها را می گرفتند و ضوابط را بر روابط ارجح می دانستند، ورود جوانی شهرستانی، نشان از نبوغ و خلاقیت ذاتی دارد.
وی در سن 20 سالگی در سال 1325 از طریق یکی از شاگردان ابوالحسن صبا به نام «محمد علی نامداری» به رادیو و متعاقباً به خود ابوالحسن صبا معرفی میشود. در سال 1326 نخستین اجراهای خود را با ارکستری به رهبری ابوالحسن صبا آغاز کرد. آشنایی با صبا وی را وارد عالم دیگری کرد، همایونپور خود ضرب شناسی، پایه های ضرب و بعضی از ردیف های مشکل آواز و شیوههای جدید تلفیق شعر و موسیقی را مدیون ابوالحسن صبا میداند. وی بعدها با ارکسترهای مطرحی به رهبری ابراهیم منصوری، جواد معروفی، روح الله خالقی و حسین یاحقی همکاری کرد.
وی چنین مینویسد : «در سال 1326 افتخار آشنایی با استاد صبا را پیدا کردم و طوق ارادت او را بر گردن نهادم و هفت برنامه رادیویی در خدمت وی بودم. در سال 1327 هم با استاد حسین یاحقی . در سال 1328 با ارکستر ابراهیم منصوری، در سالهای 1329 – 1332 با ارکستر مرتضی گرگین زاده موسیقی دان و انسان والا ... . در تمام مدت سال 1334 و چند ماهی از سال 1336 با ارکستر جواد معروفی کار داشته ام که نواری از آن نیز موجود است. بعد از اینکه پرویز یاحقی دوباره پس از چند سال در سال 1337 با ارکستر حسین یاحقی ارکستری تشکیل دادند، تا سال 1338 با آنها کار میکردم و نوارهای از آن سالها نیز موجود است. در سال 1337 و 1338 با ارکستر سازهای ملی به سرپرستی استاد روح الله خالقی و زرین پنجه و ارکستری به سرپرستی مشیر همایون همکاری داشتم. بنابراین پایان کار من بر خلاف آنچه که در قصه شمع آمده سال 1336 نبوده است ».
همایون پور شاید رندترین آواز خوان موسیقی سده اخیر است. کسی است که بدون هیچ زمینه اقلیمی تا عمق مکتب آوازی اصفهان میرود و ظرایف و دقایق آنرا با جان و دل لمس، نه اینکه تنها آنرا طوطیوار به ذهن بسپارد، بلکه آنرا بدون تکلف اجرا میکند. تا جایی که به راحتی میتوان وی را یکی از مراجع فرهنگ آواز اصفهان دانست. به زعم و ذکر یاران و خود همایونپور، شاید بیشترین تأثیر را همایون پور از آواز از «تاج اصفهانی» گرفته باشد. درست است در برخی جملات، تحریرها و ادات تحریری همایونپور، به راحتی میتوان ردپای آواز تاج را دید.
به طور مثال در ابتدای صفحه معروفی که ترانه محلی «یک حمومی سیت
بسازم» را میخواند، آوازی در قرچه با مطلع «دوستت دارم دانم که تویی دشمن جانم / ارچه
با دشمن جانم شدهام دوست ندانم» میخواند، تحریر وی در این جمله
به گونهای است که غیر از تحریرهای فلکی تاج اصفهانی نمیتوان نمونه ای بر آن یافت. اما به عقیده
نگارنده محتوای صدای همایون پور بیش از آنکه متأثر از
تاج باشد تحت تأثیر ادیب است.
در محفل خصوصی (حوالی 1335) به
همراهی ادیب خوانساری، حسن کسایی و استادش ابوالحسن صبا، وی ضربی معروف «بیستون» (ای گل چه
زیبایی آهنگی کردی – بر روی آهنگ «ای برار چه هاتی»،
شعر عبدالله جوانشیر، تنظیم مرتضی گرگین زاده) را بعد از آواز و ضربی کوتاه ادیب چنان
میخواند که مخاطب هنوز گمان می برد خواننده
همان ادیب است (!). آنجاست که میتوان خاستگاه تنوع کوک و کوک های متنوع آواز همایون پور متأخذ از آواز ادیب را
یافت. ضمن اینکه اساساً همایون پور نه
به مانند تاج در نهایت قدرت، بلکه همانند ادیب در نهایت حالت میخواند.
حسن کسایی یکبار به «حسین علیشاپور» تنها شاگرد آواز همایونپور میگفت : «جای تعجب است که شاگرد همایون پور هستی! چرا که وی هیچگاه شاگردی نپروراند، اما اگر شاگرد وی هستی، وی را رها نکن، در وی گنجی است که شاید نایاب باشد، تا میتوانی از وی بیاموز» (نقل به مضمون
به عقیده نگارنده همایون پور بسیاری از مشخصه و شاخصه های مکتب اصفهان را حتی از عمده آواز خوانان مکتب اصفهان، نه تنها بهتر میدانست، بلکه به کار می بست. آنچرا که برخی به طور انتزاعی آموخته و یا به طور انتزاعی دنبال میکردند، وی آنرا در عمل اجرا میکرد.
همایون پور تنها به یک منبع در آواز بسنده نکرد، بلکه از هر خرمنی گلی چید. یکی از منابع آوازی همایون پور صفحات بجا مانده رضا قلی ظلی بود. همایون پور با وجود اینکه وسعت صدای رضا قلی ظلی را نداشت، اما در برخی موارد میتوان سبک و سیاق و جمله بندیهای ظلی را در آواز همایونپور شناسایی کرد. گویی اینکه سوز و شور صدای همایون پور خارج از اینکه شباهت تامی با ادیب داشت، بسیار نزدیک به شور و سوز صدای ظلی بود.
از سوی دیگر آثار متنوع بدیع زاده را سرمشق خویش قرار داده بود. زیرا آثار بدیع زاده از نخستین تجربه های آوازی بود که با عامی ترین مضامین توانست، با اُمی و عامی ترین بخش جامعه ارتباط برقرار کند؛ همانطور که «نواب صفا» در کتاب «قصه شمع» به درستی این دست تجربه ها را از نخستین تجارب نوعی «موسیقی پاپ» در ایران عنوان میکند. البته برخی از این دست تجربه ها به بیراهه نیز رفت، تا جاییکه برخی از مضامین آن موجب ترویج برخی از مضامین سطحی و مبتذل در جامعه نیز شد.
همایون پور با عنایت ویژه به موسیقی فوکلور و همچنین ترانه های عامیانه، نقش کلام را نسبت به بدیع زاده برجسته تر میدید. وی با توجه به جستارهایی که همواره در دفتر و دیوانهای شاعران داشت، معتقد بود شعر حتماً باید پیام مند و دارای معانی معرفت شناسانه و مضامین اجتماعی مناسب باشد. به همین خاطر برای انتخاب شعر و تلفیق آن با ملودی، بیشترین وسواس را به خرج میداد. نتیجه اینکه وقتی کلامی از زبان همایون پور شنیده میشود، ضمن زیبایی ملودی، همواره مخاطب را به فکر فرو میبرد. البته اشعار انتخابی علیرغم معانی بلند و ژرف، دارای ساختاری پیچیده نیست، از قضا یکی از ویژگی های اشعار انتخابی، همین سادگی و روانی جملات است.
اما یکی از مشخصه های آواز همایون پور توجه فراوان به «مناسبت خوانی» است که این مورد هم یکی از مبادی آواز مکتب اصفهان محسوب میشود. اگر از مناسبتخوانی های افسانه ای تاج اصفهانی بگذریم، شاید بتوان همایونپور را مناسبت خوانترین خواننده موسیقی سده اخیر قلمداد کرد. در چند نواری که از برخی محافل خصوصی همایون پور باقی مانده، به راحتی میتوان مناسبت دانی و مناسبت خوانی های وی را دریافت.
در ابتدای هر کدام از محافل بسیار حکیمانه درباره ویژگی های مناسبت خوانی در آواز سخن می گوید و اینکه در حال حاضر فضا متضمن خوانش چه شعری است. آدمی از این همه جدیت، پشتکار و حکمت متعجب میشود. تعجب آنجا فزونی می یابد که نام شاعرانی در ذیل اشعار ذکر می شود که حتی یک بار نام آنان شنیده نشده است.
همایون پور با توجه به وسعت اطلاعاتی که در حوزههای گوناگونی مانند ادبیات، تاریخ ادبیات، شعرشناسی، وزن شناسی و ... داشت، در اوائل دهه 40 کتابی را با عنوان «مرصع خوانی» تدوین کرد. مرصع خوانی از شیوه های آوازی کلاسیک و به ویژه یکی از مبادی آواز مکتب اصفهان محسوب میشود که به گفته بسیاری از اهل فن چندان مورد پیگیری آوازخوانان قرار نگرفت. البته تاج اصفهانی را یکی از مرصع خوانان عصر حاضر میدانند.
مرصع دقیقاً نقطه وصال و پیوند ادبیات و موسیقی محسوب میشود که به عقیده همایون پور حلقه فراموش شده ای است که در سنوات اخیر مورد غفلت آواز خوانان قرار گرفت. به عقیده همایون پور مرصع خوانی موجب زینت دادن به معانی شعر و برجسته کردن زینت های شعری در آواز می شود. در مرصع تأکید بر وزن کلام و کلام موزون مؤلفه اساسی است. البته به عقیده همایون پور پیچیده کردن کلام در آواز، نه تنها با واقعیت مرصع سازگار نیست، که اساساً کاری بیهوده است.
در اصل وظیفه خواننده ارائه روان و بیان عیان شعر است. از قضا بنیان مرصع خوانی بر همین روان خوانی استوار است. اتفاقاً مهمترین مؤلفه آواز خود همایون پور اجرای دقیق و روان شعر است. نخستین اصل در آواز خوانی به عقیده همایون پور همین بیان روان شعر، به گونه ای که مخاطب با مراد شعر ارتباط برقرار کند. اما هسته اصلی مرصع خوانی استفاده از فنون آوازی است که موجب انتقال معنای درونی و فحوای شعر می شود. به عقیده همایون پور خواننده آنقدر باید به ادبیات و شعر مسلط باشد که به راحتی با معانی و مفاهیم مستتر در شعر ارتباط برقرار کند و بتواند آنرا به مخاطب عرضه کند. ضمن اینکه خواننده همواره باید به قواعد شعری تسلط کافی داشته باشد.
به واسطه آوازی بودن صرف مکتب اصفهان، فرهنگ آواز این خطه کمتر ریتم پذیر و بیشتر آوازی بوده است. به همین خاطر در کارنامه عمده آوازخوانان مکتب اصفهان، یا تصنیف دیده نمی شود، یا بسیار کم یافت می شود. از همین حیث خواننده جامع الشرایط باید به دیگر منابع آوازی نیز رجوع کند. همایون پور به واسطه اکراه از خاص شدن آواز، اصول ضربی خوانی و حتی ضرب نوازی را به طور شایسته ای دریافت، تا جایی که مهمترین مؤلفه در سبک آواز وی، همین ضرب شناسی و حس ظربی است. اساساً ضرب شناسی وی از دیر زمان شهره آفاق بود.
از قضا در محفل خصوصی با حضور ابوالحسن صبا که نوار آن در آرشیو برخی از کلکسیونرها وجود دارد، همایون پور پس از اجرای ضربی، مورد تشویق صبا قرار میگیرد و صبا تشخیص ریتم و ریتم شناسی وی را می ستاید. در این رابطه «اسماعیل نواب صفا» (در کتاب قصه شمع) می نویسد: در سال 1327 که شعر جوانی را بر روی آهنگی از حسین یاحقی (در مایه افشاری و با ضرب شش هشتم سنگین = شش چهارم) ساختم، به گواهی صاحب نظران اجرای صحیح آهنگ بسی دشوار است. همایون پور استعداش را در خوانندگی نشان داده بود و با تجویز استاد یاحقی بنا شد، این اثر مشترک را این خواننده جوان بخواند.
ضرب دشوار آهنگ و تحریرهایی که اجرای آن لازم داشت و تحریرها و کشش هایی که زینت صدای همایون پور است، ضرب شناسی که حتی او را صاحب سبک کرده بود، دلیل انتخاب او برای اجرای این اثر به شمار می آمد. البته نگارنده ضبطی از اثر مذبور نیافتم. اما همین اثر بعدها با صدای «حسین قوامی»، تنظیم جواد معروفی و رهبری روح الله خالقی، در گلهای رنگارنگ شماره 24 اجرا شد. بعدها این اثر توسط الهه و آذر عظیما (همسر مرتضی حنانه) نیز خوانده شد، اما نخستین بار توسط همایون پور خوانده شد. نواب صفا درباره نوع اجرای همایون پور معتقد بود: اگر کیفیت اجرایی همایون پور از قوامی بیشتر نبود، کمتر هم نبود (نقل به مضمون) .
در اثری که وی به همراه ارکستر جواد معروفی (ویلون محمود تاجبخش، کلارینت سلیم فرازانه) قطعات آوازی و ضربی در دشتی و اصفهان اجرا می کنند، به خوبی خبر از احاطه وی بر پایه های ضربی را می دهد. در این اثر خواننده همراه با ارکستر و پیانوی معروفی به طور پیوسته آثاری را به شکل ضربی و آواز ارائه می دهند که با وجود کند و تند شدن و عوض شدن ریتم، خواننده همچنان ریتم را پاس می دارد.
همایون پور به جرأت از معدود خوانندگان سده اخیر است که این چنین به ضربی خوانی و ساخت ضربی های بدیع به طور بداهه (کارعمل) تبحر دارد. خواننده ای مناسبت دان و مناسبت خوان که متناسب با حال و هوای جاری، اشعاری بسیار مهجور حتی از شعرای مهجور را به طور ضربی می خواند. اشعاری پر مغز و نغزی که دارای معانی عمیق و غنی بود. به عنوان نمونه می توان به ابیاتی از « افسانه عشق » (کنج دل) اشاره کرد؛ ضربی در ابوعطا، با شعری از «حسین پژمان بختیاری» (1276 – 1355) که ساخت آن به سالهای 1328 بر میگردد.
آنجا که شاعر میگوید:
در انجمن عقل فروشان ننهم پای
دیوانه سر صحبت فرزانه ندارد
تا چند کنی، قصه، ز اسکندر و دارا
ده روز عمر، این همه افسانه ندارد
از شاه و گدا هر که در این میکده ره یافت
جز خون دل خویش، به پیمانه ندارد
البته این اثر را باید با صدای کاشف این غزل یعنی همایون پور شنید، تا رمز و راز موجود در اثر آشکار شود.
ضربی و کارعمل های همایون پور از جمله قطعاتی است که آوازه آن تا سر حد تصانیف و ترانه های شاخص و ماندگار می رساند، موردی که شاید در موارد همانند هیچ گاه تکرار نشد و البته این هم به ضرب شناسی، ضربی ها، تلفیق های بدیع شعر و موسیقی و گزینش های شعری بی مانند وی بر میگردد. به عنوان نمونه می توان به همین ضربی «افسانه عشق» (کنج دل) اشاره کرد. ضربی که آوازه آوازخوان قصه ما را بیش از بیش کرد.
همایونپور به واسطه همین دست آثار از چنان محبوبیت و معروفیتی برخوردار شد که تا چندین سال جایگزینی برای آن یافت نشد. نواب صفا این اثر را از جمله آثار فاخر موسیقی ایرانی میداند و میگوید: همایون پور چون با ضرب آشنایی داشت، خود او بر روی غزلی از غزل های شاعر و ادیب معروف پژمان بختیاری که با چند بیت از غزل شاعر دیگری تخلیط یافته، آهنگی ساخت که با اجرای جالب آن شهرت فراوانی یافت.
این شعر با آهنگ و اجرای خود همایون پور نه تنها یکی از آثار جالب توجه معاصر است، بلکه به نظر ما از آثاریست که در موسیقی ملی باقی می ماند و نمونه ای است از یک کار صحیح یعنی ساختن تصنیف به روش گذشتگان و گذاشتن آهنگ بر روی شعر. همین شعر و آهنگ و طرز اجرای آن، همایون پور را به اوج شهرت رساند.
احتمالاً به واسطه همین اثر بود که خانواده و دوستان «ابوالحسن صبا» دوستار و خواستار دیدن وی بودند. ابوالحسن در نامه ای به عنوان دعوتنامه به همایون پور می نویسد: من هیچوقت دوست ندارم خاطر عزیز دوستان را آزرده بنمایم و خواهش بیجا نمایم اما امان از دست خانمها، چند روز است که خانم پاپی شده و دست از سر من بر نمی دارد ... از قرار معلوم شده چند نفر از دوستان صمیمی که عاشق دیدار مبارک هستند، خانم را روکش کرده اند که بنده را وادارد، شبی را خواهش کنم دور هم بگذارنیم ... (غرض نشان دادن محبوبیبت و معروفیت خواننده در زمانه خود است)
اما «افسانه عشق» (کنج دل) یادآور خاطراتی نیز است. اکنون این اثر در آلبومی با عنوان «دیروزی ها» به همت انتشارات ماهور موجود است. از این اثر اجراهای متفاوت صورت گرفته که یکی از مهمترین و خاطره انگیزترین آن همین اجرای موجود، یعنی اجرای ارکستر یاحقی است. (غیر از اجرای قابل توجه خود همایون پور با ارکستر حسین یاحقی، از اجراهای شاخصی که در دوران معاصر از این اثر صورت گرفته، می توان به اجرای هوشمند عقیلی با تنظیم کامل علیپور (در آلبوم پرستوهای مسافر)و همچنین اجرای خواننده ای به نام پروا (معصومه شاهپروری) اشاره کرد.
زیرا این اجرا با تنظیم و ویلون سلوی «پرویز یاحقی» نوجوان اجرا شده، یاحقی که در آن زمان (1329) شانزده سال بیش نداشت و نخستین فعالیت های موسیقایی خود را با همایون پور تجربه میکند. همکاری که در سال 1333 در تصنیفی در شوشتری به نام «آوای رهگذر» (با شعری از بیژن ترقی) به اوج خود رسید. تصنیفی که از قضا نخستین تصنیف پرویز یاحقی بود. البته نواب صفا نخستین آهنگ یاحقی را «ای امید دل من کجایی» در سال 1336 می داند، در حالیکه خود یاحقی چند ساله پیش در گفتوگویی با شبکهای رادیویی نخستین اثر خود را «آوای رهگذر» (با مطلع رهرو می گذر از راهی / هر دم می کشد از دل آهی) خواند. ضمن اینکه خود همایون پور در نگاشته ای (که نسخه ای از آن در حال حاضر دردست نگارنده است) در اینباره می گوید : «یکی از بهترین آهنگهایی که من در سالهای 1333 خوانده ام و نوار آن موجود است، تصنیف آوای رهگذر است. این اولین آهنگ پرویز یاحقی است.»
اما از مؤلفه هایی که همایون پور را نسبت به خوانندگان هم نسل خود و حتی نسل های بعدی، متمایز میکند، تأکید وی بر استفاده از ملودی های بومی و فوکلور و بسط و گسترش آنها در هیأت فاخر و ارکسترال بود. زیرا وی ضمن احاطه بر موسیقی دستگاهی و ظرایف ردیف آواز، استفاده از ملودی های عامه پسند و زبانزد عامه را برای انتقال آوا و نواهای تأثیرگذار مناسب می دانست. در حقیقت حرکت وی ادامه منطقی احیاگیری های ابوالحسن صبا در قلمرو موسیقی بومی (مانند احیای آواز دیلمان) است. از قضا سرِّ ماندگاری عمده آوازهای همایون پور را باید در همین شناخت وی از موسیقی بومی جست. چنانکه پس از گذشت بیش از نیم قرن عمده ترانه های ضمن ماندگاری، همچنان از جذابیت برخوردار هستند.
همایون پور خود پس از جستجو در اشعار کلاسیک و نوین شعری را بر روی این آهنگ بر می گزیند که به زعم خود بیشترین سازگاری را با واقعیت ملودی و زیبایی شناسی زمانه خود داشته باشد. شعری از «عبدالله جوانشیر» را بر می گزیند که سالها زبانزد عام و خاص بود، تا جایی که صفحه این اثر از پرفروشترین صفحات زمانه محسوب می شد. هر کجا می رفت وی را به عنوان خواننده این اثر نشانه می کردند و حتی در محافل خصوصی برای وادار کردن وی به خواندن، نغمه این ترانه را با ساز می نواختند. همچنانکه ابوالحسن صبا و حسن کسایی در محفل خصوصی به سال 1335 با نی و سه تار به استقبال این ترانه رفتند. اثری که به واقع یکی از نمونه های اعلای تلفیق شعر و موسیقی در سده اخیر محسوب می شود.
اما در اینجا نمیتوان از ترانه معروف نوای چوپان [بچه چوپان] گذر کرد. ترانه ای که سالهای سال زبانزد عام و خاص بود و اجراهایی متفاوتی از آن به عمل آمد. این آهنگ در اصل تمی محلی بود که همایونپور ضمن بازسازی، آنرا به شکل های مختلف و با ارکسترهای مختلف خواند. نخستین بار در سال 1329 با شعری از «هوشنگ شهابی» با مطلع «به وقت سحر که چشمک زند ستاره به آسمان ها / شود آبی آسمان روشنی دود، سوی بوستان ها»، (احتمالاً) به همراهی ارکستر ابراهیم منصوری اجرا و بار دوم آنرا در سال 1337 با شعری از «محمود ثنایی» متخلص به شهرآشوب (متولد 1303 در اصفهان، درگذشت آذر 1361) اجرا کرد.
از دیگر ترانه های وی میتوان به اثر معروف ساز شکسته ( دیگر از تو بانگ طرب / کی برخیزد نیمه شب ) با صدا و آهنگ بانو دلکش اشاره کرد.) با ارکستری به رهبری حسین یاحقی اجرا کرد که اجرای آن آشوبی در بین مردم ایجاد کرد، تا جایی که به گفته مسئولان رادیو پخش مجدد آن کمتر در مورد ترانه ای رخ داد.
بسیاری از مردم تا اسم نوای چوپان را می شنیدند مانند همایون پور آنرا زمزمه می کردند:
به شب، لحظه ای که در، دامن افق، سرکشد ستاره
کند با فسونگری، سوی عاشقان، هر زمان نظاره
شبان با نوای نی، گویدت خوش از، کوه و از کناره
که از کس نشانه، در این گردش زمانه، کجا مانده جاودانه
اگر همایون پور تنها همین اثر در کارنامه خود باقی می گذارد، نام وی همچنان بر تارک تاریخ آواز ایران باقی می ماند.
البته بعدها این آهنگ دستخوش برداشت های سیاسی و انقلابی نیز گشت،
تا جایی که گروه موسیقی «آفتابکاران جنگل» به سرپرستی «اسنفدیار منفرد زاده» [احتمالاً
با شعری از بیژن جزنی] تنظیم و کلام گذاری مجدد و در سال 1356 اجرا و پخش شد. سرودی
بسیار تأثیرگذار و جذاب که بسیاری از انقلابیون در آن زمان ملودی آن را با سوت می نواختند.
«سرودي که آيندگان و دلشکستگان را بشارت روييدن سحر و لبخند آزادي ميداد و با موج چشمه و آهو، از ستيز ستاره ميگفت و از کبوتري که تمام شب در پرواز بود و شاخه ای سرخ و گرده افشان بر لب داشت.» سرود خون ارغوانها از این قرار است:
زده شعله بر چمن در شب وطن خون ارغوانها
تو ای بانگ شورافکن تا سحر بزن شعله تا کرانها
که در خون خستگان، دل شکستگان، آرمیده طوفان
به آیندگان نگر در زمان نگر بر دمیده طوفان
قفس را بسوزان، رها کن پرندگان را، بشارت دهندگان را
که لبخند آزادی خوشه شادی با سحر بروید
سرود ستاره را مئج چشمه با آهوان بگوید
دیگر اثر مشهور فوکلوریکال همایون پور ترانه بختیاری – لری است که وی عین آنرا البته با اندکی تصرف در شعر و گویش (گویش همایونپور استانده و شهری تر است) اجرا کرده است.
شعر این اثر از این قرار است:
هر کجا سنگ گپی ماله لرونه
هر کجا لر بچه شیرین زبونه
ای دایه دایه جونم هم گل خوبون می سونوم
ای دایی دایی مستم زان گل دو سر من دستم
بی خبر دیدم تو را از رنج و زحمت روزی
که تو هم یک دم چون من از درد و محنت روزی
کردی زبس بد تو با من غمزه و نازه و مستانه
جانم برون شد از غم پر شده از غم پیمانه
برگردان عبارات نخستین به این ترتیب است: هر جا سنگ بزرگ و [کار دشوار] است بدانید حتما یک لری در آنجا حضور دارد. لر هر کجا برود شیرین زبانی خود را به همراه دارد. دایه جانم! می روم گل زیبایی را می یابم. ای دایه من اراده کنم یک گل عجیب در دستم ظاهر می شود
آثار فوکلوریکال همایون پور الگوی بسیار خوبی برای بسط و گسترش ترانه و تم های محلی در هیأت ارکسترال است. به طور نمونه همین ایده و طراحی ذکر شده بعدها مورد الهام استاد مرتضی حنانه قرار گرفت و بر اساس همین اثر همایون پور، حنانه اثری را در دهه 50 با عنوان «والس بختیاری» ارائه می دهد. البته حنانه بنا داشت (مانند استفاده «ناصر مسعودی» در اثر گیلکی آلاتی تی) از خود همایون پور به عنوان خواننده اثر استفاده کند، اما همایون پور به واسطه سکوت چندین ساله خود از خواندن اثر، سرباز زد و حنانه اثر را بدون کلام تنظیم و اجرا می کند. اما اصل اثر مبتنی بر همان اجرای همایون پور است.
ترانه ای محلی با صدای همایون پور
همایون پور همچین اثری را ملهم از تم معروف کردی (به نام ورگیری) با کلام «جلالالدین اعتمادی» با عنوان بی قرار در ابوعطا طراحی و بازسای میکند. اثری با این مطلع «کَردی از هجرت، آخر دیوانه مرا، گشتم چون مجنون / از باده غم پر شد پیمانه، زپا افتادم اکنون». که در سال 1331- 1332 توسط ارکستر مرتضی گرگین زاده اجرا و به وسیله کمپانی شهرزاد ضبط و پخش شد. اثری که به زعم مجله موزیک ایران مهم ترین واقعه موسیقی سال و بهترین آهنگ محلی سال گشت. آوازه اثر به حدی بود که «سرژ آزاریان» فلیمساز ارمنی - ایرانی از همایون پور برای بازی در فیلمی با نام «گلنساء» دعوت به عمل می آورد.
همایون پور ضمن بازی کوتاهی (به همراهی بازی و خوانندگی «قاسم جبلی») در این فیلم دو ترانه از آثار خود از جمله اثر «بی قرار» را می خواند. روزنامه اطلاعات هفتگی در مورخ 21 آبان 1333 درباره اثر «بی قرار» می نویسد: اصل این آهنگ کردی و خود آنرا تنظیم و با تغییراتی آنرا اجرا کرده است؛ این اولین آهنگی است که وی را به شهرت رسانید و جزءِ معروفترین و پرفروشترین آهنگهای روز بوده است،
از ترانه هایی که شهرت فراوان دارند و بر صفحه ضبط شده اند، ترانه لیلی [ در صف خوبان چون امیری تو / بین مهرویان بینظیری تو ]، بچه چوپان، ای گل چه زیبایی هستند و تازهترین او «در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد» را می توان نام برد.
آثار محلی – فوکلور همایون پور همواره رپرتواری
مرجع محسوب می شود. همچنان که زمانی پورفسور کورن استاد
موسیقی دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه کالفرنیا همراه با تنی چند از همکاران و
شاگردانش برای مطالعه و جمع آوری موسیقی محلی به ایران
آمده بود، «روبیک گریگوریان» رئیس هنرستان موسیقی، همایون پور را
بهترین مرجع این حوزه معرفی میکند. حتی تعدادی از آهنگهای محلی با صدای وی توسط
این هیأت ضبط می شود.
روزنامه اطلاعات هفتگی آن سالها در این باره می نویسد: «منوچهر همايون پور، جوان بيست و شش سالهاي که آواز روح پروري دارد. وي چند سالي است شهرت بسزايي بهدست آورده و در بين هنرمندان جوان مشخص و انگشتنما شده است. فرزند سرهنگ همايون پور ميباشد. او بيشتر ارزش هنري خود را مرهون راهنماييهای استاد ارجمند «ابوالحسن صبا» ميداند و چون در بروجرد متولد شده و بيشتر کودکي خود را در نواحي غرب گذرانيده است علاقه و احاطه کاملي به آهنگهاي محلي آن ديار دارد و با کششهاي به جا و ابتکار، حق هر آهنگ را با صداي گرم و دلنشين خود ادا ميکند.
دکتر کرون، استاد فن موسيقي و هنرهاي زيباي دانشگاه کاليفرنيا که براي مطالعه موسيقي ايران به تهران آمده است و قصد دارد آهنگهاي محلي ايران را جمعع آوري کند، هنر همايون پور را ستوده و از او تشويق و تقدير زياد نموده و آتیه درخشاني را در صورت ادامه کار، براي اين هنرمند جوان پيشبيني کرده است...»
آوازه منوچهر همایون پور آن هم در زمانه ای که امکان عرضه هنر از طریق رسانه های صوتی و تصویری بسیار محدود بود، بسیار شگفت انگیز می نماید. اعجاب آنجا برانگیخته میشود که تمامی پیشگامان آواز سده اخیر همه حضور کاملی در آن عصر دارند؛ آنجا که فروش صفحات همایون پور بیست ساله و چند ساله با فروش صفحات کسانی چون قمر، ادیب، تاج، بدیع زاده و ... هماورد دارد! اما خواننده جوان ما درست در فصل برداشت و بارش خود برای همیشه از موسیقی رسمی وداع میکند.
دیگر برای همگان مثل روز روشن است که وی چه دلیل (در سال 1338)از موسیقی رسمی کناره گیری کرد (و یا کناره گیری کردند!). اما همین بس که به تعبیر حسین قوامی ماهی دریایی بود که حوضچه ای مانند رادیو توان شناوری وی را نداشت.
No comments:
Post a Comment