Tuesday, December 6, 2011

بخوام از تو بگذارم من با یاد تو چه کنم؟

بخوام از تو بگذارم من با یاد تو چه کنم؟
تو را از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم؟
از تو نگویم با دل پریشانم چه کنم ؟
تو را نجویم با چشم سرگردانم چه کنم.
کجای بگو کجای؟ بگو با کلبه تاریکم چه کنم.
مردم از انتظار بگو با این چشم منتظر چه کنم.
تو رفتی بیخبر ای بی وفا حالا بگو من با این دل یخ زده چه کنم
نگفتی من در این راه ناهموار بی هدایت چه کنم.
ماندم در غربت و درد فرق و پریشانی بگو چه کنم.
تقدیم به دوست عزیزه در بندم
م س سنجری. نسیم شیرازی.
استرالیا ۷.۱۲ .۲۰۱۱

Thursday, December 1, 2011

چی شده عزیز جانم ، پی جونم نمیاد

چی شده عزیز جانم ، پی جونم نمیاد
نه سلامی نه علیکی ، به دیدارم سرورم نمیاد
 
توی این شبهای پر ظلمت بیمار تنم
ماه من نا نداره ، به آسمونم نمیاد
 
به من عاشق دلخسته امیدی نمی ده
به هواداری قلب بی نشونم نمیاد
 
شاه می گفت تعبیر دلتنگی من رنگ شبه
آره اون هم می دونه ، آرام جونم نمیاد
 
غصه هام قد یه دنیاست که تنهام بذاره
بره و بهم بگه ، سوی خزونم نمیاد
 
بسوزه قلب منو تو قحطی مهر و وفا
بگه بارونی که نیست ، به آسمونم نمیاد
 
می شینم با هر طلوع تا تو رو دعوت بکنم
غروب از راه می رسه ، میگه غروبم نمیاد
 
نداره طاقت هجر تو دلم کاری بکن
به پرستاری دردای گرونم نمیاد
 
خسته شد ز انتظار چشمای نیمه بسته ام
انگاری یوسف کنعان ، به درونم نمیاد
 
سنجری تو مهربونی و خدا همره توست
پس نگو ناشا چرا به کهکشونم نمیاد
 
م.س. سنجری
نسیم شیرازی.
استرالیا