Saturday, November 26, 2011

من زنم

من زنم
من زنم شادم از زن بودنم
من مادرم من خواهرم من همسرم
تمام غمخوار های عالمم
این که می بینید منم تاج سرم
در میان گلها من سرورم.راست قامت درمیان غربتم
عاشق ایران بودنم میکنم هر روز دعا
شاد از با خدا بودنم
خسته ام از بیگانه
خسته ام ازانهای که نظر دارند بر وطنم
سهم من آری عشق بود
من ترویج صداقت کردم
من از عشق حمایت کردم
دور شدم دور شدم از وطنم
هر چه بر فاصله عادت کردم
عاشقتر از دیروزشدم بر وطنم
سرفرازم اززن بودنم ن
در شهادت دادن من نصفه تنم
اما این منم که بر مرد رهبرم
آری آری گویند زنیرو بود مرد را راستی
هان! هر مرد موفق را زنی باشد
تا زداید کژی و کاستی
دارم سوالی ای همسفر
دانی چه آموختم از سفر
عفت و عصمت باشد وراست قامتی
مهر من سکه نبود، آری آری مهر من باور داشتنم
عشق را چون به من هدیه دادن بارورشدم
مهر من گشت مهر و محبت به پدرم برادرم همسرم
به وطنم نه سکه نه زر بر گردنم
من زنم شادم از زن بودنم
شادم از اسم وفا، خسته از رنگ ریا
دانی زچه حکمت دندان برنده شد
بودن موجودی از جنس بلور در هاله ای ازجنس ذکور
آری از جنس چبم که جان گرفتی از تنم
سرور و سالار توی
یار منم دلبر و دلدار منم
یار وفادار منم
شمع تویی مونس و همدم منم
همچو"پروین"و "فروغ"باز هم لایق این نام بزرگ
لایق نام خوش "زن" بودنم
م.س
ملکه سنجری زاده
استرالیا




Tuesday, November 22, 2011

من نگفتم که تو حاکم نشوي

پدري با پسري گفت به قهر
که تو آدم نشوي جان پدر

حيف از آن عمر که اي بي سروپا
در پي تربيتت کردم سر

دل فرزند از اين حرف شکست
بي خبر از پدرش کرد سفر

رنج بسيار کشيد و پس از آن
زندگي گشت به کامش چو شکر

عاقبت شوکت والايي يافت
حاکم شهر شد و صاحب زر

چند روزي بگذشت و پس از آن
امر فرمود به احضار پدر

پدرش آمد از راه دراز
نزد حاکم شد و بشناخت پسر

پسر از غايت خودخواهي و کبر
نظر افگند به سراپاي پدر

گفت گفتي که تو آدم نشوي
تو کنون حشمت و جاهم بنگر

پير خنديد و سرش داد تکان
گفت اين نکته برون شد از در

«من نگفتم که تو حاکم نشوي
گفتم آدم نشوي جان پدر»


جامي

Friday, November 18, 2011

چه شده كه از عزیزه من نشان نمي آيد

چه شده كه از عزیزه من نشان نمي آيد
پيامي از آن يارمهربان نمي آيد

بهرعيادت من بيماردرظلمت شبها
آن مه زيبا به آسمان نمي آيد

به من كه سرسپردۀ عشقم و جان نثار
قهر و ناز دلبران دگرگران نمي آيد

دوش در خواب با شاه (نعمت اله)خلوتي داشتم
پرسيد چرا دگرنغمه يا حق زماهان نمي آيد

ازهيچ به جز دوري او ترسي ندارم
چرا براي اين دل تنگم باز مهمان نمي آيد

سوخت برگ و بارم در قحطي مهرو وفا
نيست ابري درآسمان و باران نمي آيد

نشسته ام درآرزو و تمناي يك طلوع
نمي دانم چرا سپيده و بامدادان نمي آيد

تن رنجور و تبدارم تاب فراق ندارد
علاج قلب بيمارم. دواي دردمندان نمي آيد

چشمم كور گشت بس كه درانتظارگريست
بويي ز پيرهن آن يوسف كنعان نمي آيد

سنجري تو مهربان بودي و ازعشق مي گفتي
خدایا چرا از عزیزه من خبر نمی ایاد
اينهمه كين چرا؟چرا مهرت برزبان نمي آيد
م.س
سنجری
استرالیا


شنیدید که میگن دل به دل راه داره؟

شنیدید که میگن دل به دل راه داره؟

 یعنی زمانی که دل نسیم بی قراره
...

وقتی که دنیا همه اش دلتنگی می یاره

دل تو سینه آروم نداره

یعنی دل او به دلم نسیم راه داره

او از دله نسیم خبر داره

توی گلدون خالی دله نسیم

گل مهر. گل عشق میکاره

در این غروب تلخ

برای بغض و دردهایم

سینۀ پر اضطرابم

یک سبد گل محبت.جرعه ای از امید میاره

بر کویر خشکیدۀ دل

مهربان چون ابر می باره

کاش می شد باور کرد

دل به دل راه داره

اگر دل به دل راه داره

بگو ای بی وفا

اگر دلت به دلم راه داره

پس چرا دل سنگت

منو چشم به راه میذاره

یعنی دل تو از پریشانی نسیم خبر نداره؟

یعنی خبر از گونه های خیس نسیم نداره؟


بگوای با وفا

آیا هنوز هم

دلت به دلم راه داره

پس چرا سنجری اینهمه بی قراره

اگر دله تو به دل نسیم راه داره

...................

م.س. سنجری

نسیم شیرازی

استرالیا

Friday, November 11, 2011

منم عاشقی ازجنس بلور

منم عاشقی ازجنس بلور
بلوری نازک
همچوحباب
چون لمسم کنی ، مثل همیشه
مشتعل می شوم ، بی آنکه درهم شکنم
به سان مجسمه ای مرده و تاریک
که شمعی درونش مسکن گزیده است

آری ! پرستویم
پرستویی که پس ازکوچ زمستانیت
چون دلش را برای ساختن لانه ات برگزیده ای
به پاس انتخابت
به بیکرانی دریا ، مسرت بخش لحظه ها می شود
وچون طبلی عظیم
که در وادی اشتیاق کوبیده می گردد
تا آوازش همه را خبردار کند
که جانش شیفتۀ گلی است
که عطر خاطره اش ، شامه نواز
روزها و شب های فراقش گشته

ای آشنای خوبم
مرا لمس کن تا بشکفم
که شاید درخشکسال وجودم
خوشۀ شوق تو بروید

مرا لمس کن
تا از تکه ای یخ
به جویبارهای جنون بدل شوم
وازغبار کاه به غبار ستاره
از هلالی ناقص به بدری کامل

مرا لمس کن
تا آن حادثۀ شگفت رخ نماید
و آن بوتۀ خشکیده
باردگربروید و گل دهد

کمک کن تا پرنده شکسته بالمان
در آسمان تو پر پرواز گشاید

بگذار اندیشه هایم که همه مدیون توست
به کبوتری تشنه مبدل گردد
که سختی تیغ برّان برگلویش
کارگر نیفتد
بگذار به پاس عشق نابت
د رلحظه شهادتش
نام تو را زمزمه سازد و نجوای نهایتش
نام تو و عشق تو باشد
که قلب او ، بی حضور تو
مردابی بیش نیست
و اندیشه ای فراتر از عشق چیست ؟

پس ای خوب من
مرا با تمام وجودت مرا لمس کن
که سخت محتاج شکفتنم
م.س سنجری
نسیم شیرازی
استرالیا

Wednesday, November 9, 2011

مطرب مهتاب رو، آنچه شنیدی بگو

مطرب مهتاب رو، آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم، آنچه بدیدی بگو
نرگس خمار او،ای که خدا یار او
دوش زگلزار او، هر چه بچیدی بگو
ای شده از دست من، چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو، آنچه گزیدی بگو
عید بیاید رود، عید تو ماند ابد
از فلک بی مدد، چون برهیدی بگو
در شکرستان جان، غرقه شدم ای شکر
زین شکرستان اگر، هیچ چشیدی بگو
می کشدم می به چپ، می کشدم دل براست
رو که کشاکش خوش است، تو چه کشیدی بگو
می به قدح ریختی،فتنه بر انگیختی
کوی خرابات را، تو چه کلیدی بگو
شور خرابات ما، نور مناجات ما
پرده حاجات ما، هم تو دردیدی بگو
ماه به ابر اندرون، تیره شدست و زبون
ای مه کز ابرها پاک و بعیدی بگو
ضل تو پاینده باد، ماه تو تابنده باد
چرخ ترا بنده باد، از چه رمیدی بگو
عشق مرا گفت دي، عاشق من چون شدی
گفتم بر چون متن، زانچه تنیدی بگو
مرد مجاهد بدم عاقل و زاهد بدم
عافیتا همچو مرغ از چه پریدی بگو
مولانا

Monday, November 7, 2011

این شعر را تقدیم میکنم به مردان سر زمین مادری

سلام من را در بستر بیماری پذیرا باشید



این شعر را تقدیم میکنم به مردان سر زمین مادری

به دلاور مردان ایران زمین

تو ای مرد ایرانی

ای با وفا ای شجاع

که در تاریخ همیشه درخشیدی مثل یاقوت سرخ

در دل ایران زمین.

و تقدیم میکنم به کابیتان شهبازی

دلاور که جان بیش از ۱۰۰ نفر را نجات داد



پرواز کن ای شهباز
ای ابرقهرمان آریایی
ای بلند آسمان جایگاهت
تو با سیطره برکوه فولاد
ثابت نمودی
می توان با نیروی ایمان و اراده
دوست و دشمن را به تحسین واداشت
ای فرزند خلف آرش
اینک که بار دیگر
تورانیان محتاج و حقیرمان خواسته اند
تیر رها شده از کمانت
خاری شد بر چشمشان
بنازم همت و مردانگی ات را
پرواز کن
با نیروی اندیشه ات
همه معیارها را بر هم زن
و اینباربی نیاز ازچرخ
بر سینه ما فرود آی
ای خارچشم دشمنان ایران زمین
هوشنگ شهبازی
ای ابر مرد آریایی

ای افتخار ایران زمین


م. س. سنجری

نسیم شیرازی

استرالیا