Thursday, October 25, 2012



 

زندگی تکرار در تکرارهاست
غنچه سرخی میان خارهاست
ناله یعقوب در گوشم هنوز
یوسفی سرگشته بازارهاست
کوششی باید؛طلا ریزد ز مین
لذتی در خانه دشوارهاست
عشق لیلی دامن مجنون گرفت
اشک و خون شرط وصال یارهاست
علتی دارد مرا آورده دوست
گو سرانجامی برای کارهاست
کوله باری پشت ما مردانه بست
قیمتی اندازه افکار هاست
هرکسی با فکر خود بازی کند
عده ای جا مانده انکارهاست
صحنه ای آماده ؛ بازی از شماست
زندگانی صحنه پیکارهاست
شعر از یونس تقوی




مهر آمده بی ادعا
گیسوی نازش کرده وا
پیچیده بوی عا شقی
طفلی که می خواند دعا
شادی به جان مدرسه
درهای حکمت گشته وا
پاییز یا فصل بهار
یا محضر آیینه ها
من همکلاس آسمان
بوییده عطر سبزه ها
رنگی که برسیمای سیب
انگور بر دردم دوا
سرمست از دست انار
بر شهر سرخی داده جا
رقصیده چون برگ خزان
گاهی زمین؛ گاهی هوا
بزم خدا روی زمین
این گفته می باشد روا
شعر از یونس تقوی

Wednesday, October 24, 2012



شهریور 1391
 
 
خراسان شمالی
 
با روستا های عزیز و هموطنم



شهریور 1391
 
 
خراسان شمالی
 

اتش بر جان و دلم زد و بر باد فنا داد مرا
وای که غم عشقت چه خاکی به سرم کرد.
 
تابستان 1391
شهریور
خراسان شمالی بوجنورد

Monday, October 22, 2012


 با من چه جفا کردی با دیکران چه وفا
ای بی خبر از دل این که طریق وفا نبود
عکاس م. سنجریزاده


ای عشق به جز من دیگر افسانه نداری
 
جز در دل دیوانه من جای خانه نداری

Friday, October 19, 2012

 
 
برنامه موسیقی ایرانی در شور.

ویولن همایون خرم.عود کاموسی.سنتور مجید نجاهی.حسن
 
 
شروع درآمد شور با تحریر

آن سرو که گویند به بالای تو ماند
هرگز قدمی پیش تو رفتن نتواند
درآمد شور
تحریر درآمد
دنبال تو بودن گنه از جانب ما نیست
با غمزه بگو تا دل مردم نستاند
حجاز با حالت حسینی
درادامه، چهارمضراب گوشه سلمک و یا درآمد شور چپ کوک
بخت آن نکند با من سرگشته که یک روز
همخانه من باشی و همسایه نداند
سلمک
امروز چه دانی تو که در آتش و آبم
چون خاک شوم باد به گوشت برساند
قرچه
*تحریر در گوشه بزرگ
فرود به سلمک
فرود به درآمد شور اصلی

Thursday, October 18, 2012

 
عشقم نثار کسی است که با دستپاچگی در جاده‌ها از من سبقت می‌گیرد.
به کسی که در گوشهٔ خیابان به حالت احتیاج افتاده ‌است، کمی پول بیشتری می‌دهم.
بین جر و بحثهای مردم در یک سوپر مارکت می‌روم و سعی می‌کنم به آن محیط عشق ببرم.
در غالب هزاران راه، هر روز، عبادت معنویم بخشش عشق است
و نه اینکه یک مسیحی، کلیمی، بودایی یا مسلمان باشم،
بلکه با اعمالم سعی می‌کنم شبیه به مسیح، شبیه به بودا، شبیه به موسی، و یا شبیه به محمد باشم.